معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی عکاس و فیلسوف

عکس جلد کتاب صوتی عکاس و فیلسوف
قیمت:
رایگان
۳۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب صوتی عکاس و فیلسوف و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب صوتی عکاس و فیلسوف و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب صوتی عکاس و فیلسوف

کتاب صوتی عکاس و فیلسوف اثر آگوست استرینبرگ درباره‌ی مرد فیلسوفی است که در کار عکاسی بسیار حرفه‌ای بود و نظیر نداشت.

مرد، شریکی داشت، یک مرد کاملا معمولی، سرشار از خصوصیات اعصاب‌ خرد‌کن. شریکش در تمام طول روز، آتش به آتش، سیگار می‌کشید، هرگز در را پشت‌سر خودش نمی‌بست، موقع غذا خوردن بجای اینکه از چنگال استفاده کند، با چاقو غذا می‌‌خورد، توی خانه کلاه سرش می‌گذاشت، توی استودیو ناخن‌هایش را تمیز می‌کرد و...

این کتاب در واقع شما را تشویق می‌کند که همیشه نیمه‌ی پر لیوان را نگاه کنید و چیزهای منفی را به مثبت تبدیل کنید.

در قسمتی از کتاب صوتی عکاس و فیلسوف می‌شنویم:

سپس خواستند آبتنی کنند اما جای مناسبی برای این کار وجود نداشت. آن‌جا چیزی نبود جز زمین سنگلاخ و گِل و شُل. بعد از استحمام، فیلسوف احساس تشنگی کرد، و خواست که لیوانی از آب چشمه بنوشد. آب چشمه به رنگ قهوه‌ای مایل به قرمز بود و مزهء عجیب‌ غریب تندی داشت. اصلا آب خوبی نبود در واقع هیچ‌چیز خوب نبود. گوشت گیر نمی‌آمد و غیر از ماهی چیزی برای خوردن وجود نداشت. فیلسوف غمگین شد و کنار یک بوته‌ی کدو نشست تا به حال خودش افسوس بخورد، اما نمی‌شد کاریش کرد. او می‌بایست می‌ماند و شریکش به شهر برگشت تا در غیاب دوستش هوای کاروکاسبی را داشته باشد.

شش هفته گذشت و شریک برگشت پیش دوست فیلسوفش. او روی پل به دوستش برخورد: یک جوان بالابلند باریک‌اندام با گونه‌های گل‌انداخته و پوست برنزه. خودش بود، این فیلسوف بود که دوباره جوان شده بود و شاداب. فیلسوف، از روی هر شش حصار، تروفرز پرید و دنبال گاومیش گذاشت. وقتی که روی مهتابی نشستند، شریک به او گفت: به نظر می‌رسه که حالت خیلی خوبه... این مدت چجوری گذشت؟

فیلسوف گفت:
عالی! این حصارها از شر چاقی نجاتم دادند... سنگ‌ها پامو ماساژ دادن... غذاهای ساده و سالم کبدمو معالجه کردن و درختای کاج ریه‌هامو... و شاید باورت نشه که آب قهوه‌ای چشمه سرشار از آهنه... یعنی همون چیزی که من لازم داشتم!

فهرست مطالب کتاب صوتی

10 دقیقه
عکاس و فیلسوف

مشخصات کتاب صوتی

نام کتابکتاب صوتی عکاس و فیلسوف
نویسنده
مترجمسیاوش ملکی
راویمهدی رضایی، علی شمسی
ناشر صوتی خانه داستان چوک
سال انتشار۱۳۹۶
فرمت کتابMP3
مدت۱۰ دقیقه
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های نمایشنامه مدرن خارجی
قیمت نسخه صوتی

نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی عکاس و فیلسوف

A.asgari
۱۴۰۱/۱۰/۱۷
وای من عاشق این داستان شدم
خیلی جالب بود یه مردی بود که خودشا از همکارش برتر میدونست و میگفت اون کارهای اشتباه میکنه اب جو میخوره زیر ناخن هاشو تمیز میکنه و..
و از اون به بدی یاد میکرد و میگف مجبوره تحملش کنه
یه روزی تصمیم میگیره بره تویه روستا و اونجا هم کلی ایراد میگیره که درختاش زیاده گوشت و
نداره و...
۶ ماه بعد وقتی همکارش میاد به دیدن عکاس متوجه میشه چقدر جونتر لاغر تر شده میگه مجبور بوده گوشت نخوره و بیماری کبدیش خوب شده مجبور بوده رویه سنگها راه بره و درد پاهاش خوب شده لاغر تر شده و الکل و کنار گذاشته
به نظرم اینجا خواست روند عوض کردن نحوه‌ی زندگی و بگه اگه گاهی وقتا روند زندگی مونا عوض کنیم واقعا شگفت زده میشیم
همکارشم بهش گف همیشه بدی‌های منو میبینی مثله همینجا که اوردتم و بدی هاشو دیدی الان دیدی چه خوبی‌های داره
اینجاش خیلی برام جالب بود ما همیشه بدی یه نفر یا یه چیزو میبینم و به خوبی هاش اصلا فکر نمیکنیم کاش میشد رویه خودمون کار کنیم اول خوبی هارا ببینیم تا بدی ها
همکارش بهش گف که اگه اب جو میخوره بخاطره اینه ک سمت الکل نره اگه زیر ناخن هاشو تمیز میکنه بخاطره کاره و....
خیلی جالب بود و واقعا هم یه فیلسوف بود
Shaahin
۱۴۰۳/۰۱/۰۱
تا این اندازه درباره استریندبرگ می دونم که اولین نویسنده ای بود که به "خانواده" به عنوان مهم ترین عنصر تشکیل دهنده ی جامعه اشاره کرد. و مهم تر از اون چالش ها و روابط ناسالم بین افراد خانواده رو دستمایه ی خلق آثاری با مضمون "تراژدی" کرد! یه نویسنده ی "ناتورالیستی" بود. با "نیچه" نامه نگاری و مکاتبه داشت. زودتر از "ایبسن" به شهرت رسید که این موضوع باعث خشم " ایبسن" شد. استریندبرگ رو "زن ستیز"ترین، مرد تمام دوران می دونن!! درست مثه نیچه! البته هر دو این افراد، نه با زن، بلکه بامدلی از زن هایی مشکل داشتن که به طرز بیمارگونه ای علاقه داشتن که خودشون رو با خصوصیات مردونه به جامعه معرفی کنن! مثلا مادر خونواده ای که خیلی دوست داره جنگجو و با اراده به نظر برسه، برای همین به مرد خونواده در حکم یه رقیب نگاه می کنه؛ استریندبرگ از "زن هایی" می گه که از جوهره ی واقعی "زنانگی" تهی شدن؛ پس نه زن هستن و نه مرد! "نیهیلیسم"!....
بهروز داوطلب📚
۱۴۰۲/۰۴/۲۸
این کتاب صوتی یک اثر فوق العاده بود پیشنهاد میکنم حتما اینو گوش کنید. موضوع کتاب درباره یک عکاس هست که فیلسوفه و بسیار سختگیر و قرقر و و همیشه و همجا از هر چیزی هرکسی گلایه شکایت داره. این فیلسوف یک شریک داره که ادم معمولی و سادهدای است و به دیدفیلسوف اصلا منظم و دقیق نیست. فیلسوف معتقد بود که جهان همه چیزش برعکسه و وارونه است فیلسوف دنیار و از چشم و لنز دوربین عکاسی با دید دیگه‌ای میدید. یک روز با شریکش میرن توی یک خونه یلاقی توی یک مکان دور افتاده توی مسیر از چند ت احفاظ باید برن بالا ت ردب شن از زمین گل و شول بگیر تازمینی سفت سخت پر از سنگ ریز و فرار از دست یک گاو خشمگین فیلسوف تمام مسیر را به جان شریک و همکارش قر میزد و از خستگی و پا دردش میگفت وقتی رسیدن به خونه یلاقی فیلسوف خیلی ناراحت و عصبی بود چون اونجانه گوشتی بود که بخوره و نه حتی ابی از یک رو دابی قهوه‌ای رنگ میامد که مزه اصلاخوبی نداشت. همکارفیلسوف برمیگرد تابه کارهای مفازه برسه و بعد از چندوقت روی پل شریک خودشو میبینه که لاغر و خوش اندام شده و بسیارخوش اخلاق و خوش رو مردازش میپرسه این همه انرژی از کجا اومده فیلسوف توضیح میده هوای پاک از این همه درخت کاج و ابی پر از مواد معدنی و اهن که در این اب رود وجود داشت و غذایی گیاهی این منطقه و نبودن نخوردن الکل و پیاده روی روی سنگ و سنگ ریزه باعث این همه انرژی و سلامتی من شده و دیگه مشکل پا درد و کبدو... ندارم. همکار فیلسوف میکه خیلی خوشحالم که نیمه پرلیوان رو دیدی اگر منم همین طوری میدیدی اینقدر از من ناراحت و ناراضی عصبی نبودی. من اگر ناخون هایم را تمیز میکنم و میگیرم و یاکلاه میزارم چون موهایم نریزه توی موادچاپ و انگشت هایم الوده نباشه. و یا اگردر را پیش میکنم که هواعوض بشه و یا اگر ابجو میخورم بخاطراینکه نرم سراق ویسکی و اگر سیگار میکشم بخاطر بو موادعکاسی است که از بین برود
📚الناز محمدی📚
۱۴۰۱/۰۶/۱۲
🍁 بعد از کار پلیکان این دومین کار بود که از استرینبرگ، این خواننده‌ی سوئدی می‌خوندم.
داستان جالبی بود و‌ نکات جالبی رو در شغل عکاسی بیان می‌کرد؛ خیلی جالب بود که دو شریک توی عکاسی بود، یکی فیلسوف و ‌منطقی بود، و‌ آن شریک دیگر کاملا بی نظم و شلخته! فیلسوف هم چاق بود و هم همواره پادرد داشت و مشکل
کبد هم داشت!
اینکه دو‌کلمه‌ی عکاس ‌و فیلسوف هم‌ کنار هم بیان، و هر دو‌ به یه نفر اطلاق شه هم جالب بود برام. نظریه فیلسوف عکاس این بود که؛ دنیا سر و ته است! در تابستان آن‌ها تصمیم میگیرن به خانه‌ی ییلاقی بروند. ولی به دلشل کمبود امکانات فیلسوف آن جا می‌ماند ‌شریک‌اش به عکاسخانه مس رود تا آن جا را بچرخاند! بعد از ۶ هفته شریک برگشت پیش فیلسوف که کل این مدت در طبیعت مانده بود!
وقتی شریک برمیگرده، و فیلسوف رو‌ میبینه، متوجه میشه که اون جوون و لاغر شده، خیلی هم سالم شده!!! وقتی به شریک‌اش دلیل این همه سلامت شدن اشو توضیح میده، شریک می‌فهمه که فیلسوف این مدت فقط روی خوبی‌های طبیعت اونجا تمرکز کرده! پس خوب هم براش اتفاق افتاده! و اینجا شریک شلخته از فیلسوف می‌خواد که به رفتار ‌کارهای اون هم از یه جنبه‌ی دیگه نگاه کنه و دلایل کارهای عجیب ‌ غریب اشو به فیلسوف میگه! و همه این دلایل هم واقعا منطقی بودن و نهایتا فیلسوف بهش میگه که فیلسوف واقعی تو هستی! و ما میتوانیم دوستان خوبی برای هم باشیم!! داستان آموزنده‌ای بود و من دوست داشتم و یاد گرفتم که در آدم‌های اطرافم سعی کنم خوبی هایشان را ببینم تا آن‌ها در ذهنم بولد شوند. چیزهای منفی را به مثبت تبدیل کنیم… ممنون دوست عزیزم کتابراه ☘️
Pooya Parsa
۱۳۹۸/۰۹/۱۴
توی کامنت‌ها میبینم دوستان همزبان من طبق معمول اصل موضوع رو ول کردن و درگیر حاشیه شدن و همش به صدا و گویش گویندگان ایراد میگیرند. با اینحالی که گویندگان حرفه‌ای و عالی نیستند بنده به شخصه ازشون سپاسگزارم که چنین کار با ارزشی رو به سرانجام رسوندن. به لطف زحمات همین دوستان انواع تفکر‌ها و سطوح جامعه این اثر زیبا رو تونستن بشنون و کامنت بدن... و در مورد کتاب: خوب بود و ارزش بیش از یکبار شنیدن رو داشت. تعبیر من این بود که بعضی عادت‌ها برای هر کسی میتونه مخرب باشه و یکی از این عادات نق زدن در گوش دیگرانه، اگر تنها بمونیم مجبور یه ترکش میشیم و در طبع این ترک نگاهمون تغئیر میکنه. سپاس از همه دست اندر کاران
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۱/۰۴/۱۸
داستان یک فیلسوف که به کار عکاسی مشغول است و و یک شریک دارد که کارهایش باعث ناراحتی و اعصاب خوردی فیلسوف میشود فیلسوف همیشه شاکی است و به همه چیز غر میزند تا اینکه برای تعطیلات به کلبه‌ای در جنگل میرود و شرایط انجا باعث میشود تا دید و نگرش فیلسوف به زندگی تغییر کند و بتواند نگاهی مثبت داشته باشد و در این حین که شریکش متوجه تغییرات او میشود دلیل تمام کارهایش را که بنظر فیلسوف خوشایند نبودند را توضیح داده و به او کمک میکند تا جنبه مثبت کارهای اورا درک کند. اسم داستان اشاره به فیلسوف و شریکش دارد و پیام داستان دعوت به نگرش مثبت در زندگیست. صدا گذاری نسبتا خوبی داشت. شنیدنش رو توصیه میکنم.
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۸/۱۸
این داستان درباره نحوه نگرش ما آدمها به وقایع و مسائل پیرامونی ماست. اگر به همه چیز با دید منفی نگاه کنیم و ایرادات آن را ببینیم و از زیبایی ها چشم بپوشیم، شخصیت ما هم همچون فیلسوف منفی باف و بداخلاق و بی حوصله میشود و زندگی برای ما و اطرافیانمان سخت خواهد شد. گاهی آنچه که به نظر ما نامناسب و است، نامطلوب شاید مزیت محسوب شود، همچون آن خانه و شریک عکاس... البته بسته به این که چطور به آن نگاه کنیم. شاید واقعا دنیا بد نباشد و به جای عینک بدبینی باید عینک دیگری به چشم زده و با آن به دنیا نگاه کنیم.
ژیلا شجاعی
۱۴۰۱/۱۰/۰۲
کتاب جالبی بود که می‌خواست به خواننده این نکته را یاد بدهد که همیشه نباید از اطرافیانمان ایراد بگیریم بلکه باید گاهی دیدمان را تغییر دهیم و از جهت دیگر به اطرافیان خود نگاه کنیم. و حتی بعضی عادت‌ها را کنار بگذاریم و جور دیگری زندگی کنیم و آن وقت بعد از مدتی می‌بینیم که با تغییرات، نکته‌های جدیدی به دست می‌آوریم.
در مورد کتاب صوتی باید بگویم یکم صدا گذاری جالب نبود و می‌شد صدای جدی تری روی شخصیت‌ها گذاشت. تشکر از گروه گویندگان و کتابراه 🌹
ریحانه حق شناس
۱۳۹۹/۱۱/۰۸
خوشبختی را نباید بیرون از خودمون جست و جو کنیم
خوشبختی وقتی به وجود میاد که با نگاه مثبت به آنچه در اختیارت هست نگاه کنی تا احساس رضایت و خوشبختی پیدا کنی
عکاس رو خدا خیلی دوست داشت که همچین دوستی داشت که این راه به ذهنش رسید
و این که خودش هم به نظرم تلاش کرد
و گرنه ممکن بود دوستش در برگشت با
جسد عکاس رو به رو بشه!
ولی شاید اون فکر کرد اگه همه چیز مثل دنیای عکسا برعکس اون چیزی باشه که من می‌بینم چی؟!
بصیری
۱۴۰۱/۰۶/۰۹
داستان فوق این مطلب را میخواست برساند که خوبی به تنهایی بی معنی است باید بدی وجود داشته باشد به همین صورت روشنایی وتاریکی، شخص منظم وبی نظم و....
ومطلب دیگر شناخت سطحی انسان را نشان می‌دهد (با وجود آنکه خود را فیلسوف ودانا می‌داند) اما صلاح خود را نمیداند چه‌ها دراین دنیا مسئله‌ای را فکر میکند به ضرر ش است اما باگذشت زمان وحاصل شدن نتیجه پی به سطحی بودن علم خودش میبرد
ava Fzf
۱۴۰۰/۱۰/۲۳
به اندازه کافی درباره متن نظر وجود داره پس من درباره گوینده نظر میدم. ادا کردن کلمات به صورت صحیح در گویندگی خیلی مهمه ولی متاسفانه به کرات غلط‌های تلفظی و شل تلفظ کردن انتهای کلمات شنیده می‌شد که اصلا حس خوبی به ادم نمیده شما که این مار زیبارو انجام دادید پس با رعایت همین نکته کوچک شنیدن این داستان خیلی لذت بخش تر میشه
Faz P
۱۴۰۰/۱۲/۲۳
نگاه مثبت به همه چیز قطعا برای ارامش ذهن خودمون بهترین راه هست و به نظرم خیلی چیزها تو زندگی وجود داره که برا لحظه لحظه‌اش باید احساس خوشبختی کرد و این احساسات هستن که زندگی رو خلق میکنن
کتاب اموزنده‌ای بود امیدوارم گویندگان داستان مهارت‌های بیشتری در زمینه گویندگی کسب کنند تا کتاب‌ها موثر تر واقع بشن
صدیقه فتحی
۱۴۰۰/۱۲/۲۵
داستان جالبی بود
انسان‌ها همه فکر می‌کنند با داشتن آنچه که در ذهن خود دارند خوشبخت خواهند شد و محتویات و خواسته‌های ناشی از ذهن همه ناشی از تجربیات گذشته و عادت‌های ماست که بیشتر مواقع مخرب و ویرانگر هستند
فیلسوف را دقیقا شرایطی نجات داد که مطلوب ذهنش نبود
امی کیان
۱۳۹۸/۰۵/۱۲
چقدر عملکرد گویندگان تاسف بار است، گویندگانی برای حوزه گویندگی اعتبار و آبرو می‌آورند و گویندگانی آنرا به انحطاط می‌کشند و البته تقصیر تنها از جانب گویندگان نیست بلکه از جانب آنانیست که به این نابلدان فرصت در صحنه بودن میدهند و البته حتما چون افرادی دغدغه مند نیستند.
Massi ,Ebi
۱۴۰۱/۰۹/۰۹
خیلی خوشم اومد از این ماجرا احساس کردم منم احتیاج دید خودمو نسبت به آدمای اطرافم عوض کنم. چون اینجوری آرامش به زندگی خود آدم میاد. ولی احتیاج به تمرین داره فک کنم یه توانایی محسوب میشه اینکه بتونی فقط خوبی ادما رو ببینی
مشاهده همه نظرات 161

راهنمای مطالعه کتاب صوتی عکاس و فیلسوف

برای دریافت کتاب صوتی عکاس و فیلسوف و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.