معرفی و دانلود کتاب رد پایت را باد برده
برای دانلود قانونی کتاب رد پایت را باد برده و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب رد پایت را باد برده
کتاب رد پایت را باد برده بهقلم عاطفه چاووشی، نازنین شاهین دوست و مائده قاسمی بهرشتهی تحریر درآمده است. این کتاب، داستانی از وقایع زندگی چند انسان است که کندوکاو در آنها، خاطرات خاک گرفتهی روانشناس جوانی را برایش تداعی میکند و تکاپو را به روزهای بی هیجان او که به یک کشتی بهگلنشسته میماند باز میگرداند.
دربارهی کتاب رد پایت را باد برده
داستان کتاب حاضر از اینجا شروع میشود که فروغ علیمی، روانشناس جوانی که در اتاق مشاورهی خود، روزهایی خالی از هیجان و مملو از اندوه و حسرت گذشته را میگذراند، تماسی از استادش دریافت میکند؛ تماس استاد جابری که حاوی پیشنهادی برای به انجام رساندن پایاننامه و راهی به سوی تکمیل مدارک لازم برای مهاجرت است.
استاد از توانایی فروغ برای کمک به دختر جوانی بهنام ترانه میگوید که طی یک حادثهی رانندگی، حافظهاش را از دست داده است و با آروزی موفقیت، گوشی تلفن را قطع میکند. فروغ، در پیِ خوشحالی ناشی از تماس استاد جابری، سریع شمارهی خانم شمس (مادر ترانه) را که استادش فرستاده شمارهگیری میکند تا کار روی پروندهی جدید آغاز شود.
در کتاب رد پایت را باد برده از عاطفه چاووشی، نازنین شاهین دوست و مائده قاسمی میخوانیم که پس از تماس فروغ با مادر ترانه و هماهنگ کردن اولین قرار حضوری، روانشناس جوان متوجه میشود که مادر تمایلی به دیدار فروغ با دخترش ندارد اما حاضر است هر کمک دیگری که ضرورت دارد انجام دهد. فروغ، نام و شمارهی تماس چهار نفر از نزدیکان ترانه را از خانم شمس دریافت میکند تا در مسیر روش درمانی موردنظر (قصهدرمانی) ترانه، از آنها کمک بگیرد. برقراری تماس با اولین نفر از لیست چهار نفره و راهی شدن به محل اقامت او برای شروع این مسیر درمانی، روانشناس جوان را به سمت ماجرایی سوق میدهد که برایش غیر قابل تصور است.
حرفهای خانم شمس دربارهی ترانه قبل از تصادف و از دست دادن حافظهاش، روزهایی را از زندگی گذشتهی فروغ برایش تداعی میکند که لبریز از لذت وصال بود و غافل از سایهی سیاه مرگ بر سر آروزهایش.
کتاب رد پایت را باد برده نوشتهی عاطفه چاووشی، نازنین شاهین دوست و مائده قاسمی و توسط انتشارات 360 درجه به چاپ رسیده است.
کتاب رد پایت را باد برده برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب رد پایت را باد برده به دوستداران داستانهای ایرانی پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب رد پایت را باد برده می خوانیم
هوا عجیبتر از روزهای دیگر سرد بود، سرمای هوا انگار که صورتم را زیر مشت و لگد گرفته بود، از وقتی دیده بودمش دیگر پاهایم مال خودم نبودند، انگار که بین زمین و آسمان معلق بودم، حتی انگار با همین خیابان هم غریبه شده بودم، نمیدانم از سرمای هوا بود یا از سرمای یخبندانی که در چشمان درشتش خانه کرده بود، دست هایم مثل چوب شده بودند، مثل هر روز جمعیت زیادی برای تماشا آمده بودند اما امروز چشم من هیچ کس را نمیدید، یعنی نمیخواست که ببیند، ته ویولنم را زیر چانه ام گذاشتم و از سرمای چوب ویولن صورتم یخ بست، شروع کردم، روی نیمکتی تقریباً دور از جمعیت کنار مادرش نشسته بود، دانه های سفیدِ برف بر روی موهای مجعدِ خرمایی رنگی که از روسری طوسی رنگش بیرون زده بود، میدرخشید. نگاهش مثل همیشه نبود، غریب نگاهم میکرد، مثل کسی که انگار اولین بار است من را میبیند، زل زده بود به چوب نازک آرشه که بین انگشتان من و سیم های ویولن میرقصید، مثل یک تکه سنگ، سرد و بیاحساس.
اشک های گرمم دانه های برفی که روی صورتم نشسته بود را میشست و با خودش میبرد، چه روز هایی که این دختر تنها همدمِ من بود، آنقدر که به او عادت کرده بودم، گاهی اوقات از یاد میبردم که در شهری دیگر، چهار خواهر و یک برادر و مادر و پدری دارم که با دلم نه، بلکه با تمام وجود برایشان دلتنگ هستم، کسی که تنها کسِ من در این شهر لعنتی بود، حالا مثل غریبه ها نگاهم میکرد، تیغ تیز نگاهِ سردش، شاهرگِ احساسم را میبرید، حتی ویولنی که در دستم بود، ناله های سوزناکی سر داده بود، صدای پچپچ مردم، لا به لای صدایی که در کاسهی سرم مدام از من میپرسید «چرا؟»، گم شده بود، صدای حرف هایش، خنده هایش، حتی وقت هایی که ساز میزد و من از اینکه اینقدر با استعداد است لذت میبردم، همه ی روزهایی که پشتسر گذاشته بودیم، همه و همه مثل یک فیلم از مقابل چشمانم گذشت، و حالا من مانده بودم و یک دنیای جدید، دنیای جدیدی که باور کردنش برایم مشکل بود، اما گاهی وقتها باید چیزهایی را باور کنی که اگر در شرایط دیگری باشی برایت غیرقابل باور است.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب رد پایت را باد برده |
نویسنده | عاطفه چاووشی، نازنین شاهین دوست، مائده قاسمی |
ناشر چاپی | انتشارات سیصد و شصت درجه |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 126 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-741815-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی ایرانی |