معرفی و دانلود کتاب نگهبان ماموت: خودزندگینامهی بهروز فردوس
برای دانلود قانونی کتاب نگهبان ماموت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب نگهبان ماموت: خودزندگینامهی بهروز فردوس
کتاب نگهبان ماموت، خودزندگینامهی بهروز فردوس، مهندس و کارآفرین برتر و موفق کشورمان است که لقب پدر صنعت خودروهای سنگین ایران را به خود اختصاص داد. فردوس فردی بسیار پرتلاش، با روحیه و در تمام دوران زندگی خود پر امید بود. او هشت بار بیماری سرطان را شکست داد و سرانجام در آذر ماه سال 1400 پس از یک زندگی پرثمر بر اثر ایست قلبی درگذشت.
دربارهی کتاب نگهبان ماموت
درست در میانهی فروردین 1399 خورشیدی بود که مهندس مهرزاد فردوس نقل کرد که پدرش به طور جدی در حال نوشتن سرگذشت خود است. محدودیتهای ایام همهگیری کرونا نیز زمینه را برای ساعتها کار بیوقفه در کتابخانهی منزل فراهم کرده بود. مهندس بهروز هم اهل کار مداوم بود و بدون آنکه خسته شود و طرحی را نیمهکاره رها کند، به نوشتن زندگینامهی خود مشغول شده بود. به این شکل بود که کتاب نگهبان ماموت به رشتهی تحریر درآمد و بهعنوان منبعی برای ایجاد انگیزه و تلاش جوانان ایرانی در اختیار خوانندگان قرار گرفت.
کتاب نگهبان ماموت، خودزندگینامهی مهندس بهروز فردوس، متولد سال 1319 خورشیدی در تهران است. فردوس تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در تهران ادامه داد و پس از آن برای ادامهی تحصیل در رشتهی مهندسی عمران، دانشگاه کارلسروههی آلمان را انتخاب کرد. او حین تحصیل در کشور آلمان، با همسر خود آشنا شد و ازدواج کرد و پس از آنکه تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داد، با وجود اینکه امکان ادامهی زندگی در اروپا برایش فراهم بود، به ایران بازگشت تا به مردم کشور خود خدمت کند. در این زمان بود که تصمیم به تأسیس شرکت «ماموت» گرفت؛ شرکتی که بعدها تبدیل به بزرگترین مجموعهی صنعتی سازندهی خودروهای سنگین در ایران شد.
مهندس بهروز فردوس فردی بسیار باپشتکار، با روحیه و پر امید بود، او علاوه بر تأسیس شرکت ماموت، مدیریت شرکتهای دیگری چون وزنه، و مجتمع صنعتی پیلسان را نیز بر عهده داشت. نگارش کتاب نگهبان ماموت نیز همانطور که انتظار میرفت، درست مانند دیگر فعالیتهای او با موفقیت به پایان رسید. بخشی از فعالیتهای مفید و خیرخواهانهای که او به انجام رساند، از این قرارند: ساختن خانههایی برای زلزلهزدگان شهر بم در کوتاهترین زمان ممکن، طراحی آمبولانسی که برای نخستینبار در کشور انجام گرفت و در حد یک اتاقعمل فوری پیشرفته بود، یا سفر حجی که به صورتی ویژه و جذاب انجام داد و، مهمتر از همه، جدال موفقی که با بیماری سرطان داشت و هربار سربلند و پیروز از آن بیرون آمد.
خانوادهی فردوس در سال 1343 شرکت «وزنه» را بهمنظور تولید و راهاندازی جرثقیلهای سقفی و صنعتی ثبت و راهاندازی کردند، که در حال حاضر هنوز هم یکی از فعالان و پیشروان صنعت جرثقیلسازی کشورمان است. علاوه بر این، بهروز فردوس پیش از تأسیس شرکت ماموت، با کمک برادران خود در سال 1367 اقدام به ساخت کانتینرهای تمامفایبرگلاس و اتاقهای یخچالی برای جلوگیری از فاسد شدن محصولات گوشتی کرد؛ این شرکت نیز اِف اِم (FM) نام گرفت که در زمینهی نصب کولر برای ناوگان اتوبوسرانی جادهای کشور هم فعالیت گستردهای در همان سالها داشت. اما نقطهی عطف فعالیتهای صنعتی مهندس فردوس مربوط به سال 1370 بود که شرکت ماموت را به صورت رسمی تأسیس کرد. شرکتی که در ابتدای راه فعالیت خود را در زمینی به وسعت 2000 متر مربع و با سه سالن در استان البرز آغاز کرد و بعدها به یکی از موفقترین کسبوکارها در حوزهی خود تبدیل شد.
دو ویژگی بسیار مهم کتاب نگهبان ماموت این است که هیچگونه دخل و تصرفی در اصل خاطرات و دستنوشتههای مهندس فردوس صورت نگرفته و در عوض خاطرات براساس زمان و جنس آنها دستهبندی و مرتب شدهاند. این کتاب خودزندگینامه در پنج بخش به رشتهی تحریر درآمده که شامل عناوین روبهرو میشود: «کودکی تا جوانی»، «تو تاجر نمیشوی»، «تولد یک تولیدگر»، «ماموت؛ تحقق یک رؤیا» و «راه من» . داستان تأسیس شرکت ماموت و سرگذشت بهروز فردوس شاید از معدود کتابهای زندگینامهی ایرانی باشد که از اهمیت ویژهای برخوردارند، چراکه با وجود مردان ارزشآفرینی مانند او در کشورمان، نیاز جوان و نوجوان ایرانی، دختر و پسر، به خواندن ترجمههای دستدوم از زندگینامهی کارآفرینان مشهوری مانند استیو جابز، جک ما و کیم وو چونگ کمتر خواهد شد و با سرمشق قرار دادن راه او، به مفهوم دقیق «خواستن توانستن است» خواهند رسید.
نشر دیوار کتاب نگهبان ماموت را ذیل مجموعهی دریچهی زندگی منتشر و روانهی بازار کتاب کرده است.
کتاب نگهبان ماموت برای چه کسانی مناسب است؟
اگر قصد دارید با رمز و راز موفقیتهای یکی از بهترین کارآفرینان ایرانی بیشتر آشنا شوید، توصیه میکنیم مطالعهی کتاب زندگینامهی بهروز فردوس و نحوهی تأسیس بزرگترین مجموعهی صنعتی سازندهی خودروهای سنگین ایران را از دست ندهید.
در بخشی از کتاب نگهبان ماموت: خودزندگینامهی بهروز فردوس میخوانیم
آدمی فرصت کمی دارد تا از تماشای بخار بلندشده از فنجان چای لذت ببرد. این بخار معطر هم خود بخشی از زندگی من است و از تماشای این صحنه همانقدر لذت میبرم که از تماشای هر ماشینی. با همهی خوشبینی و تلاشم برای بهتر زیستن، دروغ است اگر بگویم توانستهام همهی خاطرات تلخ را از ذهنم پاک کنم. ای کاش کودکی و روزهای مدرسه با خاطرهی خوشی در ذهنم میماند، اما اینطور نشد. رسم روزگار چنین نبود و نیست که هر کودکی، کودکی کند. در مدرسهی مزینالدوله واقع در خیابانی با همان نام - خیابان کارگر امروزی - درس میخواندم. مؤسس آن مدرسه مرد فرهیختهای به نام میرزا علیاکبر خان مزینالدوله بود. تهرانی که در خاطرات من ثبت شده هیچ شباهتی به تهران امروز ندارد. تا دوردستهای تهرانِ جامانده در ذهن من بیابان بود و تکوتوکی باغ و مزرعه. صدای گرگها و شغالها در دل شب طنین ماندگار، سنگین و سیاهی داشت. صدای جارچی، سوار بر سنگینی شب، از باغ صبا تا خانهی ما میآمد که یک کیلومتر دورتر بود؛ صدایی که میگفت: «بخوابید. بخوابید تا صبح.» مدرسهای که در آن درس میخواندم در آخرین نقطهی آباد شهر بود. کمی دورتر به سمت شمال قهوهخانههایی در دو طرف جادهی خاکی وجود داشت که پذیرای هر مسافرِ درراهماندهای بود که راهی شهرها و روستاهای اطراف میشد.
مدرسه ششکلاسه بود ولی بودند بچههایی از ما بزرگتر، حتی پانزده شانزدهساله، که همان جا درس میخواندند. تا کلاس ششم را در آن مدرسه درس خواندم. شاگرد بدی نبودم و روزی که معلم ناخوش شد مرا واداشتند به بچههای کلاس اول درس بدهم؛ تجربهای که مایهی مباهات در میان همشاگردیهایم بود، ولی برایم خوشایند نبود. از آن روزها یک خاطرهی تلخ به خاطر دارم؛ صبحی را به یاد دارم که همگی در صف ایستاده و منتظر مراسم صبحگاه بودیم. هوای سرد و آفتاب کمرمق اثرات خوابآلودگی را از سرمان میپراند. مراسم صبحگاه آن روز با روزهای دیگر فرق داشت و ترس مثل پرندهای مضطرب بالای سرمان پرواز میکرد. حضور همزمان مدیر و ناظم در برنامهی صبحگاه جای تردیدی برایمان نگذاشت که اتفاق شومی در آستانهی وقوع است. آن دو مرد با چهرهای عبوس وارد حیاط شدند و پشتسرشان چهار نفر از دانشآموزان مدرسه، با دستهای بستهشده از پشت و سرهای فروافتاده و پاهایی که معلوم بود وحشت رمق از آنها ربوده است، لخلخکنان میآمدند.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
مقدمهی مولف
یک: کودکی تا جوانی
دو: تو تاجر نمیشوی
سه: تولد یک تولیدگر
چهار: ماموت؛ تحقق یک رویا
پنج: راه من
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب نگهبان ماموت: خودزندگینامهی بهروز فردوس |
نویسنده | بهروز فردوس |
ناشر چاپی | انتشارات دیوار |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 180 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-93765-3-9 |
موضوع کتاب | کتابهای اتوبیوگرافی |
داستان خیلی خیلی با زندگی اجتماعی مردم ایران در عصر حاضر فاصله داره و داره راجب یه قشر خاص از ثروتمندان که از اول ثروتمند بودن و طی اتفاقاتی ثروتمندتر شدن صحبت میکنه
و زندگی ایشون طوری بود که اگر هیچ کاری در زندگیشون نمیکردند باز اینقدر ثروت و تمکن مالی داشتند که رو تمام عمرشون در ناز و نعمت و بی دغدغه زندگی کنند و نقش پول در زندگی ایشون اصلا بی تأثیر نبوده (مخصوصا در قسمت مبارزه با بیماری سرطان)
با توجه به اینکه این کتاب رو با تخفیف ۵۰ درصدی تهیه کردم از پولی که بابتش دادم واقعا پشیمونم