معرفی و دانلود کتاب سام باهر و سنگ خیال - جلد اول

معرفی کتاب سام باهر و سنگ خیال - جلد اول

حسین باباپور در کتاب سام باهر و سنگ خیال - جلد اول، شما را با پسری هفده ساله و خیالباف به نام سام باهر، آشنا می‌کند که و سرنوشتی عجیب و غریب همراه با ماجراهای هیجان‌انگیز در انتظار اوست.

در همان اوایل نوزادی سام، پدرش طی حادثه‌ای فوق‌العاده عجیب، به یکباره ناپدید می‌شود و طی سال‌ها همگان از وی بی‌خبر می‌شوند. حتی پلیس نیز قادر به پیدا کردن کوچک‌ترین سرنخی از او نشد. بسیاری احتمال می‌دادند که او مرده باشد و برخی نیز گمان می‌کردند او از زندگی با همسرش خسته شده و در پی یک زندگی جدید، سام و مادرش را ترک نموده است. سام به نبودن سایه پدر در خانه‌شان عادت کرده بود که یک روز با وقایع عجیب و غریبی رو به رو شد. او ترسیده بود و کوچک‌ترین آگاهی نسبت به منشا این اتفاقات حیرت‌آور نداشت تا اینکه در همان روز کذایی، حضور غریبه‌ای را در منزل احساس نمود!!

گرچه سام هیچگاه آن غریبه را ندیده بود اما گویا آن مرد سام و بویژه مادر سام را بخوبی می‌شناخت. بله... آن مرد همان پدری بود که سام حدود هفده سال پیش به طور ناگهانی از دست داده بود. حالا بعد از این همه سال، پدر گرچه به خانه بازگشته، اما نیامده بود که بماند و نبودنش طی این سال‌ها را جبران کند بلکه آمده بود پسرش را به جایی ببرد که سال‌ها در آن گرفتار شده بود.

کتاب سام باهر و سنگ خیال (Sam Baher and Stone of imagination) روایتگر داستانی متفاوت، سراسر هیجان و ماجراجویانه است که عنصر خلاقیت در بسیاری بخش‌های آن به خوبی احساس می‌شود و مخاطب را تا پایان با خود همراه می‌سازد. سام علی‌رغم میل باطنی، مجبور می‌شود همراه پدر وارد سفری غریب، مملو از خطر و سراسر شور و هیجان بشود تا بتواند بعد از به پایان رسیدن سفرشان، پدر را برای همیشه به خانه و نزد مادر بازگرداند؛ با این حال او خودش نیز از خطرات و ماجراهای هیجان‌انگیزی که انتظارش را می‌کشند، بی‌خبر است.

حسین باباپور سعی کرده تا اثری خلاقانه و متفاوت بیافریند تا ضمن سرگرم نمودن مخاطب، قوه تخیل خواننده را نیز به چالش بکشد.

مرز بین خیال و واقعیت برای بسیاری از انسان‌ها همواره ناشناخته مانده است؛ شب‌هایی که در خواب هستید، پا به دنیایی می‌گذارید که در عین واقعی بودن، خیالی بیش نیست؛ آن را جدی نمی‌گیرید؛ بعد از هر نوع خیالبافی یا بیدار شدن از خواب، دوباره سرگرم دنیای به اصطلاح واقعی خود می‌شوید بدون آنکه فکر کنید. این تجسمات ذهنی از کجا سرچشمه می‌گیرد.

هیچ فکر کرده‌اید اگر مرز بین این دو جنبه از زندگی شما (تخیلات و واقعیات) به هر طریقی شکسته شود و تلاقی یا تداخلی بین آن‌ها پیش بیاید چه اتفاقی ممکن است در زندگی شما رخ دهد؟! اگر اخلالی در روند رویابافی‌ها به وجود بیاید، آنگاه چه سرنوشتی در انتظار انسان خواهد بود؟

آیا به نظر شما اصلا چنین حادثه‌ای امکان وقوع دارد؟! آیا تمام تجسمات و خیالاتی که در ذهن دارید صرفا توهمی بیش نیست و زاییده ذهن شماست؟! اصلا تجسمات و رویاها چگونه در ذهن به وجود می‌آیند؟ چطور شما آن‌ها را در خیال خود می‌بینید در حالی که در واقعیت نمی‌توان به سراغ‌شان رفت؟!

در بخشی از کتاب سام باهر و سنگ خیال - جلد اول می‌خوانیم:

... فرمانده ویکتور نگاه رعب‌انگیزی به اوتاروس انداخت و در حالی که از شدت خشم نزدیک بود دندان‌های خودش را زیر فشار آرواره‌ها خُرد کند، با لحنی مرموز و سرشار از عصبانیت گفت:

- خودت براشون تعریف کن که با چی طرف هستن...!

اوتاروس نتوانست بیش از چند لحظه به چشمان فرمانده ویکتور، که عمق نگاهش همچون خنجری تیز دل هر دشمنی را ریزریز می‌کرد، نگاه کند؛ سرش را به طرف افراد گروه برگرداند و لکنت‌وار شروع به صحبت کرد:

- اون... اون اشباح... چیزی نیستن جز سایه‌ی خود افراد!

همه افراد با کینه و نفرت به اوتاروس زل زده بودند، خیلی‌ها فکر کردند او مستقیما در کشته شدن سربازان نقش داشته است...!

- کسی که شما دنبالش هستین،... یعنی همون مبارزِ ابرسوار... دیگه لازم نیست دنبالش بگردین؛... خودش اومده سراغتون؛ هر کس زیر سایه ابر خاکستریِ اون قرار بگیره، مجبور میشه با خودش بجنگه... در واقع با سایه خودش!

اون ابر سایه‌ی شما که درواقع بخش تاریک وجود شماست رو ازتون جدا می‌کنه و به خدمت مبارز در میاره. به دستور مبارز، اونا با صاحبان خودشون وارد جنگ میشن و تا حریف رو از پا درنیاوردن، متوقف نمیشن...! سایه‌هایی که موفق به کشتن صاحبشون میشن، برای همیشه به خدمت مبارز در میان... اینطوریه که الان لشکری از سایه‌های قاتل، تحت فرمان مبارز قرار دارن...

فهرست مطالب کتاب

پیشگفتار
مقدمه
فصل اول: شیئی مرموز
فصل دوم: غریبه
فصل سوم: سفر به سرزمین خیال
فصل چهارم: فیکابانا
فصل پنجم: کوه نور
فصل ششم: برج خیال
فصل هفتم: سنگ مادر
فصل هشتم: شاهزاده ناروُن
فصل نهم: قدم در مسیر
فصل دهم: شیپیا
فصل یازدهم: شاخ به شاخ
فصل دوازدهم: چشمه گریان
فصل سیزدهم: اسپاوالا
فصل چهاردهم: استاد ایتاران
فصل پانزدهم: فرار از اسپاوالا
فصل شانزدهم: سلطان آبشارها
فصل هفدهم: سایه‌های قاتل
فصل هجدهم: مبارز ابرسوار
فصل نوزدهم: اودیا
فصل بیستم: تصمیم سرنوشت‌ساز