معرفی و دانلود کتاب صوتی قصه‌های پریان: بهترین قصه‌های پریان شارل پرو

معرفی کتاب صوتی قصه‌های پریان: بهترین قصه‌های پریان شارل پرو

کتاب صوتی قصه‌های پریان: بهترین قصه‌های پریان شارل پرو نوشته جادا فرنکیا دربردارنده‌ی داستان‌هایی جذاب و شنیدنی است که نسل‌های فراوانی از خواندن‌ و شنیدن آن‌ها لذت برده‌اند.

همه‌ی کودکان از گذشته تاکنون با روایت داستان‌هایی توسط والدین، پدربزرگ و مادربزرگ‌هایشان کودکی خود را سپری کرده‌اند. تقریبا غیرممکن است که کودکان بتوانند زمان کودکی خود را بدون توجه به دنیای فریبنده‌ی داستان‌های سرزمین پریان بگذرانند. این داستان‌ها آن‌چنان جذاب و گیرا هستند که همیشه در ذهن می‌مانند. دخترک‌های یتیم، دیوها، غول‌ها، جادوگرها، پری‌ها و … همین‌ها هستند که کودکان تمام کشورها را در کل زمان‌ها به جوش و خروش آورده‌اند.

جادا فرنکیا (Giada Francia) در کتاب صوتی قصه‌های پریان: بهترین قصه‌های پریان شارل پرو (Classic Fairy Tales of Charles Perrault) داستان‌های مشهور و مطرح جهان همانند سیندرلا، شنل قرمزی، زیبای خفته، گربه‌ی چکمه‌پوش، بند انگشتی و... را مجدد بازنویسی کرده و به چاپ رسانده است. بسیاری از پدران و مادران این داستان‌های قدیمی فراموش نشدنی را برای فرزندانشان خوانده‌اند.

شارل پرو را بیشتر بشناسیم:

شارل پرو (Charles Perrault)، شاعر و داستان‌‌نویس برجسته و درخشان فرانسوی است که سبک تازه‌ای از قصه‌ها و افسانه‌های شاه پریان را در ادبیات خلق نمود. داستان‌های معروف او تاکنون بارها و بارها چاپ و به صورت اپرا، باله، نمایشنامه، موزیکال و فیلم روایت شده‌اند. از مطرح‌ترین و شناخته‌شده‌ترین آثار او می‌توان به شنل قرمزی، زیبای خفته، سیندرلا، گربه‌ی چکمه پوش، ریش آبی و بند انگشتی اشاره کرد.

شنیدن کتاب صوتی قصه‌های پریان: بهترین قصه‌های پریان شارل پرو به چه کسانی پیشنهاد می‌شود:

این کتاب صوتی برای کودکان دبستانی مناسب است. هم‌چنین کودکانی که به داستان‌های جادویی و هیجان‌انگیز علاقمند هستند می‌توانند این کتاب را بشنوند.

در بخشی از کتاب صوتی قصه‌های پریان: بهترین قصه‌های پریان شارل پرو می‌شنویم:

روزی روزگاری در سرزمینی دوردست، پادشاهی زندگی می‌کرد که از همه‌ی پادشاهان دیگر ثروتمندتر بود. قصر او پر از گنجینه‌های رنگارنگ بود که عجیب‌ترین آن‌ها خری بود که با ضربه‌ی سمش، کاه و یونجه‌هایی را که جلویش ریخته بودند را تبدیل به طلا می‌کرد. اما پادشاه این حیوان استثنایی را ارزشمندترین دارایی خود نمی‌دانست. او اغلب می‌گفت که همسرش تنها گنج واقعی زندگی‌اش است.

اما یک روز ملکه سخت بیمار شد و هیچ دارویی نتوانست حال او را بهتر کند. ملکه وقتی که فهمید پایان عمرش نزدیک است پادشاه را صدا کرد و به او گفت: من می‌دونم که بعد از مرگم این سرزمین به ملکه‌ای جدید نیاز داره، اما باید به من قول بدی که ملکه‌ی بعدی این سرزمین چشمان آبی به زیبایی چشمان من داشته باشه، تا هر وقت او را می‌بینی به یاد من بیافتی...

فهرست مطالب کتاب صوتی