معرفی و دانلود کتاب خانه‌‌‌ی خانواده‌ی گودوین

معرفی کتاب خانه‌‌‌ی خانواده‌ی گودوین

پی. جی. نایت در کتاب خانه‌ی خانواده‌‌ی گودوین درباره‌ی راز خانه‌ای مرموز با شمتا صحبت می‌کند که مدت‌هاست موضوع شایعات بسیار و موجب ترس اهالی شهر شده. خانه‌ای تسخیرشده که چندی‌ست ذهن دختران خانواده‌‌ی «پیترسون» را به خود مشغول کرده و رفته‌رفته اتفاقات عجیب و صداهای اسرارآمیز درون این خانه هم سرمی‌رسند و راهی نمی‌ماند جز اینکه هر طور شده به رازهای این خانه‌ی مخوف پی ببرند. کتاب حاضر را می‌توان از موفق‌ترین داستان‌های ژانر وحشت و ادبیات نوجوان دانست.

درباره‌ی کتاب خانه‌ی خانواده‌‌ی گودوین

چیزی به جشن سال نو نمانده. خانواده‌‌ی پیترسون هم مانند تمامی اهالی شهر در حال خرید و تدارک لوازم مهمانی هستند. «آلیسا»، «آماندا» و «آنه»، سه دختر خانواده نیز سرخوش از مهمانی مجزایی که قرار است در زیرزمین خانه برای دوستانشان ترتیب بدهند، مشغول تهیه‌ی لوازم جشن هستند. با وجود اینکه تلاش می‌کنند ذهن و حواس خود را از خانه‌ی متروکه‌ای که در همسایگی‌شان قرار دارد پرت کنند، اما گویا سایه‌ی شوم این خانه، در شب جشن سال نو هم دست از سرشان برنمی‌دارد! خانه‌ای که مدت زیادی‌ست متروکه مانده اما دخترها حتم دارند، جدیداً صداهای عجیبی از آن‌جا شنیده‌اند. خانواده‌ی پیترسون، از جمله دختران خانواده، به یکدیگر قول داده‌اند که امشب ماجراهای این خانه‌ی هولناک را فراموش کنند و سرگرم مهمانی خود باشند اما باید دید آیا خانه و اهالی مرموز آن هم، پیترسون‌ها را رها خواهند کرد یا اتفاقات غافل‌گیرکننده‌ی تازه‌ای در راهند.

جریان نفس‌گیر وقایع، تعلیق‌های به‌جا، صحنه‌سازی‌های دقیق و شخصیت‌پردازی‌های استادانه‌ای که با قلم پی. جی. نایت (P. J. Night) آفریده شده‌اند، دست‌ به دست یکدیگر داده‌اند تا کتاب خانه‌ی خانواده‌‌ی گودوین به تریلری مهیج و داستانی به‌یادماندنی برای خوانندگان نوجوان بدل شود.

خانم و آقای پیترسون به‌شدت اصرار دارند دخترانشان هرگز به خانه‌ی متروکه و ترسناک آن حوالی نزدیک نشوند. بااین‌حال، چندبار این فرصت پیش آمده که آماندا و آلیسا برای گل چیدن، پیدا کردن توپ بازی یا جمع‌آوری ریحان از زمین‌های اطراف، به آن خانه نزدیک شده‌اند و صداها یا صحنه‌های هولناکی را دیده‌اند. گویا از پنجره‌های آن خانه یک نفر به آن‌ها خیره شده و تمام حرکاتشان را تحت کنترل دارد. به سبب همین اتفاقات، یک‌بار هم پای پلیس به ماجرا کشیده شد تا با تحقیقات خود ثابت کند آیا کسی در آن خانه‌ی قدیمی حضور دارد یا تمام شایعاتی که درمورد این خانه شکل گرفته، صرفاً اوهام و نتیجه‌ی خیال‌پردازی مردم است.

در بین دختران خانواده‌‌ی پیترسون، تنها آنه است که از خانه‌ی همسایه‌ی ترسناکشان و موجوداتی که احتمالاً در آن سکونت دارند، نمی‌ترسد و البته دیگران را به خاطر وحشت از این خانه سرزنش می‌کند و به تمسخر می‌گیرد. در شب مهمانی هم، وقتی یکی‌یکی مهمان‌ها و دوستانشان سر می‌رسند، فقط آنه است که از صحبت درمورد خانه‌ی مرموز، ابایی ندارد. دیر رسیدن «استیو»، یکی از مهمان‌ها، به خانه‌ی پیترسون‌ها موجب شد تا دوباره بحث بر سر ماجراهای خانه‌ی اسرارآمیز و نزدیک بودن آن به منزل پیترسون‌ها بالا بگیرد.

جالب اینجاست که بچه‌های شهر بیشتر از بزرگ‌ترها درمورد اتفاقات و قصه‌های ترسناک آن خانه کنجکاو هستند. به نظر پدر و مادرها تنها دوری از خانه و فکر نکردن درمورد آن کافی است اما بچه‌ها دوست دارند از ساکنان مخوف یا وقایع مربوط به خانه سر دربیاورند. به نظر شما آیا کنجکاوی بچه‌ها، از جمله آنه، آن‌ها را به ماجراجویی و سرک کشیدن در خانه‌ی هولناک سوق خواهد داد؟ یا اهالی پررمز‌وراز خانه‌ی مخروبه هستند که تصمیم می‌گیرند ارتباط خود را با بچه‌های دنیای بیرون آغاز کنند؟

هنگام مطالعه‌ی کتاب خانه‌ی خانواده‌‌ی گودوین به یاد داشته باشید که باید تمامی رخدادها را، هر چند کوچک و جزئی به ذهن بسپارید. پی. جی. نایت به سبک بسیاری از نویسندگان ژانر وحشت، به‌تدریج نشانه‌هایی از حقیقت ماجرا را در خلال داستان و در دل اتفاقات کم‌اهمیت به مخاطب ارائه خواهد داد. توجه به همین نشانه‌هاست که درک بهتر روند داستان را برایتان میسر خواهد کرد. از نکات قابل‌توجه این رمان تخیلی، می‌توان به دقت نویسنده در بازنمایی تفاوت‌های روحی شخصیت‌ها اشاره کرد. آماندا، آلیسا و آنه هر سه خواهر و اهل یک خانواده هستند اما تفاوت‌های چشم‌گیری در روحیات و رفتارهایشان دارند. نویسنده تلاش کرده تا در مکالمات و لحن شخصیت‌ها نیز، تفاوت‌های شخصیتی و خصوصیات اخلاقی آن‌ها را به‌خوبی مجسم کند.

وجود یک خانه‌ی کهن‌سال و مخروبه، یکی از کلیشه‌های رایج ژانر ترسناک است که در این رمان نیز به چشم می‌خورد. بااین‌وجود، باید اعتراف کنیم به‌کارگیری عناصر داستانی و موقعیت‌هایی که خلاقانه ساخته و پرداخته شده‌اند، موجب شده کتاب خانه‌ی خانواده‌‌ی گودوین، پا را از دایره‌ی تکرار و تقلید بیرون بگذارد و اثری بدیع و مبتکرانه به ادبیات نوجوان عرضه کند.

نگار عباس‌پور عهده‌دار برگردان این اثر خواندنی بوده و نشر چشمه نیز آن را به دوست‌داران ادبیات تخیلی عرضه کرده است.

درباره‌ی مجموعه کتاب‌های کتاب چ

کتاب چ داستان‌ها و رمان‌هایی را دربرمی‌گیرد که برای خوانندگان کودک و نوجوان نگاشته شده‌اند. آثاری از ادبیات ایران و سراسر دنیا که ماجراهایی هیجان‌انگیز، سرگرم‌کننده و گاه دلهره‌آور را در دل خود جای داده‌اند. چاپ و انتشار سری کتاب‌های کتاب چ از سوی نشر چشمه صورت گرفته. کتاب‌های زیر نمونه‌هایی از آثار این مجموعه به شمار می‌آیند:

«انگشت جادویی»، «بهترین سوپرمارکت دنیا»، «ساعت مادربزرگ»، «وقت هر دلتنگی»، «چارلز دیکنز و بچه‌های خیابان لندن»، «سفر شگفت‌انگیز آلیسا»، «دردسر و دیگر هیچ» و... .

کتاب خانه‌ی خانواده‌‌ی گودوین برای چه کسانی مناسب است؟

مخاطبان نوجوانی که شیفته‌‌ی رمان‌های ماجراجویانه، داستان‌های معمایی و کتاب‌های ترسناک و هیجان‌انگیز هستند از خواندن کتاب خانه‌ی خانواده‌‌ی گودوین بسیار لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب خانه‌‌‌ی خانواده‌ی گودوین می‌خوانیم

هوای آن شب نسبتاً گرم بود، ولی باد و بارانی که در پیش بود سرما را به همراه می‌آورد. آلیسا دست‌به‌سینه ایستاد و به این فکر کرد که جمع‌و‌جور کردن ریخت‌و‌پاش‌ها را بگذارد برای فردا صبح. دلش نمی‌خواست چیزی از خوش‌گذرانی‌های امشب را از دست بدهد، ولی وقتی فکر کرد ممکن است پدر و مادرش قبل از این‌که فرصت جمع‌وجور کردن ریخت‌وپاش‌ها را پیدا کنند، آن‌جا را ببینند نظرش عوض شد. فرصتی بود تا پدر و مادرشان را تحت‌تأثیر قرار دهند و به آن‌ها نشان دهند می‌توانند به دخترها اعتماد کنند که برای خودشان مهمانی بگیرند. برای همین هم با آهِ بلندی مشغول جمع کردن لیوان‌های پلاستیکی و کاغذ‌های دور کیک‌فنجانی شد که بچه‌ها روی زمین انداخته بودند. تقریباً کارش تمام شده بود که متوجه شد سینی سبزیجات و کاسه‌ی سُس روی میز کاملاً سروتَه شده‌. یک مُشت دستمال‌کاغذی برداشت و لکه‌های چسبناک را پاک کرد و دستمال‌ها را توی کیسه‌ی زباله انداخت. برای آخرین‌بار چشم گرداند تا اگر لیوانی گوشه‌ای ‌افتاده یا سبزیجاتی از نظرش جا مانده‌، ببیندشان.

یک‌دفعه زمین‌های اطراف خانه یک‌بار دیگر روشن شدند. رگه‌رگه‌های نورِ چندین صاعقه‌ی دیگر از این‌ سر تا آن ‌سر آسمان گسترده شدند و به دنبال آن سه غرش انفجاری رعد به گوش رسید. آلیسا از جا پرید. سرعت تپش قلبش سه ‌برابر شده بود. با دست‌های لرزان و سُست حواسش را به گره زدن کیسه‌ی زباله جمع کرد. صدای چند ضربه که شنید، سرش را سریع بالا گرفت. به دوروبر نگاه کرد، نمی‌دانست صدای رعد را با ضربه اشتباه گرفته یا آن صدا چیز دیگری بوده است. صدای ضربه‌ها ادامه پیدا کرد. آلیسا چرخید، می‌خواست دنبال منبع صدا بگردد، ولی از چیزی می‌ترسید که ممکن بود توی تاریکی ببیند. چشم‌هایش به خانه‌ی قدیمیِ آن‌سوی زمین‌های خالی افتاد. درخشش صاعقه‌ای دیگر آسمان را از هم شکافت و آلیسا دید که درِ ورودیِ خانه چهارطاق باز و بعد بسته شد. بازوبسته شد و محکم به چارچوب کوبیده شد.