معرفی و دانلود کتاب دریاچه متروک

معرفی کتاب دریاچه متروک

کتاب دریاچه متروک داستانی معمایی - جنایی نوشته‌ی ریچل کین است. این کتاب داستان زندگی یک قاتل سریالی را برایتان شرح می‌دهد: خانواده‌ای بی‌گناه که زندگی شاد و معمولی‌شان به ناگاه با یک تصادف تغییر می‌کند... زندگی‌ای که حالا دیگر با ترس و اضطراب درهم‌ تنیده شده. رمان پیش رو سال 2017 جزو پرفروش‌ترین‌های آمازون و نامزد دریافت جایزه‌ی گودریدز در بخش معمایی و دلهره‌آور شده است.

درباره‌ی کتاب دریاچه متروک

قتل سریالی! وحشتناک است نه؟ حالا به این فکر کنید یک روز صبح از خانه‌تان بیرون می‌روید و وقتی برمی‌گردید می‌فهمید که یک تصادف باعث فاش شدن راز یک قاتل سریالی شده است؛ آن هم نه یک غریبه بلکه شوهرتان! شوهری که تا همین امروز صبح فکر می‌کردید بهترین همسر دنیا است و در کمال خوشبختی دارید باهم زندگی می‌کنید. بله، ریچل کین (Rachel Caine) در کتاب دریاچه‌ی متروک (Stillhouse lake) سراغ زندگی زنی خانه‌دار و ساده و مهربان به نام جینا رویال رفته است. او در پی یک تصادف پی به راز مخوف شوهرش می‌برد و می‌فهمد که او زنان را می‌رباید و پس از شکنجه می‌کشد. آن هم به بی‌رحمانه‌ترین روش ممکن!

حالا پس از تلاش‌های بسیار برای اثبات اینکه این این زن همدست شوهرش نبوده، او و فرزندانش قصد شروع یک زندگی دوباره را دارند. این مادر برای محافظت از فرزندانش در برابر تهدیدها و اتهام‌هایی که در فضای مجازی دست به دست می‌چرخد تصمیم می‌گیرد با هویتی جعلی به زندگی ادامه دهد. بعد از جابه‌جایی‌های بسیار آنها در نهایت ساکن خانه‌ای نزدیکی یک دریاچه می‌شوند تا اینکه اهالی آن دریاچه راجع به گذشته‌ی آن‌ها متوجه می‌شوند و تهدیدهای مجازی رنگ‌وبوی واقعی می‌گیرد...

درباره‌ مجموعه‌ی دریاچه‌‌ی مه‌آلود

مجموعه‌ی دریاچه‌ی مه‌آلود نوشته‌ی ریچل کین مجموعه‌ای معمایی جنایی متشکل از شش کتاب است که تابه‌حال دو جلد از آن توسط نشر کوچه و حسین مسعودی آشتیانی ترجمه شده و به انتشار رسیده است. این مجموعه به ترتیب شامل کتاب‌های «دریاچه متروک، شکار هیولا، Wolfhunter River، Better Falls، Heartbreaker Bay، Trapper Road» می‌باشد.

جوایز و افتخارات کتاب دریاچه متروک

• پرفروش‌ترین کتاب آمازون در سال 2017
• نامزد جایزه‌ی گودریدز در بخش معمایی و دلهره‌آور

نکوداشت‌های کتاب دریاچه متروک

• عجب کتاب بی‌نظیری! (Seattle Book Review)
• بی‌نهایت سرگرم‌کننده و گیرا. (Novel Gossip)
• دریاچه‌ی متروک از شروع تا انتها میخکوب‌کننده است. (Fresh Fiction)

کتاب دریاچه متروک مناسب چه کسانی است؟

کتاب دریاچه‌ی متروک را به کسانی که به دنبال مجموعه‌داستانی مهیج، معمایی و جنایی می‌گردند و می‌خواهند تا پایان داستان آن را یک‌نفس بخوانند پیشنهاد می‌کنیم.

با ریچل کین بیشتر آشنا شویم

ریچل کین نام مستعار رکسان لانگستریت کنراد متولد آوریل 1962 در ایالات متحده‌ی آمریکا است. او از سال 1990 که نوشتن را آغاز کرد، در ژانرهای بسیاری از جمله جنایی، معمایی، ترسناک، فانتزی و علمی تخیلی قلم زد. ریچل کین نوازنده‌ای ماهر بود که با کسانی همچون هنری مانچینی، پیتر نرو و جان ویلیامز هم‌نوازی کرد. او نویسنده‌ی آثار مشهوری همچون کتاب «خانه‌های شیشه‌ای»، مجموعه‌ی «دریاچه مخوف»، «خاطرات ایو» و ... می‌باشد. ریچل کین در سال 2020 براثر سرطان درگذشت.

در بخشی از کتاب دریاچه متروک می‌خوانیم

کارآگاه با کانر خیلی خوب رفتار می‌کند. به نظر می‌آید رابطه‌اش با بچه‌ها خوب است. حلقۀ ازدواج در دست چپش می‌درخشد. خیلی خوشحالم که برخوردش با ما اصلاً شباهتی با رفتار پلیس‌های خشمگین در آن روز نحس ندارد. از آن روز به بعد، بچه‌ها از پلیس‌ها می‌ترسند. آن روز، ناگهان، با پلیس‌هایی خشمگین روبه‌رو شدند که فقط آمده بودند تا مل را دستگیر و مجازات کنند. خشم آن‌ها با تماشای صحنۀ جرم بیشتر و بیشتر شده بود و ناخودآگاه، هر چه را داشتند جلوی نگاه‌های از همه جا بی‌خبر کودکان من خالی کردند.

کانر با اینکه به نظر نگران و مضطرب می‌آید، پاسخ‌های کوتاه و هوشمندانه‌ای می‌دهد. حرف‌هایمان یکی است. حدود ساعت نه صدای موتور قایق را از دریاچه شنیده است. به بیرون نگاه نکرده است، چون شنیدن این صدا اصلاً اتفاقی تازه برای او نبوده است. و آخر هم اینکه چیز دیگری به یاد ندارد.

لنی نمی‌خواهد با کارآگاه حرف بزند. ساکت است و فقط سرش را تکان می‌دهد. آن‌قدر به این سکوت خود ادامه می‌دهد تا اینکه بالآخره، کارآگاه نگاه محکم پرخواهشی تحویل من می‌دهد. دستم را بر روی شانۀ لنی می‌گذارم و می‌گویم: «عزیزم، مشکلی نیست. ایشون اینجا نیومدن تا ما رو اذیت کنن. اگه احتمالاً چیزی می‌دونی، بهشون بگو. باشه؟» این اطمینان را با این فرض به او می‌دهم که او هم چیزی بیش از من و کانر از این ماجرا ندیده است و حرف خاصی برای گفتن ندارد.

لنی از میان موهای مشکی خود، نگاهی پر از تردید به من می‌کند و می‌گوید: «دیشب یه قایق دیدم.»

دنیا به دور سرم می‌چرخد. در این هوای گرمی که پرندگان را به خواندن انداخته است، یخ کرده‌ام و می‌لرزم. با خود می‌گویم: «نه، امکان نداره. دختر من نمی‌تونه شاهد یه حادثه بوده باشه.» تصاویر وحشتناکی از جلوی چشمانم می‌گذرد. لنی را در حال شهادت دادن، در صحن دادگاه، می‌بینم. فلاش دوربین‌ها روی صورتش است...

فهرست مطالب کتاب