معرفی و دانلود کتاب عقاید یک دلقک: (واگویه‌های یک دلقک)

معرفی کتاب عقاید یک دلقک: (واگویه‌های یک دلقک)

هاینریش بل در کتاب عقاید یک دلقک ماجرای زندگی دلقکی جوانی را به تصویر می‌کشد که باورهایش با خانواده و جامعه تفاوت‌های فراوانی دارد و به همین دلیل از طرف معشوقه و تمامی دوستانش طرد می‌شود. هاینریش در سال 1972 به خاطر این رمان پرفروش، برنده جایزه نوبل شد؛ کتابی که علاوه بر داستانی عاشقانه، منتقد جامعه مذهبی آلمان است.

درباره کتاب عقاید یک دلقک:

هاینریش بل (Heinrich Boll) در سال 1963 با نوشتن رمانی چالش‌برانگیز مورد انتقاد جامعه‌ی مذهبی آلمان قرار گرفت و با مشکلات بسیاری روبه‌رو شد با این وجود کتاب عقاید یک دلقک (‫The Clown) موفق شد تا برایش جایزه ادبی نوبل 1972 و جایزه گئورگ بوخنر 1967 را کسب کند.

هاینریش در رمان عقاید یک دلقک روایتگر زندگی مردی جوان به نام هانس شنیر است که به باورهای مذهبی و قوانین عرفی جامعه آلمان اعتقاد ندارد و می‌خواهد زندگی‌اش را طوری پیش ببرد که خودش دوست دارد. هانس 27 ساله در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمده است اما برای آنکه بتواند به عنوان یک هنرمند و دلقک زندگی کند، باید به سرتاسر آلمان سفر کند. با این حال هانس ذهنی آشفته دارد و در افسردگی به سر می‌برد؛ چرا که علاوه بر شکست در کار حرفه‌ای خود، معشوقه‌اش ماری او را به دلیل کاتولیک بودن ترک کرده است و می‌خواهد با مرد دیگری ازدواج کند.

به همین دلیل دلقک جوان به الکل اعتیاد پیدا می‌کند، حال روحی مناسبی ندارد و به خاطر این که نتوانسته ماری را کنار خود نگه دارد، به شدت غمگین و آشفته است.

یکی از نکات مهم این کتاب در آن است که هاینریش بل کتاب عقاید یک دلقک را به داستانی عاشقانه محدود نکرده و در لایه‌های عمیق‌تر به نقد جامعه مذهبی و فضای سیاسی - اجتماعی جامعه آلمان می‌پردازد. او این کار را به واسطه‌ی شخصیت پردازی قوی خود انجام می‌دهد؛ در طول داستان ماری معشوقه دلقک زنی مذهبی و کاتولیک نشان داده می‌شود که علی رغم عقایدش چندین سال با او در یک خانه زندگی کرده است اما سرانجام نمی‌تواند چنین شرایطی را تحمل کند و از آنجا می‌رود. در مقابل آن هانس برخلاف ماری فکر می‌کند. او ازدواج را امری واهی و روی کاغذ می‌داند و به نظرش عشق و تعهد میان دو فرد اولویت بیشتری دارد.

نکوداشت‌های کتاب عقاید یک دلقک:

- تکان دهنده... بسیار غنی. (Christian Science Monitor)
- آثار بل به بالاترین سطوح بدعت، خلاقیت و تکامل ساختاری دست یافته‌اند. (دیلی تلگراف)
- ادبیات آلمان به دلیل دستاوردهای هاینریش بل دوباره متولد شده و یک رستاخیز فرهنگی در آن به وجود آمده است. (کمیته جایزه ادبی نوبل)
- بل تیراندازی چیره دست است: با تیرهایی تیز و برنده و هدف‌هایی بی‌شمار. (مجله نیویورک تایمز)

با نویسنده کتاب عقاید یک دلقک بیشتر آشنا شویم:

یکی از برجسته‌ترین نویسندگان آلمان پس از جنگ جهانی دوم هاینریش تئودور بل است که توانست با خلق داستان عقاید یک دلقک جایزه ادبی نوبل را در سال 1972 از آن خود کند. او، پس از هرمان هسه نخستین نویسنده آلمانی الاصلی بود که این جایزه بین‌المللی را دریافت کرد.

اولین موفقیت هاینریش بل با نگارش داستان‌های کوتاه در سال 1947 اتفاق افتاد. به طوری که او بعد از پایان جنگ به طور تمام وقت، نویسندگی را پیشه اصلی خود کرد. نخستین رمان این نویسنده آلمانی با نام «قطار به موقع رسید» در سال 1949 انتشار یافت و این شروعی قوی برای نوشتن دیگر آثارش شد.

کتاب‌های هاینریش بل تاکنون به بیش از 30 زبان دنیا ترجمه شده و او همچنان یکی از نویسندگان محبوب در سراسر دنیا است. از دیگر آثار معروف او می‌توان به، نان سال‌های جوانی، بیلیارد در ساعت نه و نیم، حتی یک کلمه هم نگفت، عقاید یک دلقک، آبروی از دست رفته کاتارینا بلوم، سیمای زنی در میان جمع و شبکه امنیتی اشاره کرد.

برخی از جوایز مهم ادبی و هنری هاینریش بل:

- جایزه نوبل ادبیات (1972)
- جایزه‌ی منتقدان آلمان (1953)
- جایزه‌ی فرهنگ آلمان (1953)
- جایزه تریبون پاریس (1954)
-برنده‌ی جایزه‌ی بهترین رمان خارجی فرانسه (1955)
- جایزه ادوارد فن در هایت (1958)
- جایزه‌ی فرهنگستان هنر باواریا (1958)
- جایزه‌ی بزرگ وستفالیا (1959)
- جایزه گئورگ بوخنر (1967)
- رویس انجمن نویسندگان جهان و قدیمی‌ترین سازمان حقوق بشر بین سال‌های 1971 تا 1973
- عضویت در آکادمی هنر و ادبیات آمریکا در سال 1974 و دریافت مدال اوسییتسکی (به دلیل دفاع و مشارکت در حقوق بشر جهانی)

در بخشی از کتاب عقاید یک دلقک می‌خوانیم:

مدتى به درازا کشید تا کسى در خانه‌ى فردبول به تلفن جواب دهد. بوق ممتد نشانه آن بود که آن طرف خط، تلفن زنگ مى‌خورد؛ این بوق روى اعصابم مى‌رفت. تصور مى‌کردم خانم فردبول خواب است، آن‌گاه با این زنگ از خواب بیدار مى‌شود، بعد دوباره به خواب مى‌رود و سپس باز هم بیدار مى‌شود و من همه رنج‌هایى را تحمل مى‌کردم که این تماس، گوش‌هاى او را آزار مى‌داد.

دیگر قصد گذاشتن گوشى را داشتم که به خود گفتم این تماس ضرورى است و بگذار هم‌چنان زنگ بخورد. فکر بیدار کردن آقاى فردبول از خواب عمیق مرا ابدا آزرده خاطر نمى‌کرد. این آدم حق نداشت بدون مزاحمت بخوابد: او به طرز بیمارگونه‌اى متکبر است و همیشه دست به تلفن؛ آماده است تا کسى را از خواب بیدار کند یا تلفن‌هایى از سران دولت، روزنامه‌نگاران، سردبیران، کمیته‌هاى اجرایى و حزب به او زده مى‌شود. من همسرش را خیلى دوست دارم. او هنوز دانش‌آموز دبیرستانى بود که آقاى فردبول او را براى نخستین بار به یک جلسه گروهى برد و شیوه‌اى که آن دختر در پى مباحثات جامعه‌شناسى الهیات با آن چشمان زیبا در آن‌جا نشست، مرا به شدت خشمگین گرداند. فکر مى‌کردم بیش‌تر مناسب اوست که به مجالس رقص یا به سینما برود تا در این جلسات شرکت کند.