معرفی و دانلود کتاب سایه نویس

معرفی کتاب سایه نویس

هلنا راس، نویسنده‌ی داستان‌های پرمخاطب و پرفروش، رازی همراه خود دارد که تنها مرگ می‌تواند او را وادار به افشای آن کند. کتاب سایه نویس داستانی معمایی و هیجان‌انگیز از یک زن نویسنده است که تصمیم می‌گیرد با نوشتن آخرین داستانش از سایه خارج شود و حقیقت پشت شهرتش را نمایان کند. این کتاب که الساندرا تور، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز، آن را نگاشته است، در سال 2017 نامزد جایزه‌ی بهترین کتاب‌ گودریدز شده است.

درباره‌ی کتاب سایه نویس

هلنا راس، زنی سی‌ودو ساله، نویسنده‌ای پرفروش و موفق و همسر و مادری خوشبخت است؛ اما گویا دنیا آن‌قدر بی‌رحم است که خوشبختی او چندان دوامی ندارد؛ چرا که دکتر به او اطلاع داده سرطان دارد و تنها تا سه ماه دیگر زنده است. هلنا که پانزده رمان نوشته و تا پیش از این آرزو داشته برای رمان بعدی‌اش سال‌ها وقت بگذارد؛ حالا می‌بیند که وقت چندانی برای تمام کردن مهم‌ترین اثرش ندارد. او به کارگزار چاپ کتاب‌هایش، کیت، خبر می‌دهد که قصد بازنشستگی دارد. به همین دلیل از او می‌خواهد قراردادی که برای نوشتن یک رمان بسته، فسخ کند و قراردادی تازه برای نوشتن رمانی به نام «تریشا پریجن» ببندد. هلنا راس که قهرمان در سایه‌ی کتاب سایه نویس (The Ghostwriter) است، به مدت چهار سال رازی را با خود حمل می‌کرده؛ اما خبر ناگهانی مریضی‌اش باعث می‌شود او تصمیم بگیرد که رازش را افشا کند. الساندرا تور (Alessandra Torre)، در این کتاب، رمانی مهیج و معمایی خلق کرده است که هر لحظه شما را با واقعیتی تازه از زندگی قهرمان روبه‌رو می‌کند.

نویسنده در خلال پیش‌بردن داستان و شرح حوادث از زاویه‌ی دید هلنا، برخی از بخش‌های کتاب سایه نویس را از نگاه کیت، روایت می‌کند. همین‌طور در بعضی از قسمت‌های این رمان مطالبی را می‌خوانیم که هلنا در حال نوشتن آن است. این نوشته‌ها در اصل خاطرات زندگی هلنا هستند که در پس لبخندها و عاشقی‌ها، از واقعیتی هولناک در زندگی وی خبر می‌دهند.

الساندرا تور که یکی از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز است، هر لحظه از این داستان را با معمایی تازه همراه می‌کند و با ایجاد سؤال‌های زیاد در ذهن خواننده، بر کشش داستان می‌افزاید. با خواندن سایه نویس، از طرفی، شاهد توصیفاتی از زندگی‌ای عاشقانه خواهید بود و از طرف دیگر، هر لحظه باید منتظر باشید که نویسنده شما را با حقیقتی تازه از زندگی قهرمان داستان غافلگیر کند.

این کتاب را انتشارات دیدآور با ترجمه‌ی فروغ مهرزاد منتشر کرده است.

نکوداشت‌های کتاب سایه نویس

• این کتاب استعداد الساندرا تور را در نوشتن رمان‌های اسرارآمیز و پرهیجان نشان می‌دهد. (سی دی ریس، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز)
• نفسگیر. هیجان‌های این کتاب خالص، واقعی و انفجاری هستند؛ حتماً باید رمان سایه نویس را خواند. (کیم کار، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز)
• داستانی گیرا و عمیق که هنوز بعد از گذشت چند ماه به آن فکر می‌کنم. (کورین مایکلز، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز)

کتاب سایه نویس برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای تمام کسانی که به داستان‌های معمایی و هیجان‌انگیز و ادبیات جنایی علاقه‌مند هستند، مناسب است.

در بخشی از کتاب سایه نویس می‌خوانیم

آهی می‌کشم و به عقب تکیه می‌دهم. به فضایی دور از این تصویر، دور از خاطرات، نیاز دارم. سینه‌ام می‌کوبد. نفس‌هایم سخت و دردناک‌اند. نمی‌دانم به‌خاطر سرطان است یا دردهای گذشته.

هیچ‌چیز شبیه عشق جوانی نیست. پیش از آگاهی قلب برای محافظت از خودش اتفاق می‌افتد، وقتی همه‌چیز پراهمیت، خام و بی‌پناه است محیطی عالی برای تحلیل روح و در‌هم‌شکستن قلب. قلب به درخشان‌ترین شکل می‌سوزد، بیش‌تر از همیشه آسیب می‌زند و اعماق روح را لمس می‌کند. به همین دلیل است که شعله‌های آتش فیس‌بوک دو دهه پیش بین عشاق دبیرستانی درگرفت. بین دو روح ساده و بی‌گناه هر چیزی می‌تواند رخ دهد. نیمه‌های گم‌شده یا مصیبت‌دیده و گاهی اوقات هر دو.

وقتی سایمون قلبم را به لرزه درآورد، من کاملاً بی‌پناه بودم. حضورش شهابی سوزنده در زندگی‌ام بود که مثل شب‌تابی کور و در جست‌وجوی نور به دنبالش رفتم.

می‌ایستم. زانوهایم درهم می‌شکند. در اعتراض می‌گریم و تا چند قدمی در اتاق طول می‌کشد که حمله‌ام قطع شود. در اتاق کارم را باز می‌کنم و قدم به راهرو خالی می‌گذارم. اتاقی امن در سراسر خانه، قرصی، خوابی کوتاه و بعد دوباره کار. این معادله‌ای بود که سال‌ها استفاده کرده‌ام، حتا پیش از سرطان فقط قرص‌ها قبلاً برای افسردگی بودند، نه برای درد.

از راهرو می‌گذرم، قدم‌هایم آهسته‌تر از قبل و نفسم سخت‌تر می‌شود. بتانی عادت داشت این راهرو را باسرعت طی کند و از اتاق‌خواب‌ ما تا اتاق خودش مسابقه بدهد، از اتاق سینمای خانگی تا اتاق‌خوابش، و از اتاق مهمان تا بالای پله‌ها. تنها اتاقی که هرگز به سمت آن یا از آن ندوید اتاق کارم بود. آن‌جا فضایی «ممنوعه» بود و قوانین من سخت، هر تخطی بلافاصله با تنبیه مواجه می‌شد. چشمانم را به تخته‌های کف اتاق می‌دوزم و تلاش می‌کنم تصویرش را از ذهنم دور کنم.