معرفی و دانلود کتاب عصر قوهای زبان بسته
برای دانلود قانونی کتاب عصر قوهای زبان بسته و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب عصر قوهای زبان بسته
خاورمیانه را نمیتوان بدون خون و رنج تصور کرد، حتی اگر کودکی کم سنوسال باشید و در آرامترین کشورش زندگی کنید. کتاب عصر قوهای زبان بسته ما را به چهل و چند سال پیش میبرد؛ یعنی زمانی که کنعان اورن، حکومت سلیمان دمیرل را برانداخت و به جان مردم و روشنفکران ترکیه افتاد. اجه تملکوران ما را به خانهی دو کودک به نام علی و عایشه میبرد و وقایعی را که در آن کودتا بر سر مردم آوار شده، از زبان آنها روایت میکند.
دربارهی کتاب عصر قوهای زبان بسته
«حکومت وحشت آغاز شد. ساعت 3 نیمهشب است. همه باید دستگیر شوند. زندانها جا ندارد؟ تخت کافی و غذا برایشان نیست؟ ایرادی ندارد. در هر اتاقی که میتوان آن را قفل و مهروموم کرد، حبسشان کنید. کُرد، چپگرا، روشنفکر، اسلامگرا، علوی، ملیگرا، تفاوتی ندارد. هرکس که هست و نیست را ضبط و زندانی کنید. وقت کافی برای برگزاری دادگاه نداریم. همگی را کنار دیوار بگذارید و آتش! جوخهی دار را فراموش نکنید. هرکس که با ما نیست، باید به دیار باقی فرستاده شود. خانهها را بسوزانید. بازارها را با خاک یکسان کنید. کسی از دوستان خودمان را بدون اسلحه نبینیم. ما دیکتاتوریم و خوی و منش ما چیزی جز قتل و کشتار نیست.» این وضعیتی است که علی و عایشه در آن قدم میکشند و زندگی میکنند. هر ده سال یکبار گروه قاتلان با سلاح و تانک و آلت قتاله میآیند و هرکس که همچون آنها پلید نیست را از دم تیغ میگذارنند؛ اما هر بار شکست میخوردند، بهجز بار آخر یعنی سال 1980. حالا چکمهپوشها پیروز شدهاند. کتاب عصر قوهای زبان بسته (Devir) ما را به حدود چهل و چند سال پیش در کشور ترکیه میبرد؛ بهجایی که مردمانی از نسلهای گوناگون زیر بمباران تحولات سیاسی و اجتماعی ایستادهاند و ایجه تملکوران (Ece Temelkuran) ما را با شرایطی که مردم ترکیه در آن قرار گرفتهاند، روبهرو میکند.
اغلب بخشهای این داستان از زبان علی و عایشه که کودکانی کم سن و سال هستند، بازگو میشود. معمولاً هنگامی که دست سیاست تیغ مرگ را برمیدارد و مردم را قتلعام میکند، کسی به کودکان و آنچه بر سر روح و روانشان میآید، فکر نمیکند. بسیاری از بزرگترها تصور میکنند، بچهها حتی از وقایع مطلع نیستند؛ اما اجه تملکوران به ما نشان میدهد که کودکان بهخوبی اوضاع را درک میکنند و میدانند جهتگیری سیاسی کسانی که به کشتارهای حکومتی میگویند:«حوادث چوروم» با کسانی که میگویند:«قتلعام چوروم» کاملاً متضاد و مخالف است. علی که یکی از شخصیتهای اصلی کتاب عصر قوهای زبان بسته است، به اوتیسم و بیماریهای ذهنی مبتلاست. او باید نخی را محکم بچسبد تا بتواند بر حالات و رفتارهای خود متمرکز باشد. اگر نخ از دستش بیفتد، دیگر زمین و زمان را از هم نمیشناسد، اما تا کی میتواند اینگونه زندگی کند؟ اگر یک روز نخهای دنیا تمام شود چه؟ اگر بهدست گرفتن نخ ممنوع شود، علی باید چهکار کند؟ او باید بتواند خود را کنترل کند. او میداند که آدمی قوی است؛ زیرا اگر قوی نباشد نمیتواند در این جامعه زندگی کند. اگر او بتواند افکار و اعمال خود را رهبری کند و برای کارهای روزمرهاش به نخی هدایتگر نیاز نداشته باشد، پس هموطنان او نیز میتوانند عنان زندگی خود را بهدست بگیرند، اسلحهها را از دست قاتلان بیندازند و وطن خود را نجات دهند. شاید این رویا دور و بعید بهنظر برسد، اما تاریخ به ما نشان داده که رویایی محال نیست و همین حکومتِ قدارهکش نیز 9 سال پس از کودتای سال 1980، از بین رفت.
کتاب عصر قوهای زبان بسته با ترجمهی کریم عظیمی ججین در انتشارات دیدآور به چاپ رسیده است.
کتاب عصر قوهای زبان بسته برای چه کسانی مناسب است؟
بعضی از شبها بلند و بیستارهاند و گویی سالیان دراز بهطول میانجامند؛ اما بعضی از سیاهیها عمر چندانی ندارند. تنها نقطهی اشتراک آنها در یک چیز است: به پایان میرسند. این داستان ما را به یکی از خونینترین دوران تاریخ ترکیه میبرد تا ببینیم ظلم تا هرجا هم که ریشه دوانیده باشد، بالاخره میخشکد و ملتها میوهی آزادی را خواهند چشید. کتاب حاضر به تمام کسانی که داستانهای تاریخی و اجتماعی را دوست دارند، نشان میدهد که رهایی و آزادی محال نیست.
در بخشی از کتاب عصر قوهای زبان بسته میخوانیم
عمو درست کجاست؟ حتماً وقتی کودتا شده، یه نفر اون رو همراه خودش برده. حتماً بهش گفتند: «عمو درست تو بیا اینور.» درسته بیرگولخانم نیست، اما یه نفر دیگه اون رو برده. حتماً دختر و پسرهای جوون از محله محافظت کردند. گوکخانها، حمیدها و دیگران مثل همیشه سرود خوندند. توی محلهی ما، سربازها نتونستند کسی رو سوار کامیون کنند. سحرخانم فریاد زده و با وردنهی تو دستش سربازها رو فراری داده. سربازها حتماً پرسیدند: «علی کجاست؟ نشنیدید؟» گوکخان بهشون گفته: «اون رفته حسینآقا و بیرگولخانم رو نجات بده.» کاش اینجوری گفته باشند. کاش مادرم اینها رو بشنوه و خوشحال بشه. کاش حالش خوب بشه. کاش پدرم بخنده و بگه: «شیرمرد من!»
چراغ قرمز روشن شد. با علی حرف نمیزنم. اون حتا بهم نگاه هم نمیکنه. فکر میکنه من احمقام. برای اینکه اون ناراحت نشه، بهش نمیگم حسینآقا و بیرگولخانم افتادند. اگه بهش بگم، چی میشه؟ حالا ببینیم کی احمقه. هوووپ.
یکهو ماشین به سمت راست پیچید و ایستاد. من و عایشه به شیشهی بغل چسبیدیم.
صورتهامون روبهروی هم قرار گرفت. میخواستم بگم «حسینآقا و بیرگولخانم که هستند...» که یه سگ دیدیم. اذان میخوندند. سگه رو به منارهی کوچیک پارس میکرد. چشمهاش رو بسته بود و پارس میکرد. مثل ترانهای که از رادیو پخش میشد، میخوند و با ناراحتی پارس میکرد.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار مترجم
فصل یکم: خانوادهمان را بشناسیم
فصل دوم: محلهمان را بشناسیم
فصل سوم: زود بخوابیم، زود بیدار شویم
فصل چهارم: شهرمان را بشناسیم
فصل پنجم: حیوانهایی که دوست ما هستند
فصل ششم: موزهها و زیباییهای طبیعی شهرمان
فصل هفتم: درس اخلاق
فصل هشتم: موسیقی خوراک روح است
فصل نُهم: جمهوری ترکیه به سمت دموکراسی میرود
فصل دهم: کشورمان چهگونه از دشمنان خلاص شد
فصل یازدهم: ملت بزرگ ترک
فصل دوازدهم: شمع دروغگو تا موقع خواب روشن میماند
فصل سیزدهم: سرودهای ما
فصل چهاردهم: روابط همسایگی
فصل پانزدهم: درس شهروندی
فصل شانزدهم: پاکیزگی نشانهی ایمان است
فصل هفدهم: ثروتهای طبیعی ما
فصل هجدهم: روستاییها اربابان ملتاند
فصل نوزدهم: تعطیلات تابستانی را چهگونه گذراندید؟
قدردانی
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب عصر قوهای زبان بسته |
نویسنده | اجه تملکوران |
مترجم | کریم عظیمی ججین |
ناشر چاپی | انتشارات دیدآور |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 468 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-104-238-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی |