معرفی و دانلود کتاب سریع‌ترین ساعت جهان

معرفی کتاب سریع‌ترین ساعت جهان

کتاب سریع‌ترین ساعت جهان به قلم فیلیپ ریدلی راجع‌به مردی به نام شوگر گلس در دهه‌ی سی‌سالگی‌اش است. شخصیتی جذاب با هیکلی عضلانی که تولدش است و برای هدیه چیزی جز جوانی نمی‌خواهد. تدارکات جشن تولد او در اتاقی عجیب واقع در شرق لندن درحال انجام است. همه‌چیز با جزئیات کامل برنامه‌ریزی شده، از کیک مخصوص و کارت تولد مخصوص و مهمان ویژه گرفته تا یک چاقوی بسیار تیز، و قاعدتاً ممکن نیست مشکلی به وجود بیاید.

درباره‌ی کتاب سریع‌ترین ساعت جهان

فیلیپ ریدلی (Philip Ridley) در نمایشنامه‌ی سریع‌ترین ساعت جهان قصد دارد طبیعت روند پا به سن گذاشتن، واکنش جامعه به این موضوع و این خواسته‌ی مبرم ما برای جوان ماندن را کندوکاو کند. صحنه‌ی این نمایش تغییر نمی‌کند و فضایی پرتنش و خفه‌کننده دارد که تا انتهای قصه به همین صورت ادامه دارد. محوریت قصه‌ی نمایشنامه شوگر گلس است، فردی سی‌وخرده‌ای ساله که «دوباره» می‌خواهد تولد 19 سالگی‌اش را جشن بگیرد. او هر دفعه شخصی را اغفال کرده و به مهمانی‌اش می‌کشاند، با الکل هوش از سرش می‌پرانَد و بعد دست به کارهای ناشایست می‌زند. علت این کارش چیست؟ می‌خواهد زور مردانه‌اش و جوانی‌اش را حفظ کند؟ یا صرفاً به‌خاطر لذتی محض و حیوانی دست به چنین کاری می‌زند؟ فیلیپ ریدلی جواب این سؤالات را مستقیم به خواننده نمی‌دهد و تفسیر شرایط را برعهده‌ی مخاطب می‌گذارد.

خواننده در این کتاب با خشونت و سیاهی بسیار روبه‌رو می‌شود، چنان‌که برخی منتقدان معتقد بودند این اثر زیادی وحشیانه است. اما صحنه‌ی دعوای نهایی خواننده را مبهوت می‌کند و این سؤال را در ذهنش ایجاد می‌کند که دلیل این زدوخوردها چه می‌تواند باشد. آیا پیامی زیرکانه است به نسل ما که روی سن‌وسال‌مان وسواس داریم، یا پیامی است به نشانه‌ی قدردانی از خشونت یا صرفاً یک تصویر شگفت‌آور از اجتماعی دیستوپیایی است؟

نمایشنامه‌ی سریع‌ترین ساعت جهان (The Fastest Clock in the Universe) نه‌تنها برای آنچه که هست، بلکه به این خاطر که خواننده را به یاد هارولد پینتر، جان وبستر و تنسی ویلیامز و آلفرد هیچکاک می‌اندازد، اثر حیرت‌آوری محسوب می‌شود. کتاب فیلیپ ریدلی مشتق‌شده نیست، بلکه لایه‌لایه است، و به موضوعاتی پرداخته که علاقه‌ی شدیدی به آن‌ها داشته و تمام این مسائلی را که وام‌گرفته، به چیزی هولناک و غریب تبدیل کرده است.

نمایشنامه‌ی سریع‌ترین ساعت جهان با ترجمه‌ی حمید دشتی و با همت انتشارات دیدآور چاپ و منتشر شده و در دسترس علاقه‌مندان به این شاخه‌ی ادبی قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب سریع‌ترین ساعت جهان

• نمایشنامه‌ی فیلیپ ریدلی درست مانند شخصیت ضدقهرمانش، شوگر گلس که تمام تولدهایش، تولد 19 سالگی‌اش است، پرطراوت، درخشان و قرص و محکم است. (لین گاردنر، Guardian)
• فیلیپ ریدلی امیدی در نمایشنامه‌اش گنجانده که خشونت کتابش را بی‌اثر می‌کند. اگرچه موقع خواندن این اثر احساس ناخوشایندی به شما دست می‌دهد، اما اگر تا انتهای قصه صبر کنید پاداشش را خواهید گرفت. (دومینیک مکس‌وِل، The Times)
• واژه‌ای که می‌توان برای تشریح اثر فیلیپ ریدلی استفاده کرد «زیبایی وحشیانه» است؛ نمایشنامه‌ای غنی که ترکیبی از ترس و ظرافتی شاعرانه است. (پال کالن، Daily Express)
• خواندن این کتاب مانند ورود به تونل وحشت است؛ مدام از غافلگیری به خود خواهید لرزید و قهقهه خواهید زد. ترس و وحشت تا حالا این‌قدر سرگرم‌کننده نبوده است. (Daily Telegraph)
• تندوتیز و ناخوشایند؛ کتابی که نوک پیکانش با ظرافتی هول‌انگیز به سمت سن و نمادهایش است. (Guardian)

کتاب سریع‌ترین ساعت جهان برای چه کسانی مناسب است؟

اگر شما هم از آن دسته افرادی هستید که نمایشنامه را به باقی زمینه‌های ادبی ترجیح می‌دهید و به‌دنبال یک نمایشنامه‌ی مدرن خوب هستید، بی‌تردید این اثر برای شماست.

در بخشی از کتاب سریع‌ترین ساعت جهان می‌خوانیم

کاپیتان کیک را برمی‌دارد.
کاپیتان: این رو قایم می‌کنم که بعد باهاش غافل‌گیرت کنم.
کیک را به اتاق‌خواب می‌برد.
شوگر: شوخیه کاپیتان! یادت نره که بین خودمون شوخی داریم.
کاپیتان از اتاق‌خواب بیرون می‌رود.
کاپیتان: باید فریاد بزنم!
شوگر: نه! این کار رو نکن!
کاپیتان: از پنجره!
به طرف پنجره می‌رود.
شوگر می‌کوشد جلو او را بگیرد.
شوگر: با این کار فقط مزاحم پرنده‌های بی‌صاحاب می‌شی.
کاپیتان: اگه این کار رو نکنم، منفجر می‌شم.
شوگر: نمی‌خوام وقتی می‌رسه این‌جا، پرنده‌ها جیغ‌جیغ کنن.
آن‌ها با هم گلاویز می‌شوند.
کاپیتان: جلو من رو نگیر شوگر.