معرفی و دانلود کتاب دام والدین: ماجراهای لتی و لیزا

معرفی کتاب دام والدین: ماجراهای لتی و لیزا

لتی و لیزای ده ساله، شخصیت‌های اصلی کتاب دام والدین، ظاهراً دو شخص متفاوت هستند اما در صورت، ظاهر، صدا، سن‌وسال و حتی کمپ تابستانی‌ای که قرار است تعطیلات خود را در آن بگذرانند شریک هستند. یک قیافه و دو نفر؟ چطور امکان دارد؟ لتی و لیزا حتی همدیگر را نمی‌شناسند اما به‌زودی قرار است با آشنایی بیشتر با همزادشان به حقیقت عجیبی درباره‌ی گذشته و هویت خود پی ببرند که زندگی‌شان را زیر و رو می‌کند. اریش کستنر هنگام نگارش این داستان جذاب برای نوجوانان در سال 1949 نمی‌دانست که قرار است الهام‌بخش خلق برخی از محبوب‌ترین آثار سینمایی براساس این کتاب در سرتاسر جهان باشد.

درباره‌ی کتاب دام والدین

لتی و لیزا وقتی همدیگر را در کمپ تابستانی ملاقات می‌کنند مطمئن هستند تا به‌حال در عمرشان چشمشان به همدیگر نخورده است، اما شاید همدیگر را توی آینه دیده باشند، چون واقعاً هیچ تفاوتی باهم ندارند. این یکی از عجیب‌ترین اتفاقاتی است که ممکن است در جهان رخ بدهد: دو نفر که همزاد همدیگر هستند و تا امروز روحشان هم از وجود دیگری خبر نداشته ناگهان یکدیگر را ملاقات کرده و مجبورند از این به‌ بعد هویتشان را باهم شریک شوند.

ارتباط و رابطه‌ی عجیب و غریب لتی و لیزا، محور اصلی رمان نوجوان محبوب دام والدین (The Parent Trap)، به قلم اریش کستنر (Erich Kästner) را تشکیل می‌دهد. لیزا هیچ از اینکه کسی با قیافه‌ی او جلوی رویش ظاهر شده خوشش نمی‌آید. او اصلاً خیال ندارد با این موضوع کنار بیاید، مخصوصاً که این دختر جدید، لتی، زیادی مودب و افاده‌ای است و لیزا به‌‌هیچ‌عنوان این‌طور نیست. اما طولی نمی‌کشد که لیزا متوجه می‌شود لتی بیچاره هم گناهی نکرده که شبیه او شده و جفتشان باهم باید برای درد مشترکشان چاره‌ای پیدا کنند.

بعد از اینکه لیزا و لتی باهم سعی می‌کنند راز شباهتشان را کشف کنند، در تلاش برای درک بهتر همدیگر متوجه حقیقت غیرقابل‌باوری می‌شوند: آن‌ها در واقع دوقلوهای همسانی هستند که از زمان تولدشان از هم جدا شده‌اند. لتی و لیزا متوجه می‌شوند پدر و مادرشان بعد از طلاق و جدایی از هم، هرکدام یکی از بچه‌هایشان را برداشته و با خود به جای دیگری برده‌اند. لیزا همراه پدرش به وین رفته و لتی همراه مادرش به مونیخ؛ و حالا دست سرنوشت هردوی آن‌ها را روبروی هم قرار داده است.

لیزا و لتی باهم نتیجه گرفتند حالا که پدر و مادرشان تصمیم گرفته‌اند درباره‌ی خواهرشان بهشان چیزی نگویند آن‌ها هم درباره‌ی کشف جدیدشان به هیچ‌کس چیزی نگفته و خودشان فکری به‌حال این وضعیت بکنند. لتی و لیزا تصمیم می‌گیرند جایشان را باهم عوض کنند. بعد از تمام شدن تعطیلات تابستانی لیزا برای زندگی به خانه‌ی مادرش برمی‌گردد و لتی به وین و نزد پدرش می‌رود. آن‌ها که از تنهایی و دوری از خواهر و والدین گمشده‌شان خسته شده‌اند تصمیم می‌گیرند با هم نقشه‌ای ریخته و والدینشان را به دام بیندازند.

کتاب دام والدین با ترجمه‌ی عصمت افشار و چاپ انتشارات ویکتور هوگو به شما تقدیم می‌شود.

اقتباس‌های سینمایی از کتاب دام والدین

اریش کستنر، خود پس از انتشار اثرش و علیرغم فشارها و قوانین سخت حکومت نازی آلمان، فیلم‌نامه‌ای بر اساس این داستان به زبان آلمانی منتشر کرد. علاوه‌بر این داستان دام والدین از زمان انتشارش الهام‌بخش خلق برخی از جذاب‌ترین آثار نمایشی به سبک و زبان‌های مختلف، از جمله در ژاپن، هند، آلمان و ایران بوده است که در ادامه به برخی از مشهورترین این آثار اشاره می‌شود.

• فیلم کمدی-رمانتیک دام والدین اولین بار در سال 1961 با کارگردانی دیوید سویفت و توسط کمپانی والت دیزنی تهیه و تولید شد.
• فیلم دام والدین در سال 1998 توسط کمپانی والت دیزنی و با بازی لیندزی لوهان به بازار عرضه و به‌سرعت تبدیل به یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های آن سال شد.
• کیومرث پوراحمد در سال 1374 فیلم خواهران غریب را با الهام از داستان کتاب دام والدین و بازی خسرو شکیبایی و افسانه بایگان تولید کرده و نامزد چندین سیمرغ بلورین شد.

کتاب دام والدین برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب دام والدین را به تمام نوجوانان و بزرگسالان علاقه‌مند به آثار داستانی سرگرم‌کننده پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب دام والدین: ماجراهای لتی و لیزا می‌خوانیم

وقتی دخترها به خانه برگشتند، لتی با عجله به کاوش گنجه خود پرداخت و بالاخره عکس را در زیر مقداری لباس پیدا کرده و به دست لیزا که از شدت اشتیاق نزدیک بود بال در بیاورد داد.

لیزا نگاهی شرم‌آلود و دزدیده به عکس کرد و سپس چهره‌اش از شادی درخشید و نگاهش به آن ثابت ماند. لتی با بی‌صبری به او نگاه می‌کرد.

لیزا از شدت شادی مطلق و ناگهانی بی‌حال شده بود. عکس را پایین و پایین‌تر آورد و با خوشحالی سرش را تکان داد و سپس با شوق و حرارت آن را در آغوش گرفت و آهسته زمزمه کرد: مادر من!

لتی پرید و دست دور گردن لیزا انداخت و با او یک‌صدا شد: مادر ما!

دو دختر یکدیگر را محکم در آغوش گرفتند. در پشت معمائی که هم‌اکنون برای آن‌ها حل شده بود مسائل تازه‌ای انتظار آن‌ها را می‌کشید. زنگ از درون خانه اردوگاه به صدا درآمد و بچه‌ها شادی‌کنان و خندان از پله‌ها پایین آمدند.

لیزا می‌خواست عکس را دوباره در گنجه بگذارد اما لتی گفت: اگه می‌خواهی باشد برای تو.