معرفی و دانلود کتاب خاطرات ارتباط موثر استاد بخشایش

معرفی کتاب خاطرات ارتباط موثر استاد بخشایش

برای برقراری ارتباط مؤثر با دیگران و نفوذ بر آن‌ها باید واجد چه ویژگی‌هایی بود؟ محمدنور امین‌ فر و سعیده شکوهی در کتاب خاطرات ارتباط موثر استاد بخشایش، از خلال مصاحبه با یکی از صاحب‌نامان بندر خمیر، یعنی استاد محمدنور بخشایش، به ما نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با دیگران به شیوه‌ای درست و کارآمد ارتباط برقرار کرد.

درباره‌ی کتاب خاطرات ارتباط موثر استاد بخشایش

ارتباط مؤثر با دیگران، یکی از ارکان زندگی جمعی است. اهمیت این رکن تا آن حد است که زیستن در کنار دیگران بدون داشتن این ویژگی ناممکن می‌شود. اما چگونه می‌توان این خصیصه را صاحب شد و از آن در موقعیت‌های روزمره استفاده کرد؟ محمدنور امین‌فر و سعیده شکوهی در کتاب خاطرات ارتباط موثر استاد بخشایش این موضوع را به ما می‌آموزند.

محمدنور امین‌فر، از نویسندگان بندر خمیر، در آخرین کتاب خود به مصاحبه با استاد محمدنور بخشایش پرداخته است. استاد بخشایش که از شخصیت‌های صاحب نفوذ فرهنگی و ادبی شهرستان خمیر به‌شمار می‌رود، در طول سال‌های زندگی خود توانسته‌ است با افراد زیادی ارتباط برقرار کند و به چهره‌ای تأثیرگذار تبدیل شود. راز موفقیت او در این کار چه بوده است؟ شاید بتوان عوامل زیادی چون اعتماد‌به‌نفس، دوری از پیش‌داوری، شنونده‌ی خوبی بودن و درک مخاطب را جزو ویژگی‌هایی در راستای این موضوع دانست. محمدنور بخشایش و سعیده شکوهی در مصاحبه با استاد بخشایش، این موارد را به خوبی واکاوی می‌کنند.

مصاحبه، یکی از انواع روایت است که می‌تواند به‌واسطه‌ی صمیمیت خود، از تأثیرگذاری بالایی برخوردار باشد؛ بنابراین با مطالعه‌ی این کتاب، نه‌تنها از خواندن گفت‌وگویی گرم و صمیمی لذت خواهید برد، بلکه ناخودآگاه به این فکر می‌افتید که بهبود در روابطتان با دیگران تا چه اندازه ضروری است. با این کتاب می‌آموزید چگونه با تغییر در خود، می‌توانید اطرافیان و جهان اطراف خود را نیز تغییر دهید.

کتاب خاطرات ارتباط موثر استاد بخشایش مناسب چه کسانی است؟

این کتاب برای تمام کسانی که سعی در بهبود روابط خود دارند و می‌خواهند آن را از فردی با تجربه بیاموزند، مناسب است. همچنین اگر به فرم روایت مصاحبه و خاطره علاقه دارید، کتاب حاضر را جذاب خواهید یافت.

جملات برگزیده‌ی کتاب خاطرات ارتباط موثر استاد بخشایش

• انسان دنیایی از عجایب است. (ارسطو)
• مردم از کردار می‌آموزند تا گفتار. (بندورا)
• از تجربه‌ی دیگران بهره ببرید و دل و جرأت پیدا کنید. (دیل کارنگی)
• نه ترن‌ها و نه ریل‌ها اصل نیستند، اصل حرکت است. (ژیلبر سیسبرون)
• اشک‌های دیگران را مبدل به نگاه‌های پر از شادی نمودن بهترین خوشبختی است. (بودا)

در بخشی از کتاب خاطرات ارتباط موثر استاد بخشایش می‌خوانیم

در سال 1359 مسؤولینی از تهران آمدند تا کمیته‌ی امداد را در خمیر دایر کنند. عده‌ای از دوستان مرا به عنوان امین مردم به آن‌ها پیشنهاد کردند. آن‌ها به منزلم آمدند. گفتم: تنها با یک شرط این مسؤولیت را قبول می‌کنم. به شرطی که تمام کالاهایی که برای مستضعفین این منطقه ارسال می‌کنید مستقیماً از تهران به خمیر ارسال شود و زیر نظر بندرعباس نباشد. این بزرگواران قبول کردند و به وسیله‌ی ماشین‌های نیروی هوایی ماهی دو دستگاه برای خمیر خوار و بار مانند آرد، روغن، برنج، شکر، قند، حبوبات و غیره می‌فرستادند.

از روستاهای اطراف منطقه افرادی که مستضعف و ناتوان بودند نام‌نویسی می‌کردیم. خواروبار به نسبت بین آن‌ها تقسیم می‌شد. بعد از گذشت یک سال کمیته با مشکل مالی مواجه شد و نتوانست هزینه‌ی حمل اجناس را پرداخت کند. این مسأله را به کمیته‌ی تهران اعلام کردم. آن‌ها برای حل این مشکل پیشنهاد دادند آمار فقرا و ماهیگیران را جمع‌آوری و برایشان ارسال کنم. آن‌ها به ازای هر کدام از مددجویان حدود شصت لیتر بنزین در هر ماه کوپن اختصاص دادند. آن‌ها در هر ماه حدود 1000 برگ کوپن ارسال می‌کردند و این موجب شد تا رانندگان به کمیته مراجعه کنند و در مقابل حمل اجناس به روستاهای مختلف، کوپن بنزین دریافت کنند و به این ترتیب مسأله‌ی هزینه‌ی حمل و نقل خواروبار حل شد.

جنگ تحمیلی آغاز شده بود و کمیته درخواست کرده بود تا برای نیروی پشت جبهه مواد غذایی و خوار و بار خارجی فراهم کنم. آن‌ها بودجه‌ی لازم را به این منظور می‌فرستادند و ما مواد غذایی تهیه و با کامیون به جبهه ارسال می‌کردیم.

مدت پنج سال در این نوع فعالیت‌ها شرکت داشتم، تا جایی که به علت کثرت فعالیت‌های مربوط به کمیته و سایر فعالیت‌های اجتماعی به خانواده‌ام نمی‌رسیدم. از صبح تا ظهر در دبیرستان دخترانه و پسرانه تدریس می‌کردم، بعد از ظهر با کمک جوانان خواروبار کمیته را بسته‌بندی می‌کردیم و تا ساعت 12 شب زمان می‌برد و ما همچنان مشغول بودیم. در روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه هم در مسجد بلال کلاس‌های دینی برگزار می‌کردم

فهرست مطالب کتاب

پیش‌گفتار
مقدمه‌ی نویسندگان
مقدمه‌ی بدر راه‌پیما
مقدمه‌ی سید عبدالباعث قتالی
بخش اول: خاطرات کودکی تا پایان تحصیلات دانشگاهی و فعالیت‌های اجتماعی
فصل اول
فصل دوم
فصل سوم
فصل چهارم
بخش دوم: خاطرات دوران تدریس، جماعت تبلیغ، سفرهای کردستان و...
فصل اول
فصل دوم
فصل سوم
فصل چهارم
بخش سوم: نکته نظرات و فعالیت‌های متفرقه
فصل اول
فصل دوم
فصل سوم
فصل چهارم
حسن ختام
منابع