معرفی و دانلود کتاب صوتی لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره‌ی دیدن و زیستن

معرفی کتاب صوتی لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره‌ی دیدن و زیستن

کتابی که شما را با لذت ناب ساده‌ترین اتفاقات روبه‌رو می‌کند. پیمان هوشمندزاده در کتاب صوتی لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره‌ی دیدن و زیستن، طی شش جستار، شما را به سراغ پدیده‌های پیش‌پاافتاد‌ه‌ای می‌برد که اگرچه سال‌هاست به آن‌ها توجهی نشان نمی‌دهید، اما درحقیقت بسیار دیدنی و ارزشمند هستند.

درباره‌ی کتاب صوتی لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره‌ی دیدن و زیستن

درست از همان لحظه‌ای که کودکی را رها می‌کنیم تا در شمار آدم‌بزرگ‌ها قرار بگیریم، حس اعجاب خود را نسبت به جهان و هر چه در آن هست، از دست می‌دهیم. برای یک کودک، «عادی» معنایی ندارد. برای او در دل هر اتفاقی یک دلیل برای شگفتی نهفته است اما زندگی آدم‌بزرگ‌ها از پرسه زدن لابه‌لای اتفاقات معمولی و تجربه‌ی هزاران لحظه‌ی یکنواخت ساخته می‌شود. در این بین، هنرمندها از دیگران خوش‌شانس‌تر هستند. نگاه تیزبین هنرمند تا آخرین لحظه‌‌ی زندگی به او کمک می‌کند عادی‌ترین عادت‌ها را بشکافد، روزمره‌ترین اتفاقات را حلاجی کند و درنهایت هدیه‌ای به دنیا بدهد که آن را «هنر» می‌نامیم. پیمان هوشمندزاده، در کتاب صوتی لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره‌ی دیدن و زیستن همان رسالتی را به عهده گرفته که در سرتاسر جهان، بر دوش هنرمندان قرار دارد: متفاوت دیدن، متفاوت شنیدن و متفاوت گفتن!

اینجا از کلیشه خبری نیست. کسی هم قرار نیست شعار بدهد. در عوض، نویسنده می‌خواهد همه چیز را آنگونه که هست برایتان مجسم کند. چیزهایی را که بیش از این بارها از کنارشان رد شده‌اید، بدون اینکه یک لحظه تأمل کرده و سعی کنید حضور آن‌ها را درک کنید. نویسنده از خاطراتش برای شما می‌گوید. در لابه‌لای رخدادهایی که تجربه کرده، نظریاتش را هم صادقانه با شما در میان می‌گذارد. گاهی ممکن است تصور کنید، در یک گوشه‌ی دنیا، در همان لحظه‌ای که حتی به یاد نمی‌آورید، با نویسنده همراه بوده‌اید. احساساتش را نسبت به اسم‌ها، تئاتر، عشق، خانواده و ده‌ها پدیده‌ی مشابه، قبلاً در خود احساس کرده‌اید.

می‌توانید از هر جستاری که می‌خواهید، شنیدن این کتاب را آغاز کنید. نه پایانی هست و نه انتهایی. پیمان هوشمندزاده در چرخشی دایره‌وار شما را به گشت‌و‌گذار در حافظه‌اش دعوت می‌کند. دوستانش، دوستان شما خواهند بود، عکس‌هایش با دوربین شما گرفته خواهند شد و کل خاطراتش از آن شما خواهند شد. بیهوده به دنبال اتفاقات عجیب یا مهم نباشید! از نظر نویسنده همه‌ی اتفاقاتی که بازگو می‌کند مهم هستند و اگر به عمیق آن‌ها توجه کنید، قطعاً بهت‌زده خواهید شد.

دیدگاهی که در کتاب صوتی لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره‌ی دیدن و زیستن خواهید دید، واقع‌گرایانه و کمی درون‌گرایانه است. می‌توان این اثر را مجموعه‌ای از داستان‌های حقیقی دانست که به سادگی و بدون قضاوت برایتان بیان می‌شوند؛ روایتی صریح و بی‌پرده.

این کتاب را با صدای پیمان هوشمندزاده، به همت نشر صوتی رادیو گوشه می‌شنوید. نشر چشمه چاپ اثر حاضر را به عهده داشته است.

کتاب صوتی لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره‌ی دیدن و زیستن برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به جستارهای روایی، هنری و البته به سبک مدرن علاقمند هستید، یکی از بهترین مجموعه جستارهای این چنینی روبه‌روی شماست. متفاوت اندیشیدن را با شنیدن این کتاب تجربه کنید.

با پیمان هوشمندزاده بیشتر آشنا شویم

پیمان هوشمندزاده، متولد 1348 در تهران، عکاس و نویسنده‌ی ایرانی است. او که تاکنون توانسته چندین جایزه‌ی عکاسی را از آن خود کند، در برپایی نمایشگاه‌های عکس در سراسر جهان نیز همت بالایی داشته؛ از یونان و برلین تا پاریس و نیویورک شاهد نمایشگاه‌هایی بوده‌اند که هوشمندزاده یا با همراهی سایر عکاسان و یا به صورت انفرادی برگزار کرده است.

کتاب‌های «روی خط چشم» و «ها کردن» مجموعه داستان و همچنین «اهل اسب» و «100» مجموعه عکس‌های او هستند. گفتنی‌ست پیمان هوشمندزاده از بنیان‌گذاران جایزه‌ی «شید» به شمار می‌رود؛ جایزه‌ای که به عکاسان حوزه‌ی مستند اجتماعی اعطا می‌شود.

کسب رتبه‌ی سوم در نهمین جشنواره‌ی دوسالانه‌ی عکس ایران (1383) و جایگاه دوم در جشنواره‌ی عکس مطبوعات (1378) تنها دو مورد از افتخارات این هنرمند است.

در بخشی از کتاب صوتی لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره‌ی دیدن و زیستن می‌شنویم

شاید در مجموع ده دوازده‌باری رفته باشم تئاتر. یکی دوبارِ اول فقط به خاطر آن‌که ببینم این تئاتری که این‌قدر حرفش را می‌زنند چیست. بقیه را فقط از روی اجبار رفته‌ام، یا کارگردانش رفیقم بوده یا بازیگرش. تئاتر را کلن باور نمی‌کنم. از دیدنش لذت نمی‌برم. می‌دانم که بنا را باید بر غیرواقعی بودن بگذارم، این را می‌فهمم ولی نمی‌توانم. همیشه یک اتفاق‌های واقعی قاتی جریان می‌شود که بلد نیستم در غیرواقعی‌ها حل‌شان کنم.

متأسفانه همیشه یک نفر که قدش از همه تماشاچی‌ها بلندتر است جلوی من نشسته. یک آدم وقعی. نمی‌توانم این آدم را حذف کنم. نمی‌توانم نبینمش. او همیشه یکی از بازیگرهاست با این تفاوت که واقعی‌ست. هر جایی را که می‌خواهم ببینم سرش را همان طرف خم می‌کند. خودش را به‌زور وارد بازی می‌کند. به‌درک، به‌درک که یه لکه‌ی سیاه متحرک جلوم کار گذاشته‌اند، به‌درک که همیشه هست. از خیرش می‌گذرم ولی آن را چه‌طور باور کنم؟! هیچ‌وقت یادم نمی‌رود، آن‌هایی که آن بالا ایستاده‌اند، بازی می‌کنند.

فهرست مطالب کتاب صوتی