معرفی و دانلود کتاب دروغگوهای دوست داشتنی

معرفی کتاب دروغگوهای دوست داشتنی

به نظرت دروغگویان دوست‌داشتنی چه کسانی می‌توانند باشند؟ کارن ام. مک منس در کتاب دروغگوهای دوست داشتنی از همان ابتدای کار دستِ مادر و دخترِ جذاب که از قضا دو سارق جواهرات فوق حرفه‌ای نیز هستند، را برایمان رو می‌کند! و همه چیز از آنجایی آغاز می‌شود که این تیم خبره‌ی دوست‌داشتنی تصمیم می‌گیرند، یک‌بار برای همیشه، آخرین سرقت معرکه‌ی خود را به هم بزنند و بعد از آن دیگر دزدی را ببوسند و کنار بگذارند؛ اما هیچ خبر ندارند که چه ماجراهایی در این سرقت نهایی انتظارشان را می‌کشد... و چگونه قرار است تمام آن نقشه‌های پیچیده و حساب‌شده به درّه‌ی مرگبار حوادث راهی شود.

درباره‌ی کتاب دروغگوهای دوست داشتنی

داستان کتاب دروغگوهای دوست داشتنی (Such Charming Liars) نوشته‌ی کارن ام. مک‌منس (Karen M. McManus) از چه قرار است؟ اگر قرار باشد یک انگشتر عتیقه‌ی گران‌قیمت بدزدید، باید اولش بتوانید خودتان را به‌جای یکی از آن اشراف‌زاده‌های کله‌گنده جا بزنید؛ این فقط بخشی از نقشه‌های کت و مادرش جم برای عملیات بزرگ سرقتشان است که خب، خیلی خوب و بهتر از آنچه فکرش را بکنید از پسش برمی‌آیند... البته فقط تا زمانی که همه چیز طبق برنامه پیش رفته و دزد دیگری آن طرف‌ها پیدایش نشده است... اما اتفاقی که نباید می‌افتاد، رخ می‌دهد؛ و شاه‌دزدان اعظم که دشمنان دیرینه‌ی خانوادگی کت و جم هم هستند آن وسط سروکله‌شان پیدا می‌شود؛ پدرناتنی کت (همسر جم) به همراه پسرش که می‌شود برادرناتنیِ کت...

نشانه‌ها حاکی از آن است که این زوج خلاف‌کار تنها 48 ساعت با هم دوام آوردند و قبل از آنکه یکی دیگری را بفرستد آن دنیا، از هم طلاق گرفتند... اما به نظر می‌رسد در جمع جذاب‌ترین دروغگویان عالم حرف‌ها و رازهای نگفته‌ی بسیاری هست... و اینجاست که گذشته‌ی خانوادگی کت آرام‌آرام رخ می‌نماید. رازهایی که در لایه‌های زندگی‌اش نهفته بوده، خودی نشان می‌دهند و او را وادار می‌کنند که باری دیگر با خودش که در پس تمام آن نقاب‌های دروغین پنهان کرده، مواجه شود و دوباره به این بیندیشد که کیست و از کجا آمده و چه از جان این دنیا می‌خواهد. بازگشت پدرناتنی و برادرناتنی کت که بیشتر از آنکه خانواده باشند، رقیب و تهدیدند، تمام معاملات این نقشه‌ی تمام‌عیار را به هم زده... و همه چیز به جایی رسیده که دیگر نه نقشه‌ها کار می‌کنند، نه دروغ‌ها و نه نقاب‌ها.

کتاب دروغگوهای دوست داشتنی فقط داستان یک دزدی نیست؛ داستان انتخاب است. انتخابی بین ماندن در سایه یا ورود به صحنه. بین دروغ‌هایی که می‌توانند نجاتت دهند و حقیقت‌هایی که ممکن است نابودت کنند. کت، شخصیت اصلی داستان که از کودکی یاد گرفته چطور به‌تنهایی زنده بماند؛ در دنیایی پر از دروغ و زیر سایه‌ی زنی که هم نقش سرپرستش را برعهده دارد، هم برایش استاد بی‌رقیبِ سرقت است. رابطه‌ی پیچیده‌ی کت و جم، قلب تپنده‌ی داستان است؛ ترکیبی از عشق، دروغ، وفاداری و خشمِ فروخورده.

کارن ام. مک‌منس در این رمان، با زبانی پرکشش و روایتی چندلایه، جهانی خلق کرده که در آن نه قهرمان وجود دارد و نه ضدقهرمان مطلق. همه‌ی شخصیت‌ها خاکستری هستند و همین است که به هیجان داستان می‌افزاید. داستان با دو خط زمانی پیش می‌رود؛ گذشته‌ای که ماجراها را آرام‌آرام روشن می‌کند، و حالِ پرشتابی که خواننده را به تعقیب و گریزی نفس‌گیر می‌برد.

اگر به آثاری علاقه دارید که کمی بی‌پرواترند و میل به تجربیات هیجان‌انگیز را در مخاطب زنده می‌سازند، کتاب دروغگوهای دوست داشتنی همان چیزی‌ست که باید بخوانید. این داستان هم پیچیده است، هم صمیمی و هم هیجان‌انگیز است و هم تأثیرگذار. این کتاب را با ترجمه‌ی روناک احمدی آهنگر از نشر نون بخوانید و شک نکنید در این داستان چیزی بسیار فراتر از آنچه فکرش را می‌کنید، در انتظار شماست.

جوایز و افتخارات کتاب دروغگوهای دوست داشتنی

• پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز؛
• انتخاب‌ ویراستاران آمازون؛
• برگزیده‌ی انجمن صنفی کتابخانه‌های جوان؛
• پرفروش‌ترین کتاب یواس‌ای تودی؛
• پرفروش‌ترین کتاب indie.

نکوداشت‌های کتاب دروغگوهای دوست داشتنی

• ملکه رمز و راز با یک اثر مستقل دیگر بازگشته است. (Cosmopolitan)
• روایت به‌سرعت پیش می‌رود، پیچش‌های هیجان‌انگیز داستانی و بمب‌های انفجاری را یکی بعد از دیگری اجرا می‌کند که داستان را به سمت پایانی مهیج هدایت کند. (Kirkus Reviews)
• یک معمای غیرقابل‌انکار و پر پیچ‌وخم و جذاب. (هفته‌نامه‌ی ناشران)
• یک غذای لذیذ و هیجان‌انگیز که خوراک مغزتان شود. (گاردین)

کتاب دروغگوهای دوست داشتنی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب آدرنالین خالص است و برای طرف‌داران داستان‌های معمایی جنایی می‌تواند یک انتخاب بی‌نظیر باشد. اگر به دنبال داستانی با شخصیت‌های زیرک و آب‌زیرکاه هستید که با هوشمندی و طرح نقشه‌های عجیبشان مغزتان را قلقلک بدهند، دروغگوهای دوست‌داشتنی منتظرتان‌اند.

در بخشی از کتاب دروغگوهای دوست داشتنی می‌خوانیم

وقتی بازوی جم رو می‌چسبم، اون رو به سمت خودم می‌کشم و با لحن باکلاس سوفی می‌گم «عاشقتم، مامان‌بزرگ»، به نظر می‌آد دارم باهاش شوخی می‌کنم، ولی حرفم واقعاً از ته دله.

و فقط همین‌جوری به شوخی می‌تونم این حرف رو بزنم. جم به گفته خودش، «یه پیرزن سرسخته». اگه توی حالت عادی همچین چیزی از من بشنوه، یا چشم‌غره می‌ره، یا فحش می‌ده.

ولی الان جم با یه خنده ظریف که اصلاً هم شبیه قهقهه عادی خودش نیست، می‌گه: «من هم همین‌طور، سوفی‌جانم.» و صبر می‌کنه از پله‌برقی بریم پایین و از جمعیت دور بشیم تا با لحن عادی خودش بگه: «خب بگو ببینم، تو واقعاً گشنه‌ت بود؟ می‌خوای یه سر بریم فودکورت؟»

«نه، لازم نیست.» تصور می‌کنم جم داره با این کت‌دامن باکلاس و مرواریدهاش توی پاندا اکسپرس مثل وحشی‌ها غذا می‌چپونه توی دهنش، و مجبور می‌شم کلی تلاش کنم که نیشم باز نشه. «صبر می‌کنم تا برسیم خونه.»

جم اصرار می‌کنه از یه دکه موقت که قهوه‌های خاص می‌فروشه و تخصصش کافه موکاست، برام قهوه بخره. چند جرعه از نوشیدنی گرم و خوش‌طعم می‌خورم و راه می‌افتیم به سمت بیرون. یه روز آفتابی زیبای اواخر ماه ژوئنه و حتی وقتی پاهام درد می‌گیرن، روحیه‌م خراب نمی‌شه. جم مجبور شد بره چند تا چهارراه اون‌طرف‌تر یه جایی پارک کنه که پارکبان داشته باشه، و کفش‌های سوفی هم اصلاً واسه این‌همه راه‌رفتن طراحی نشدن.

تقریباً رسیدیم به ماشین که اون اتفاق می‌افته. نمی‌فهمم چطوری، یه لحظه دارم راه می‌رم و لحظه بعدش با سر می‌خورم زمین و موکا همه جا پاشیده می‌شه... چون جم خیلی محکم من رو هُل داد. آهان، نه، انگار یکی دیگه جم رو هل داد. مردی که نمی‌دونم از کجا پیداش شد و می‌خواست کیف جم رو بدزده، بعد هم سعی کرد با کیف فرار کنه، ولی نتونست، چون جم چهارچنگولی دسته کیفش رو چسبیده بود.