معرفی و دانلود کتاب فرشته‌ی نجات جنگل اسرارآمیز

معرفی کتاب فرشته‌ی نجات جنگل اسرارآمیز

کتاب فرشته‌ی نجات جنگل اسرارآمیز نوشته‌ی آدریانا کوئیواس، داستان پسربچه‌ای به نام نستور است که تنها یک آرزو دارد و آن هم زندگی کنار پدرش است؛ اما پدر او مدام در مأموریت‌های کاری مختلف است. نستور یک توانایی ویژه دارد که او را قادر می‌کند تا با تمام حیوانات دنیا صحبت کند؛ اما چه فایده وقتی‌که عزیزترین فرد زندگی او، کیلومترها از او دور است!

درباره‌ی کتاب فرشته‌ی نجات جنگل اسرارآمیز

کتاب فرشته‌ی نجات جنگل اسرارآمیز (The Total Eclipse of Nestor Lopez) نوشته‌ی آدریانا کوئیواس (Adrianna Cuevas)، داستان پسر بچه‌ی نوجوانی است که پدرش مدام در مأموریت‌های شغلی به سر می‌برد و همین باعث می‌شود تا خانه‌ی آن‌ها هیچ‌وقت رنگ و بوی یک خانه‌ی گرم و صمیمی را نداشته باشد. این بار هم قرار است پدر نستور به مأموریت شغلی طولانی مدتی اعزام شود و او و مادرش راهی خانه‌ی مادربزرگش شوند تا در شهری دیگر ساکن شوند. نستور با یک راز بزرگ پا به این شهر می‌گذارد و آن راز این است که او می‌تواند با حیوانات مختلف صحبت کند!

نستور در کتاب فرشته نجات جنگل اسرارآمیز، اصلاً دلش نمی‌خواهد تا کسی از این راز او باخبر شود اما زمان زیادی از اقامت آن‌ها نمی‌گذرد که حیوانات شهر یکی‌یکی گم می‌شوند و بدشانسی بزرگ او هم درست جایی رخ می‌دهد که مردم شهر، مادربزرگ نستور را در میان جنگل می‌بینند. با اوج‌گیری روند گم شدن حیوانات جنگل، شک و شبهه‌ها نسبت به مادربزرگ نستور بالا می‌گیرد، به همین علت هم نستور جست‌وجویی را برای پی بردن به رمز و راز گم شدن حیوانات شکل می‌دهد و پی می‌برد که یک جادوگر شوم در حال جمع کردن حیوانات جنگل است و قصد دارد تا هم‌زمان با وقوع یک خورشید گرفتگی، قدرت حیوانات را به خود منتقل کند.

حالا پسربچه‌ی کتاب فرشته‌ی نجات جنگل اسرارآمیز، با شهری مواجه است که بالاخره به او تجربه‌ی بودن در خانه‌ای واقعی را داده است. او باید برای ماندن در این شهر بجنگد و با همکاری حیوانات به تمام اهالی شهر ثابت کند که مادربزرگش بی‌گناه است. به نظر شما نستور در این راه موفق می‌شود؟ کتاب فرشته نجات جنگل اسرارآمیز نوشته‌ی آدریانا کوئیواس است. ترجمه‌ی این کتاب را مهشید اکبریان خلیل آباد برعهده داشته است و وظیفه‌ی انتشار این کتاب نیز برعهده‌ی انتشارات ابوعطا بوده است.

جوایز و افتخارات کتاب فرشته‌ی نجات جنگل اسرارآمیز

• بهترین کتاب NYPL سال 2020
• برنده‌ی جایزه‌ی Pura Belpré سال 2021
• برنده‌ی جایزه‌ی Sunshine State خوانندگان جوان

نکوداشت‌های کتاب فرشته‌ی نجات جنگل اسرارآمیز

• کتاب فرشته نجات جنگل اسرارآمیز، یک فانتزی دلنشین و پرطراوت و چالاک است. (Kirkus Reviews)
• داستانی پر از پیچ‌وخم که درمورد جادو، مفهوم خانواده و پیدا کردن مکانی است که بتواند خانه‌ی حقیقی ما باشد. (پابلیشرز ویکلی)
• رمز و راز، ماجراجویی، طنز، دوستی، حیوانات متکلم و... کتاب فرشته‌ی نجات جنگل اسرارآمیز، دربردارنده‌ی تمام این عناصر است. (سیلیا سی. پرز، نویسنده)

کتاب فرشته‌ی نجات جنگل اسرارآمیز برای چه کسانی مناسب است؟

کودکان از سن 8 سال و نوجوانان می‌توانند از مطالعه‌ی این داستان معمایی و ماجراجویانه لذت بسیاری ببرند.

در بخشی از کتاب فرشته‌ی نجات جنگل اسرارآمیز می‌خوانیم

سرم را توی یقه‌ی تی‌شرتم بردم و گفتم: «هیچی پدر.» و ما تماس را با جمله‌ی دوستت دارم. مواظب خودت باش همیشگی به پایان رساندیم. مدت زمان زیادی بعد از اینکه تصویر پدر محو شد، به صفحه‌ی لپ‌تاپ خیره ماندم و صحبتمان را در ذهنم مرور کردم. آهنگ صدایش را دوست داشتم و همین‌طور مدل چین‌خوردن بینی آفتاب‌سوخته‌اش، زمانی‌که می‌خندید. دلم می‌خواست می‌توانستم از داخل کامپیوتر او را بیرون بکشم و پیش خودم بیاورم؛ به این‌ترتیب هم او امنیت پیدا می‌کرد و هم من برای زندگی در این شهر عجیب‌وغریب تنها نمی‌ماندم. لپ‌تاپ را بستم و به اتاقم رفتم. قطب‌نمای پدر را از جیبم درآوردم و کنار دفتر نقاشیم گذاشتم. می‌خواستم دفترم را تا صفحه‌ی روزهای من در نیوهیون ورق بزنم که صدای بمی از آن‌طرف پنجره توجه‌ام را جلب کرد. به درخت چنار بزرگ بیرون پنجره نگاه کردم و دیدم که یکی از شاخه‌های قطور آن به شیشه‌ی پنجره چسبیده است. بیشتر دقت کردم و فهمیدم که آن فقط یک شاخه نیست، بلکه یک مار قهوه‌ای است که تنه‌ی خود را دور شاخه‌ای که به‌سمت پنجره‌ی من است، پیچیده و سر خودش را به پنجره می‌کوبد. به دسته‌ی پنجره چشم دوختم تا ببینم بسته شده است یا نه. قفل پنجره بسته نبود! مار یک ضربه‌ی محکم دیگر به پنجره زد. پنجره باز شد و مار خودش را به داخل اتاق من روی کف زمین پرتاب کرد. به بدنش پیچ‌وتابی داد و سرش را بلند کرد و گفت: «خب، داخل اتاقت اومدن یه‌کمی سخت‌تر از اون چیزی بود که فکر می‌کردم. بچه‌جان دفعه‌ی بعدی تو باید پیش من بیای. نستور، تو رو بارها توی جنگل درحال گردش دید‌م، زمان زیادی رو اونجا می‌گذرونی و همه‌چیز رو هم به هم می‌ریزی.»