معرفی و دانلود کتاب موش گریزپا

معرفی کتاب موش گریزپا

ماجرای موش موتورسواری که به دنبال ماجراجویی می‌رود و عاشق ساندویچ کره‌ی بادام‌زمینی و ژله است! کتاب موش گریزپا نوشته‌ی بورلی کلی‌یری جلد دوم از مجموعه‌ی Ralph Mouse است که داستان موش کوچولویی به نام رالف و ماجراجویی‌هایش را روایت می‌کند. یک روز رالف تصمیم می‌گیرد مستقل شود؛ او در پی هیجان و تجربه‌های جدید، با موتورسیکلتش راهی مسیری نامعلوم می‌شود. گفتنی‌ست این کتاب برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کودک چارلی می سایمون شده است.

درباره‌ی کتاب موش گریزپا

کتاب موش گریزپا (Runaway Ralph)، برنده‌ی جایزه‌ی Nene Award که توسط بورلی کلی‌یری (Beverly Cleary) نوشته شده داستان ماجراجویی‌های موش کوچولوی باهوشی به نام رالف را روایت می‌کند که با موتورسیکلتش به هر جایی سرک می‌کشد اما بقیه را در این بازی هیجان‌انگیز شریک نمی‌کند. رالف که در دیوارهای یک هتل بزرگ با خانواده و دوستانش زندگی می‌کند، از پشت ساعت دیواری قصه‌ی آدم‌ها را می‌بیند و می‌شنود و هر شب منتظر بازمانده‌ی غذاهای خوشمزه‌شان می‌ماند. موش کوچولوی قصه با دیدن آدم‌های جورواجور و زندگی‌های رنگارنگی که دارند، دلش از جایی که زندگی می‌کند می‌گیرد. او که دنبال هیجان و حادثه است، تصمیم می‌گیرد مستقل شود و برود جایی که آزاد و رها، خوش بگذراند و چیزهای جدید تجربه کند.

کتاب موش گریزپا داستان سفر رالف کوچولو به دنیای بیرون از دیوارها و راهروهای تودرتو و سوراخ موش‌های کوچک و تاریک است. او که در هتل با گروهی پسر نوجوان آشنا شده که به جایی به نام «اردوگاه» می‌روند، هوایی می‌شود و تصمیم می‌گیرد خودش را به جایی شبیه اردوگاه برساند تا مثل آن پسرها چیزهای جدید ببیند و یاد بگیرد و خاطره‌های جذاب بسازد. رالف کوچولو کلاه ایمنی و موتورسیکلتش را برمی‌دارد و یک شب از هتل فرار می‌کند. اما این سفر برای او که موشی کوچک و بی‌دفاع است، خطرات و موانع زیادی دارد. در این رمان با قصه‌ی او و ماجراجویی‌هایش همراه می‌شویم.

این کتاب که با زبانی روان و جذاب توسط نویسنده‌ی برنده‌ی مدال نیوبری، بورلی کلی‌یری نوشته شده، اولین مواجهه‌ی موشی کوچک با دنیای بیرون را نشان می‌دهد. از این جهت کتاب موش گریزپا کودکان را به استقلال و کسب تجربه‌های جدید تشویق و در عین حال آنان را به خطرات احتمالی موجود در مسیر کنجکاوی و ماجراجویی، آگاه می‌کند. اگر می‌خواهید بدانید پایان قصه‌ی رالف کوچولو و موتورسیکلتش چه می‌شود، خواندن این رمان بامزه و جذاب را از دست ندهید.

این اثر تحسین‌شده، با ترجمه‌ی پروین علی‌پور و به همت انتشارات افق از مجموعه‌ی کتاب‌های فندق در اختیار کودکان قرار گرفته است.

جوایز و افتخارات کتاب موش گریزپا

• برنده‌ی جایزه‌ی Nene Award؛
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کودک چارلی می سایمون.

نکوداشت‌های کتاب موش گریزپا

• همان ترکیب سادگی، جزئیات واقع‌گرایانه، نبوغ و طنزی که اثر «موش و موتورسیکلت» را به موفقیتی چشمگیر تبدیل کرد. (نشریه‌ی هورن بوک)
• بورلی کلی‌یری باز توانسته به خوبی فانتزی و واقعیت را با هم ترکیب کند. (نشریه‌ی بوک لیست)
• زندگی با خانواده برای یک موتورسوار جوان جسور که مشتاق است موتورش را براند بسیار محدودکننده است... داستانی خنده‌دار با قهرمانی که می‌توان با او هم‌ذات‌پنداری کرد. (مجله‌ی اسکول لایبرری)

اقتباس‌ سینمایی از کتاب موش گریزپا

• ران آندروود کارگردان آمریکایی، در سال 1993 با اقتباس از این کتاب سریالی تلویزیونی به همین نام ساخت که در آن هنرمندانی چون فرد سویج، سامر فینیکس و جان کلارک متیوز به ایفای نقش پرداختند.

کتاب موش گریزپا برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب برای کودکان 9 تا 12 سال که به رمان‌های جذاب ماجراجویانه و داستان حیوانات علاقه‌مندند، بسیار لذت‌بخش خواهد بود.

در بخشی از کتاب موش گریزپا می‌خوانیم

‌رالف وحشت‌زده جیغ کشید: «بچه‌گربه!»

‌سام با صدایی گرفته گفت: «من از دست بچه‌گربه‌ها خیلی عذاب کشیده‌ام. مردم همیشه آن‌ها را اینجا ول می‌کنند، چون می‌دانند که دختربچه‌ها از پدر و مادرشان اجازه می‌خواهند که آن‌ها را به خانه ببرند.»

‌رالف که بار دیگر عصبی شده بود، پرسید: «گفتی یک‌عالم بچه‌گربه؟»

‌سام گفت: «یک‌عالم! خودمان سه تا بچه‌گربه داریم که مال اردوگاه هستند. دیشب هم شش ‌تای دیگر را اینجا انداختند. تا وقتی که آن‌ها در محوطه‌ی اردوگاه هستند، حق ندارم دنبال‌شان کنم. بهت بگویم که این ‌کار واقعاً منصفانه نیست. تنها چیزی که اصلاً تحملش را ندارم، وجود همین بچه‌گربه‌هاست، موجودات کوچک احمقی که هیچ مسئولیت سرشان نمی‌شود!»

رالف که دردسرهای سام را شنید، بار دیگر احساس شهامت کرد. گفت: «اگر تو یک سگ نگهبان هستی، پس بپّا من در نروم!» نفس عمیقی کشید و پیش از آنکه سگِ غافل‌گیر‌شده بجنبد، به‌سرعت از بین پاهایش گریخت و به سویی دیگر رفت. سپس راهش را به سوی گردوی سبزی که روی زمین افتاده بود کج کرد و به علفزاری رفت که کنار ساختمانی در همان نزدیکی بود.

‌سام فریاد کشید: «برگرد اینجا! نباید آنجا بروی!» و شروع کرد به بو کشیدن علف‌ها.

رالف انتظار نداشت که سام تا آنجا تعقیبش کند. گمان می‌کرد همین که وارد اردوگاه شود، سام از خیر دنبال‌ کردنش می‌گذرد.

‌سام، خِرخِرکنان، مانند یک جاروبرقیِ سگی، بینی‌اش را در سرتاسر علف‌ها می‌گرداند. رالف که دیگر نمی‌توانست سواری کند، موتورسیکلتش را بیش‌تر توی علف‌ها فروبرد. بینی سیاه و مرطوب سام علف‌ها را کنار زد، اما یک لانه‌ی گوفر باعث نجات رالف شد. موش کوچک موتورسیکلتش را به داخل پناهگاه کشاند.

‌سام پارس کرد: «آه، نه! این کار را نکن.» و با پنجه‌های قوی‌اش شروع کرد به کندن زمین. خاک به هوا پاشید. رالف، درحالی‌که موتورسیکلتش را از پشت ‌سر با خود می‌کشید، کوشید هر چه بیش‌تر از میان خاک نرم، به داخل لانه‌ی گوفر پیش برود. پنجه‌های سگ، به‌سرعت زمین را می‌کندند.

‌پسری فریاد کشید: «هی! بچه‌ها! سام یک گوفر را تعقیب کرده است.» رالف صدای پا کوبیدن بچه‌ها را روی زمین، بالای سرش می‌شنید.

‌پسر دیگری گفت: «سام! ولش کن.»

‌بعد پسرها، انگار هم‌صدا، فریاد کشیدند: «سام! حمله کن!»

فهرست مطالب کتاب

1: صدای شیپوری از دوردست
2: جاده‌ی باز
3: اسباب‌بازی آموزشی
4: همدم
5: موش شخصی
6: دزدی در کارگاه
7: فرار
8: رالف معامله می‌کند
9: نقشه‌ی خطرناک