معرفی و دانلود کتاب دشت مشوش: بازخوانی پرونده بیجه قاتل کودکان پاکدشت

معرفی کتاب دشت مشوش: بازخوانی پرونده بیجه قاتل کودکان پاکدشت

داستان واقعی و تکان دهنده‌ی بزرگترین پرونده جنایی 70 سال اخیر ایران! علیرضا رحیمی نژاد در کتاب دشت مشوش: بازخوانی پرونده بیجه قاتل کودکان پاکدشت ماجرای یکی از بحث برانگیزترین پرونده‌های قتل ایران را با جزییات قابل توجه برای شما بازگو می‌کند. سال‌ها پیش ده‌ها کودک در منطقه‌ی پاکدشت به شکل وحشیانه‌ای مورد آزار جنسی قرار گرفتند و بعد به قتل رسیدند؛ قاتل چه کسی بود و انگیزه او از این کشتار وحشیانه چه بود؟

درباره‌ی کتاب دشت مشوش:

محمد بسیجه مشهور به بیجه نامی خوفناک در تاریخ پرونده‌های جنایی ایران است. در دهه‌ی 80 افرادی که پیگیر اخبار حوادث بودند، حتماً ماجرا خوفناک قتل کودکان پاکدشت را شنیده‌اند. 20 جنازه از کودکانی که هر کدام مورد آزار و تجاوز جنسی قرار گرفته و بعد به قتل رسیده بودند، بدون اینکه ردپایی از قاتل کشف شود.

قاتل جوانی 22 ساله‌ای به نام بیجه بود که دوران کودکی وحشتناک و سختی را گذرانده بود؛ او در خانواده‌ای پرجمعیت و فقیر زندگی می‌کرد و زمانی که تنها 4 سالش بود مادرش نیز بر اثر سرطان از دنیا رفت. علی‌رغم هوش بالا و علاقه‌اش به درس به ناچار مدرسه را رها کرد و به کار در کوره مشغول شد. پدرش مردی مستبد و بی‌رحم بود که از کودکی رفتار وحشیانه‌ای با فرزندانش داشت. بیجه به همین شکل تا سن جوانی رسید و عاشق شد. اما او در عشق نیز بداقبال بود و در هر دو تجربه‌ی عاشقی‌اش با شکست مواجه شد.

او در اسفند سال 1383 در ملاعام به دار آویخته شد اما وحشت اعمال ترسناک و پرونده‌ی ابهام آمیزش تا مدت‌ها در خاطر مردم باقی ماند. کتاب دشت مشوش به سراغ جزییات و حاشیه‌های این پرونده رفته و ما را با زندگی و افکار این قاتل سریالی بیشتر آشنا می‌کند.

کتاب دشت مشوش: بازخوانی پرونده بیجه قاتل کودکان پاکدشت مناسب چه کسانی است؟

اگر به داستان‌های جنایی و واقعی علاقه دارید خواندن این کتاب به شما پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب دشت مشوش: بازخوانی پرونده بیجه قاتل کودکان پاکدشت می‌خوانیم:

محیط کار، رفتار ارباب، رفتار پدر، بی‌مهری نامادری و... همه‌چیز و همه‌کس او را تحقیر می‌کرد و تفاوت هویت او را با افراد مرفه یادآور می‌شد. همیشه این خطر وجود دارد که آدم‌هایی شبیه بیجه که کم هم نیستند برای اثبات هویت خود دست به کاری بزنند که در هیچ باور و معیاری نمی‌گنجد. ما محیط را خلق می‌کنیم و محیط ما را. زندگی در کوره‌ها وحشتناک است، نه فقط به دلیل فقر و بینوایی، بلکه افق در آن جا به شکلی دردناک محدود است. انسان سعی می‌کند خودش را با محیطی که در آن زندگی می‌کند انطباق دهد و با محدودیت‌ها و محرومیت‌ها سازگار شود، ولی سؤال این است که سازگاری تا چه درجه‌ای ممکن است؟ گرسنگی و فقر را تا حدی معین می‌شود تحمل کرد و اگر از این حد بگذرد باید در آینده تاوانی سخت بپردازیم. بسیاری از لغزش‌ها و انحراف‌های اجتماعی در جامعه‌ای که مشکل اولیه افراد زیادی سیر کردن شکمشان است، غیرقابل کنترل می‌شود. اعتقاد و خویشتن‌داری تا حدی می‌تواند مانع از لغزش و خطا باشد. فقیرها و ندارها در نهایت مجبور خواهند شد به خشونت دست بزنند، خشونت از فرط درماندگی و نومیدی. تنها راه جلوگیری از این خشونت‌های انتحاری و اجتماعی بستن پل بر ورطه میان توانگران و بینوایان است...»

قاضی پرونده در یادداشت‌هایش فقر ناشی از حاشیه‌نشینی را مهم‌ترین عامل تبدیل شدن «محمد بسیجه» به جنایتکاری زنجیره‌ای می‌داند. تحقیقات سعید خراط‌ها هم نقش این عامل را تأیید می‌کند، اما او معتقد است فرهنگ فقر بیشتر از خود فقر اهمیت دارد، ضمن اینکه چند عامل دیگر هم مؤثر هستند.

فهرست مطالب کتاب

خشت اول
مکان بی‌دفاع
بی‌گناه
خاک و آتش
شکار بزرگ
پس‌لرزه در پایتخت
پرده آخر
بعد از پایان
پی‌نوشت