معرفی و دانلود کتاب روزگار رها

معرفی کتاب روزگار رها

کتاب روزگار رها، روایت ماجرای تکان‌دهنده‌ای برگرفته از داستان واقعی زندگی یک پدر و دختر نوجوان بی‌خانمان را دنبال می‌کند که توسط پیتر راک به نگارش درآمده و برنده‌ی جایزه‌های متعددی از جمله جایزه‌ی کتاب یوتا شده است. کارولین، دختر سیزده ساله‌ی باهوشی است که از زمانی که به یاد می‌آورد تنها با پدرش در یک پارک جنگلی در حاشیه‌ی شهر پورتلند زندگی کرده است. آن‌ها در پناهگاهی ابتدایی که توسط پدر کارولین ساخته شده در دل جنگل پنهان شده‌اند و تنها گاهی برای خرید مایحتاج ضروری وارد شهر می‌شوند. اما ماجرای داستان از جایی آغاز می‌شود که پناهگاه آن‌ها به‌صورت اتفاقی پیدا شده و رازهای غریبی درباره‌ی گذشته‌ی آن‌ها فاش می‌شود.

درباره‌ی کتاب روزگار رها

پیتر راک (Peter Rock) کتاب روزگار رها (My Abandonment) را از داستان واقعی ربوده شدن دختر نوجوانی به نام الیزابت اسمارت الهام گرفته است. الیزابت اسمارت دختر نوجوانی بود که در سن سیزده سالگی و در سال 2002 به وسیله‌ی زن و شوهری مسیحی ربوده شد. او حدود نه ماه به دست آن‌ها اسیر بوده و مورد آزار و اذیت‌های فراوان قرار می‌گرفت. ماجرای این آدم‌ربایی به دلیل غربت و خصلت تکان‌دهنده‌اش در رسانه‌های جهان و به‌خصوص آمریکا سروصدای زیادی به پا کرد و بعدها الهام‌بخش خلق بسیاری آثار ادبی و هنری، از جمله داستان روزگار رها شد. الیزابت اسمارت، که امروزه به‌عنوان فعال حقوق کودکان شناخته می‌شود، در دوره‌ی اسارت خود در دل جنگلی 29 کیلومتر دورتر از خانه‌ی خود زندانی شده بود. او بارها به همراه سارقانش و پوشیده در لباس‌های سرتاپا سفید به شهر محل زندگی خود رفت‌وآمد داشت و در تمام این مدت از چشم همگان دور مانده بود. پیتر راک، در سال 2009، با الهام از ماجرای مشهور و آزاردهنده‌ی این آدم‌ربایی، کتاب روزگار رها را منتشر کرد.

کتاب روزگار رها داستان زندگی عجیب و غیرمعمول کارولین سیزده ساله و پدر منزوی و دیوانه‌اش را روایت می‌کند که در دل جنگلی در اطراف شهر پورتلند پناه گرفته‌اند و با ساده‌ترین تجهیزات و بدون ارتباط با هیچ انسانی روزگار می‌گذرانند. آن‌ها تنها با استفاده از امکانات قابل‌دسترس در طبیعت و با حداقل استفاده از تجهیزات زندگی مدرن روزهای خود را پشت سر می‌گذرانند. پدر کارولین به‌نظر از مشکلات عاطفی و روانی شدیدی رنج می‌برد که زندگی در جامعه‌ی متمدن، میان دیگر انسان‌ها را برایش غیرممکن می‌کند. اوضاع ظاهراً برای این خانواده‌ی دونفره آرام است، تا روزی که یک مرد رهگذر، به‌صورت اتفاقی به سرپناه آن‌ها در دل جنگل برمی‌خورد و آرامش آن‌ها را بر هم می‌زند. پس از گزارش این مرد غریبه به پلیس محلی و کشف محل زندگی کارولین به وسیله‌ی مقامات قضایی، او و پدرش مجبور می‌شوند به شهر برگردند و کارولین برای اولین بار پس از سال‌ها از پدرش جدا می‌شود. در جریان این جدایی و بازگشت کارولین و پدرش به شهر، این دو نفر با چالش‌های جدیدی روبه‌رو می‌شوند. کارولین در جستجوی گذشته‌ی فراموش‌شده‌ی خود با حقایق ناراحت‌کننده‌ای مواجه می‌شود که نگاه او را به زندگی زیر و رو می‌کند.

داستان کتاب روزگار رها که از زبان صادقانه و کودکانه‌ی کارولین سیزده ساله گزارش می‌شود، ماجرای عمیق، دلخراش و پیچیده‌ای از بقا و امید را روایت می‌کند. این داستان، به دلیل ارجاعش به زندگی واقعی و نگاه نو و جذابش به برخی از عجیب‌ترین پدیده‌های اجتماعی، در سرتاسر جهان مخاطبان بسیاری را درگیر خود کرده و حتی الهام‌بخش خلق آثار سینمایی بوده است.

کتاب روزگار رها با ترجمه‌ی الهام دانشجو و چاپ نشر کنار در اختیار مخاطبان فارسی‌زبان قرار گرفته است.

جوایز و افتخارات کتاب روزگار رها

• برنده‌ی جایزه‌ی الکس؛
• برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کتاب داستانی یوتا.

نکوداشت‌های کتاب روزگار رها

• این روایتی از بقا، عشق و وابستگی است؛ از انزوا و غربت. کتاب روزگار رها یک اثر مطلقاً مجذوب‌کننده است. هر قدم این کتاب، با وجود اینکه بیشتر از فراهم کردن پاسخ، سوال برمی‌انگیزد، اما بااین‌حال مخاطب را با حقیقت زندگی روبه‌رو می‌کند. (پابلیشرز ویکلی)
• داستان روزگار رهای پیتر راک، اثری به‌شدت جذاب و فراموش‌نشدنی است که داستانی دلخراش و عمیق از سردرگمی و رستگاری را روایت می‌کند. مرثیه‌ای سوررئال و تکان‌دهنده. (جیمز الروی، نویسنده)
• این اثر زیبا و عجیب ما را به اعماق جایی می‌برد که در آن خانه‌ی افرادی قرار دارد که بی‌خانمان نامیده می‌شوند. جایی که شهر، به‌عنوان حیات وحش شناخته می‌شود، و حیات وحش بزرگ‌تر، مأمن انسان‌های سرگردان است. این داستان شگفت‌انگیز و تکان‌دهنده با لطافت و ظرافت خاصش نشان می‌دهد که چگونه عشق انسان می‌تواند به خطا برود. (اورسولا لوگوین، نویسنده‌ی کتاب جادوی درون)

اقتباس‌ سینمایی از کتاب روزگار رها

فیلم سینمایی ردی به جا نگذار (Leave No Trace، 2018) به کارگردانی دبرا گرانیک، از کتاب روزگار رها اقتباس شده است.

کتاب روزگار رها برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب روزگار رها را به تمام مخاطبان ادبیات داستانی، به‌خصوص علاقه‌مندان به داستان‌های مهیج و پلیسی و دوست‌داران تریلرهای روانشناختی توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب روزگار رها می‌خوانیم

دو تا لیوان خالی کنار من است و لایه‌ای صورتی ته آن‌ها را گرفته. پسرها دوباره رفتند بیرون.

شب‌ها خواب ‌می‌بینم که با پای برهنه در پارک جنگلی می‌دوم؛ جایی که تماس برگ‌های دورم را با خودم حس می‌کنم و هیچ‌کس نمی‌تواند مرا بگیرد. از روی شاخه‌های درهم‌گره‌خورده‌ی پیچک‌ها می‌پرم و زیر ملافه‌ها به پدر لگد می‌زنم، یا اینکه از خواب بلند می‌شوم و ‌می‌بینم پدر نیست و پای من بیرون از تخت، توی هواست. پدر هم کابوس‌های خودش را درمورد هلی‌کوپترها دارد. حالا روزها هم کابوس می‌بیند و وقتی نصفه‌شب از خواب بلند می‌شوم، چشم‌هایش باز است یا کنار پنجره ایستاده یا اصلاً توی اتاق نیست.

وارد راهرو می‌شوم و از جلوی حمام رد می‌شوم و به اتاق خالی خودم می‌روم. تخت اتاق پدر را مرتب می‌کنیم، اما مال من را نه و پتو‌ها را همان‌طوری نامرتب ول می‌کنیم. این‌طوری انگار من توی اتاق خودم می‌خوابم، درصورتی که این‌طور نیست. رندی روی کمد برق می‌زند. برش می‌دارم و راز‌هایم را توی سوراخ روی شکمش زمزمه می‌کنم و بعد انگشتم را توی سوراخ مقعدش فرو می‌کنم تا رازهایم آنجا بمانند و بیرون نیایند.

آرام ‌می‌گویم: «با پسرها بازی کردم. شاید یک روز با هم دوست شویم.»

پدر در اتاق جلویی برق را روشن کرده و پشت میز نشسته و چیز‌هایی توی دفترچه‌یادداشتش می‌نویسد.