معرفی و دانلود کتاب حکمت خانه‌ی ماهیگیر: داستانی درباره‌ی خوشبختی و اعتماد به جادوی آغازها

معرفی کتاب حکمت خانه‌ی ماهیگیر: داستانی درباره‌ی خوشبختی و اعتماد به جادوی آغازها

موج‌های دریا به آسمان می‌رسند و با قدرت به کف ساحل می‌خورند. اندرو می‌داند لحظاتی که در این ساحل سپری می‌کند، از تمام دقایق عمرش باارزش‌تر است. این سفر او را به آدم دیگری تبدیل کرده و کتاب حکمت خانه‌ی ماهیگیر قرار است نگاه ما به زندگی را نیز دگرگون کند. الکساندرو اسپانو و لوردانا مدوری در این داستان فلسفی و روان‌شناسی به مخاطبان خود نشان می‌دهند که باید سد ترس را شکاند و از کسب تجربه‌های جدید نترسید؛ زیرا عمر تکرار نمی‌شود و هر لحظه فقط برای یک‌بار به‌وجود می‌آید.

درباره‌ی کتاب حکمت خانه‌ی ماهیگیر

ساعت هفت صبح است. یک روز دیگر، درست همانند روزهای قبل، آغاز می‌شود. کلودیو، شخصیت اصلی داستان، از خواب برمی‌خیزد. مثل همیشه، به حمام می‌رود، صبحانه می‌خورد و چند ساعت بعد، پشت میز کار خود در بانک می‌نشیند. او هر روز به مشتریان پاسخ می‌دهد؛ با اعداد و ارقام سروکار دارد و ساعتی که گذر لحظات را یادآوری می‌کند، بیش از هر چیزی او را می‌آزارد. کلودیو از این زندگی بیزار است، اما به خاطر پدرش که همیشه آرزو داشت پسرش شغلی امن و محترمانه داشته باشد، همچنان به این مسیر ادامه می‌دهد. همسر و فرزندش نیز از درماندگی او آگاه‌اند، اما هیچ‌کس نمی‌تواند به او کمکی بکند؛ جز خودش. کتاب حکمت خانه‌ی ماهیگیر (Der Fischer, der sich nicht aufs Meer traute) ما را به جزیره‌ای می‌برد تا با زندگی دیروز و امروز کلودیو آشنا شویم.

حالا از آن روزهایی که کلودیو کارمند بود، سال‌ها گذشته است. او از شغل خود بازنشسته شده و به دریا پناه برده؛ به‌جایی که همیشه رویاهایش را در آن‌جا می‌گذراند. حالا اگر کسی از او بپرسد که شغلش چیست، بدون تردید پاسخ خواهد داد: «ماهی‌گیر»، اما انگار برای برآورده کردن آرزوها دیر شده و دیگر توانی برای او نمانده تا به سفر برود و تجربه پیدا کند. بااین‌حال، او دیگر علاقه‌ای ندارد که درباره‌ی گذشته، تحصیلات یا حرفه‌ی سابقش صحبت کند. او اکنون انسان دیگری شده. کلودیو ترجیح می‌دهد به جای سخن گفتن از گذشته، درباره‌ی معنا و لذت زندگی صحبت کند، درباره‌ی تجربه‌هایی که ارزشمندتر از هر دارایی مادی هستند.

اندرو، شخصیت دیگر داستان حکمت خانه‌ی ماهیگیر، در جریان این سفر کوتاه با کلودیو آشنا می‌شود. او نیز مانند کلودیو، مردی است که در چارچوب‌های مشخصی از زندگی اسیر شده و جرأت خارج شدن از این مسیر را ندارد. اندرو همیشه طبق برنامه‌ریزی پیش می‌رود، قوانین مشخصی را برای زندگی‌اش وضع کرده و از تغییر می‌ترسد. او در درونش اشتیاقی برای آزادی حس می‌کند، اما نمی‌تواند از برنامه‌ی از پیش تعیین‌شده‌ی زندگی‌اش خارج شود. او بلیت برگشت خود را در دست دارد و هرچند دوست دارد بیشتر در جزیره بماند، اما احساس مسئولیت و فشارهای زندگی روزمره او را به بازگشت مجبور می‌کنند. اما کلودیو راهی برای تغییر ذهنیت او پیدا می‌کند. او به اندرو نشان می‌دهد که زندگی واقعی، فراتر از کارهای روزمره و وظایف اجتماعی است.

در کتاب حکمت خانه‌ی ماهیگیر ارتباط بین این دو اصلی، حالتی نمادین دارد. گویی اندرو در حال دیدار با نسخه‌ای از آینده‌ی خود است؛ نسخه‌ای که یاد گرفته چگونه از هر لحظه‌ی زندگی لذت ببرد. کلودیو به اندرو می‌آموزد که «بعداً» مفهومی پوچ و غیرواقعی است. الکساندرو اسپانو (Alessandro Spanu) و لوردانا مدوری (Loredana Meduri) به ما نشان می‌دهند که زندگی در زمان حال جریان دارد و کسی نمی‌داند که فردا چه اتفاقی خواهد افتاد. پس چرا باید فرصت‌های ارزشمند را از دست داد؟ اندرو در ابتدا تردید دارد، اما کم‌کم تغییر را در وجود خود احساس می‌کند. او دیگر همان مرد محتاط و منظم سابق نیست.

الکساندرو اسپانو و لوردانا مدوری، در کتاب حکمت خانه‌ی ماهیگیر، به زیبایی ذهن خواننده را در افکار اندرو غرق می‌کنند. آن‌ها به ما نشان می‌دهند که چگونه یک تجربه‌ی کوچک می‌تواند دیدگاه ما را به زندگی دگرگون کند. اندرو پس از ملاقات با کلودیو به‌کلی دگرگون شده است او درمی‌یابد که لحظاتی که با ترس و تردید سپری می‌شوند، دیگر بازنمی‌گردند. او یاد می‌گیرد که زندگی کوتاه‌تر از آن است که با مصلحت‌اندیشی و محافظه‌کاری هدر رود. پس تصمیم خود را می‌گیرد: او باید دل به دریا بزند و رویاهایش را که همچون ماهی در اعماق اقیانوس زندگی رها شده‌اند، صید کند.

کتاب حکمت خانه‌ی ماهیگیر با ترجمه‌ی زهرا نبی‌ئی در مؤسسه انتشارات فلسفه منتشر شده است.

کتاب حکمت خانه‌ی ماهیگیر برای چه کسانی مناسب است؟

کلبه‌ی چوبی روی اسکله، مثل کودکی در گهواره آرام تکان می‌خورد و اندرو را به وحشت می‌انداخت. او نیز مثل بسیاری از ما تابه‌حال از نقطه‌ی امن زندگی‌اش خارج نشده و وحشت کرده است، اما تا کی قرار است از تجربه‌های جدید و زندگی آزادانه بترسد؟ کتاب حکمت خانه‌ی ماهیگیر ما را که از زندگی پرماجرا و متفاوت واهمه داریم به درون آن کلبه می‌برد تا از زاویه نگاهی جدید به جهان بنگریم و دنیایمان را تغییر دهیم. این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های فلسفی و روان‌شناسی خواندنی است.

در بخشی از کتاب حکمت خانه‌ی ماهیگیر: داستانی درباره‌ی خوشبختی و اعتماد به جادوی آغازها می‌خوانیم

نسیم ملایمی در میان موهایم می‌پیچید و صورتم را نوازش می‌داد. حتی موقع اصلاح صورت هم متوجه شدم که هوای شور دریا چقدر برای پوستم مفید است. با اینکه فقط سه روز از اقامتم در اون‌جا می‌گذشت احساس می‌کردم که از درون و بیرون آرام و سبک شده‌ام. پرنده‌های کوچک در میان بوته‌های کنار مسیر، چهچه می‌زدند و گمان می‌کردم صدای وزوز زنبورها را هم می‌شنوم. آیا دیروز هم این‌جا بودند؟ چرا آن‌ها را ندیده بودم؟

نزدیک ترابوکو شدم و آرزو کردم که کلودیو را ببینم. می‌خواستم بار دیگر بابت مهمان‌نوازی و بعدازظهر فوق‌العاده‌ای که برایم رقم زده بود، تشکر کنم. به نظرم، به رستورانی که رزا ماریا پیشنهاد داده بود، دعوتش کنم. در حالی که این افکار را در ذهنم مرور می‌کردم، از روی پل چوبی به طرف کلبه‌ی کلودیو رفتم.

اما آن جا نبود. در زدم، کسی جواب نداد. «کلودیو؟ کلودیو!» بلند صدا زدم و به دو طرف اسکله نگاه کردم تا ببینم آیا مشغول تعمیر چیزی است یا شاید برای شنا به دریا رفته؟ نه، او هیچ‌جا دیده نمی‌شد. کنار در، فقط دو صندلی چوبی بود. یکی خالی و روی دیگری کتابی قرار داشت. آفتاب به صندلی‌ها می‌تابید و صحنه‌ای آرام و خالی را شکل داده بود. کل این صحنه مرا به خود جذب کرد و یاد صحنه‌ی تئاتر انداخت، با این تفاوت که اینجا بازیگری نبود. همه چیز واقعی و بی‌آلایش بود، گویی طبیعت خودش صحنه‌گردان این نمایش بود.

شاید کلودیو فقط برای لحظه‌ای رفته و به زودی برمی‌گشت؟ می‌توانستم کمی منتظرش بمانم. از آن‌جایی که برنامه دیگری نداشتم، به سمت صندلی‌ها رفتم و روی صندلی سمت چپ نشستم. کتاب روی صندلی سمت راست، کتاب شعرهای کلودیو بود. جلد قرمز تیره‌اش را شناختم.

فهرست مطالب کتاب

پیش‌درآمد
روز اول: سؤالی که همه چیز را تغییر داد
روز دوم: ثروت نادیده زندگی
روز سوم: دوستی‌های فراتر از انتظار
روز چهارم: پیام‌های نانوشته
روز پنجم: تور و صید زندگی
روز ششم: زمانی که گره‌ها را باز می‌کنی
روز هفتم: دریای امکانات بی‌پایان
درباره‌ی نویسندگان