معرفی و دانلود کتاب هر زندگی یه قصه است
برای دانلود قانونی کتاب هر زندگی یه قصه است و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هر زندگی یه قصه است
قاسمعلی فراست، نویسندهی کتاب هر زندگی یه قصه است، دغدغههای خود را دربارهی وضعیت زندگی فعلی انسانها در جهان امروز در هفت داستان مطرح میکند. این داستانهای متفاوت با تم کلیِ فراموشی و غفلت انسانها از ارزش و معنا به یکدیگر پیوند میخورند.
دربارهی کتاب هر زندگی یه قصه است
کتاب هر زندگی یه قصه است مجموعهداستانی است به قلم قاسمعلی فراست که هفت داستان کوتاه را شامل میشود. نویسنده درعینحال که داستانها را در فضای شهری و روستایی روایت میکند، اما از حصار جغرافیای معمول عبور میکند و داستانهایی در ستایش اصالت فراموششدهی زندگی مینویسد. داستانهای این مجموعه به سادگی و به دور از فرم روایی پیچیده، باورهای ارزشمند و مغفول انسانی را دوباره یادآوری میکنند.
مجموعهداستان هر زندگی یه قصه است هفت داستان را در بر میگیرد. بیش از نیمی از کتاب به داستان اول با نام «هر زندگی یه قصه است» اختصاص دارد. این داستان با تکنیکهای روایی و زبان شیوا، قصهی مبارزهی مردی با باورهای سادهانگارانهی خود در فضایی مذهبی را روایت میکند. مرد که از خلوت شدن نماز جماعت مسجد محلهی خود در عذاب است، به فکر راه چاره میافتد و در این میان با چالشهای بیشتری مواجه میشود.
داستان کوتاه «عروسی»، دومین داستان مجموعه، دربارهی پسربچهای است که قرار است بهجای پدر در یک عروسی شرکت کند. خانواده که در یک شب به دو عروسی دعوت شدهاند، بر سر این بحث میکنند که چه کسی باید بهعنوان نماینده به عروسی شمسالله برود. از میان همهی بچهها قرعه به نام جمال میافتد. جمال کت برادر بزرگتر را قرض میگیرد و به امید خوردن شام عروسی و برخورداری از احترام بزرگترها راهی عروسی میشود، اما در روستایی که موقع شام دادن بچهها را از مجلس بیرون میکنند، جمال توقعی زیادهازحد دارد.
داستان «شاخهی شکستهی شمعدان» روایتی از مادر یک جانباز موجی است که زینبوار از پسر خود مراقبت میکند. موقعیت سخت و ترحمبرانگیز پسر و فداکاریهای مادر، قصهای تأثربرانگیز را شکل میدهد.
«یک انگشت عسل»، داستانی دیگر از کتاب هر زندگی یه قصه است، روایتگر ورود نویسندهای به برزخ یا قیامت است. او مات و مبهوت فضای وهمآلودی است که تابهحال در داستانهایش هم به آن برنخورده و با شخصی روبهرو میشود که بهخاطر خوردن یک انگشت عسل، به او بدهکار است. کشمکش بالا میگیرد و شخص طلبکار هرطور شده میخواهد حق خود را از نویسنده بگیرد. پایان داستان، ما را در ابهامی غیرواقعگرایانه رها میکند.
در داستان کوتاه «پرده را کنار نزن» با ماجراهای سفر نویسندهای به خارج همراه میشویم. او با چیزهای زیادی در این سفر روبهرو میشود که موقعیتهای غریبی برای او به وجود میآورد. برای مثال او در خیابانی با فاحشههایی روبهرو میشود که او را دوره میکنند. نویسنده مثل توریستی در سرزمین ناشناختهها تصمیم میگیرد تمام این اتفاقات را دستمایهی نوشتههای خود کند. شخصیت اصلی که با سوالهای زیادی در طول داستان مواجه است، گاه از قالب شخصیت خارج شده و با مخاطبان داستان وارد گفتوگو میشود و نظر آنها را میپرسد.
«میرزا طاهر» با شعار گذشتن از ظواهر و دل کندن از دنیا نوشته شده است. این داستان و داستان یک انگشت عسل از دو داستان مذهبی معروف اقتباس شدهاند.
داستان «کما» داستانی طعنهآمیز دربارهی پشتپردههای سیاست است.
کتاب هر زندگی یه قصه است توسط انتشارات نیستان به چاپ رسیده است.
کتاب هر زندگی یه قصه است برای چه کسانی ماسب است؟
این مجموعه، علاقهمندانِ داستان کوتاه با دغدههای سیاسی، اجتماعی و مذهبی را جذب خواهد کرد.
با قاسمعلی فراست بیشتر آشنا شویم
قاسمعلی فراست متولد 1388 در گلپایگان است. او لیسانس خود را در رشتهی ادبیات نمایشی از دانشگاه تهران گرفت و با رمان دفاعمقدسی خود وارد جرگهی نویسندگان انقلاب شد. آثار او عمدتاً در دو حوزهی ادبیات دینی و ادبیات اجتماعی جای میگیرند. او علاوهبر رمانها و مجموعهداستانهای بزرگسال، داستانهایی برای نوجوانان نیز نگاشته است. فراست سمتهایی نظیر مدیریت دفتر مطالعات ادبیات داستانی ایران و مدیریت گروه ادب و هنر شبکهی دو سیما را بر عهده داشته است.
کتابهای «نیاز» و «گلاب خانم» از قاسمعلی فراست در حوزهی جنگ نوشته شدهاند. او همچنین نویسندهی کتابهای «فصل جوانی»، «آوازهای ممنوع» و «فقط عاشق زبان عاشق را میفهمد» است.
در بخشی از کتاب هر زندگی یه قصه است میخوانیم
جلو همه یک بشقاب برنج و یک کاسهی کوچک قیمه میگذاشت. من که خیلی گشنهام شده بود زیرچشمی غذاها را نگاه میکردم و لحظهشماری میکردم که نوبت به من رسد. برای همین چند لقمه با ماست خوردم، اما همین که به من رسید غذا را به بعدی داد. لقمه توی گلویم ماند. نگاهش کردم و خواستم بگویم «من چی؟» اما زشت بود. صبر کردم غذای چند نفر باقیمانده را هم بدهد و مثل همیشه نوبت من که بچه بودم برسد، اما همه را هم که غذا داد خبری نشد. سرم را گرم خوردن نان خالی کردم. حس کردم همه دارند نگاهم میکنند. دل به دریا زدم و رو به دلاک گفتم:
- مش کاظم.
بیتفاوت جوری نگاهم کرد که یعنی برای چی اینجا نشستی؟ بعد هم رفت ته اتاق و اصلاً نگفت با کی هستی، حالا مانده بودم که اصلاً سر سفره بمانم یا کنار بکشم و آن جور خودم را عذاب ندهم و ضایع نکنم.
یواشکی خودم را کنار کشیدم و سرم را پایین انداختم. صدای تقوتوق قاشق و بشقاب و بوی قیمه بدجوری گشنهام میکرد. دلاک وسط سفره ایستاده بود و میگفت «کسی آب نمیخواد؟»
من انگشتهای پاهایش را میدیدم و پاچهی شلوار قهوهایاش را امّا سرم بالا نمیرفت که نگاهش کنم و بگویم «پس غذای من چی؟! من هم که دعوتیام! پول آوردم!» بابای فرج سمت چپم بود و هر چه گفت چند قاشق پیشش بخورم نخوردم. هر چه میگفت، فقط میگفتم «نه». نه میتوانستم بگویم سیرم، نه میشد بگویم الان میآورد و نه میشد بگویم دعوتم و تحویلم نمیگیرند. فقط میگفتم «نه».
فهرست مطالب کتاب
هر زندگی یه قصه است
عروسی
شاخهی شکستهی شمعدانی
یک انگشت عسل
پرده را کنار نزن
میرزا طاهر
کما
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هر زندگی یه قصه است |
نویسنده | قاسمعلی فراست |
ناشر چاپی | انتشارات نیستان |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 184 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-337-782-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |