معرفی و دانلود کتاب ما هیچ نمیدانیم
برای دانلود قانونی کتاب ما هیچ نمیدانیم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ما هیچ نمیدانیم
کتاب ما هیچ نمیدانیم نوشتهی فرناز قدرتی، رمانی ایرانی در ژانر اجتماعی و با درونمایهی معنوی است. نویسندهی کتاب داستان زنی بیوه را روایت میکند که با مرور خاطرات گذشته و از سر گذراندن ماجراهایی جدید، به فکر انجام کارهای خیر و خداپسندانه میافتد.
دربارهی کتاب ما هیچ نمیدانیم
ادبیات داستانی معاصر ایران مملو از آثاریست که خواندنشان خالی از لطف نیست. تأثیرات اجتماعی و فرهنگی داستانها و رمانها بر خوانندگان هر نسل بر هیچکس پوشیده نیست. کتابهایی که نویسندگانشان هرکدام روایت تازهای را ارائه دادهاند و نقشی در انتقال پیامهای اخلاقی و فرهنگی به جامعه داشتهاند. فرناز قدرتی در کتاب ما هیچ نمیدانیم داستان زنی بیوه بهنام مهدیه را روایت میکند. داستان با شرح کابوسی از مهدیه آغاز میشود که در آن جنازهی خود را میبیند و اعضای خانواده و دوستان و آشنایانی را ملاقات میکند که در پی انجام تدارکات مجلس ختمی برای او هستند. دیدن این کابوس و آوردن آن در ابتدای کتاب، شکلی نمادین از درونمایهی معنوی و پیام کلی این رمان را ارائه میدهد. داستان از زبان سومشخص (دانای کل) نقل میشود و این ویژگی بر جذابیت رمان میافزاید؛ چراکه خواننده خردهداستانهای بیشتری را در دل کتاب اصلی خواهد خواند و داستان اصلی پروبال بیشتری میگیرد.
فرناز قدرتی در ادامه شخصیتهای دیگری را نیز به داستان اضافه میکند که هرکدام در تشویق مهدیه به قدم گذاشتن در راه انجام کارهای خیر و خداپسندانه، نقشی دارند. طلا، بانو، منظور، فرزند مهدیه عطا و دوستان هممدرسهایش رامی و نامی، آقای گرشاسبی و ... . در پایان کتاب شخصیتی بهنام شهریار نیز از آخرین نفراتی است که به یک جمع خیّر میپیوندد و پیام اصلی کتاب را به خوانندگان انتقال میدهد.
کتاب ما هیچ نمیدانیم را انتشارات نارون منتشر کرده و در اختیار خوانندگان علاقهمند قرار داده است.
کتاب ما هیچ نمیدانیم برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به خواندن رمانهای معاصر فارسی با درونمایهی معنوی علاقه دارید، این کتاب برای شماست.
در بخشی از کتاب ما هیچ نمیدانیم میخوانیم
از پشت سرش صدای تقتق آمد. بیاختیار جمشید را رها کرد و بهسمت صدا چرخید. مادرش آستینها را بالا زده، داشت برنجِ آبکش شده را با کفگیر درون دیگ بزرگی میریخت. زیر چشمی نگاهی به دخترش کرد:
- معطلِ چی وایسادی؟ الآن مهمونها میرسن. کارها مونده!
از دور، زنی به طرفشان میآمد. مهدیه فوراً «عمه ساغر» را شناخت. او طناب بهدست، جسم سنگینی شبیه لاشهی حیوان را کشانکشان با خود میآورد. در آن تابش عمود و کورکنندهی آفتاب، معلوم نبود گاو است، گوسفند یا شتر! اما وقتی مهدیه نزدیکتر شد دریافت که جسد انسانی است که از پا به طناب بسته شده است. صورتش از بس روی زمین کشیده شده بود، آشولاش شده و قابل شناسایی نبود. مهدیه وحشتزده پرسید:
- این جنازهی کیه عمه؟! چرا باهاش اینجوری میکنین؟
عمه زهرخندی زد و دندانهای درشتش از پشت لبانی کلفت، آشکار شدند:
- هنوز نمرده! دختر برادرمه. کج رفته! واسهی همین هم دارم ادبش میکنم!
مهدیه نگاهی به آن دختر نیمهجان که موهایی فرفری داشت انداخت و زیر لب نجوا کرد:
- اما شما جز من برادرزادهای...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ما هیچ نمیدانیم |
نویسنده | فرناز قدرتی |
ناشر چاپی | انتشارات نارون دانش |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 346 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-276-615-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان معنوی |