معرفی و دانلود کتاب طشت طلا پاتیل سیاه

معرفی کتاب طشت طلا پاتیل سیاه

یکی از میراث غنی هر سرزمین و ملتی ادبیات شفاهی و داستان‌ها و افسانه‌های عامیانه‌ی آن ملت است که اگر گردآوری نشود، یکی از گنجینه‌های فرهنگی آن ملت از دست خواهد رفت. کتاب طشت طلا پاتیل سیاه نوشته‌ی علی موحدی نیا که در حوزه‌ی ادبیات شفاهی قرار می‌گیرد، هشت داستان‌ کهن فارسی را مکتوب کرده است.

درباره‌ی کتاب طشت طلا پاتیل سیاه

ادبیات شفاهی یا فولکلور مشحون از داستان‌ها و قصه‌های شیرین است که در آن زندگی مردم عادی، عشق، امید و آرزوهای آن‌ها با رمز و اشاره و خیال‌پردازی آمیخته شده است. بسیاری از این داستان‌ها از میان رفته‌‌اند و اثری از آن‌ها به جا نمانده است. بااین‌حال، علی موحدی نیا در کتاب طشت طلا پاتیل سیاه، هشت داستان از این افسانه‌ها و قصه‌های قدیمی را که در گذشته به صورت شفاهی در افواه وجود داشته، ثبت و مکتوب کرده است. به گفته‌ی نویسنده، بسیاری از این داستان‌ها تا به حال در جایی ثبت نشده‌اند و این اولین بار است که به رشته‌ی تحریر در می‌آیند.

از میان هشت داستان کتاب طشت طلا پاتیل سیاه، یکی از قصه‌ها، اصلی است و باقی قصه‌ها فرعی هستند و در درون ماجرای اصلی اتفاق می‌افتند. این کتاب سرشار از اشعار شفاهی و مکتوب و همچنین متل‌های فارسی است که در غالب آن‌ها حکمتی برای خواننده یا شنونده مطرح می‌شود. برخی از این قصه‌ها نیز درباره‌ی ریشه‌ی پیدایش متل‌ها و ضرب‌المثل‌هایی‌ست که از قدیم در زبان عادی و روزمره‌ی مردم جاری بوده است. نویسنده در برخی موارد تصرفی در داستان کرده، اما تصرف وی به اصل قصه خدشه‌ای وارد نکرده و این خود گامی بزرگ در راه حفظ ادبیات شفاهی فارسی است.

کتاب طشت طلا پاتیل سیاه را انتشارات شاپرک سرخ منتشر کرده است.

کتاب طشت طلا پاتیل سیاه برای چه کسانی مناسب است؟

تمام کسانی که به ادبیات شفاهی و قصه‌های قدیمی رایج میان عامه علاقه دارند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب طشت طلا پاتیل سیاه می‌خوانیم

در روزگاری دور و در دهکده‌ای بزرگ، مردی شکارچی به همراه همسر و هفت‌ دخترش به‌خوبی و خوشی زندگی می‌کردند. مرد شکارچی بااینکه درآمد زیادی از راه شکار حیوانات و پرندگان و فروش آن‌ها به دست می‌آورد اما از شغلش راضی نبود و همیشه به خاطر شکار حیوانات و پرندگان عذاب وجدان داشت. او مدتی بود که صبح زود به شکار می‌رفت و غروب دست‌خالی بازمی‌گشت! چون به‌تازگی بسیار دل‌رحم شده بود و دلش نمی‌آمد هیچ حیوان یا پرنده‌ای را شکار کند. روزها همین‌طور سپری می‌شد تا اینکه پس از مدتی تصمیم گرفت برای همیشه شکار حیوانات و پرندگان را رها و به کشاورزی مشغول شود. مرد شکارچی زمین کشاورزی کوچکی اطراف دهکده داشت که پس از دست برداشتن از شکار، در آن مشغول کشت و کار شد. ولی این زمین درآمد زیادی برای او و خانواده پرجمعیتش نداشت و زندگی‌شان با تنگدستی و مشقت می‌گذشت. روزها و شب‌ها سپری می‌شدند تا این‌که هفت ماه و روز هفت و هفت شب پس از دست کشیدن مرد شکارچی از شکار، اتفاق خوب و عجیبی در زندگی‌شان افتاد. آن اتفاق عجیب این بود که هرروز صبح به شیوه‌ای ناباورانه و معجزه‌آسا طشت طلایی‌رنگ بزرگ مطبخ خانه‌شان از غذاها و خوراکی‌های رنگارنگ و خوشمزه و تازه‌ای پر می‌شد و آن‌ها تا غروب هرچه از آن غذاها و خوردنی‌ها مصرف می‌کردند تمام‌شدنی نبود.

پس‌ازاین اتفاق عجیب آن‌ها دیگر ازنظر غذا و خوراکی مشکلی نداشتند و حتی گاهی چنان خوراکی‌ها زیاد می‌آمد که به همسایگان هم بذل و بخشش می‌کردند. راستش را بخواهید مرد کشاورز و همسرش هم از این‌که هرروز صبح خوراکی‌های رنگارنگ و خوشمزه به دستشان می‌رسید، خدا را شکر می‌کردند و راضی و شاد و سرخوش بودند و رسیدن این خوراکی‌ها را از خزانه غیب، نتیجه ترحم و دلسوزی به حیوانات و پرندگان و دست کشیدن از شکار آن‌ها و همچنین رزق و روزی مقدر هفت‌دخترشان می‌دانستند، زیرا که قدما گفته‌اند: نکوکاری از مردم نیک‌رأی یکی را به ده می‌نویسد خدای

فهرست مطالب کتاب

پیشگفتار
طشت طلا پاتیل سیاه
ملک هفت اژدها
خرگوش زنگی
لباس خودپوش و خودباز
نازشیردال
ملا مراد تنگ ترسی
سفیدزنگولی
ملک هفت‌شیر