معرفی و دانلود کتاب جوخه قتل دوبلین 2: همزاد

معرفی کتاب جوخه قتل دوبلین 2: همزاد

کارآگاه کَسی بالای سر مقتول می‌ایستد، پارچه‌ی سفید را کنار می‌زند و با چهره‌ی خودش مواجه می‌شود! کتاب جوخه قتل دوبلین 2: همزاد، کتاب پرفروش نیویورک‌تایمز و نوشته‌ی تانا فرنچ است. او در دومین قسمت از این مجموعه‌ی معمایی روان‌شناسانه و جنایی به سراغ داستان کارآگاه کَسی مداکس، دوست و همکار کارآگاه رایان می‌رود تا او را وارد دنیای شک و تردید مواجهه با جنازه‌ای کند که همزاد اوست و مهم‌تر از آن، اسم این جنازه، همان نام مستعاری است که کَسی در مأموریت‌های مخفی‌اش از آن استفاده می‌کرده است!

درباره‌ی کتاب جوخه قتل دوبلین 2: همزاد

کارآگاه کَسی تابه‌حال سر صحنه‌های جرم بسیاری ظاهر شده بود و مقتول‌های عجیب‌وغریب بسیاری دیده بود؛ آدم‌هایی که سرشان قطع شده بود، دست‌وپا نداشتند یا بدجوری از ریخت و قیافه افتاده بودند. چه چیزی می‌توانست او را از دیدن جنازه‌ی جدید متعجب و شگفت‌زده کند؟ کنار دادن پارچه و دیدن چهره‌ی خودش! کتاب جوخه قتل دوبلین 2: همزاد (Dublin Murder Squad: The Likeness) نوشته‌ی تانا فرنچ (Tana French) داستان مواجهه‌ی کارآگاهی شکسته و آسیب‌دیده با بزرگ‌ترین چالش روانی خود است.

نه‌تنها چهره‌ی این مقتول عجیب و رازآلود است، بلکه نام او دقیقاً مشابه نامی است که کارآگاه کَسی در مأموریت‌های مخفی خود از آن استفاده می‌کرده است: لکسی مدیسون! حالا پرونده‌ی جدیدی که زیر دست کارآگاه کَسی قرار دارد پرونده‌ی خودش است. کارآگاه کَسی برای حل کردن رمز و راز پرونده‌ی جدید خود تنها یک راه پیش رو دارد و آن هم پیروی کردن از نصیحت همکارش و فرو رفتن در نقش زن مرده است. اگر کارآگاه کَسی بتواند خود را در موقعیت او جا بزند و وارد زندگی لکسی مدیسون شود و از اسرار زندگی او سر در بیاورد، می‌تواند نقطه‌ی پایانی بر این کابوس شوم و تمام‌نشدنی بگذارد.

مهارت تانا فرنچ در کتاب جوخه قتل دوبلین 2: همزاد، برای به تصویر کشیدن شخصیتی شکسته و آسیب‌پذیر از لحاظ روانی، مهارتی وصف‌ناشدنی و بسیار هیجان‌انگیز است. شخصیت کَسی آن‌چنان شما را با خود همراه می‌کند که در بخش‌هایی از داستان احساس خواهید کرد که او دوست صمیمی و خواهر شماست، او را به‌خوبی درک می‌کنید و دلتان می‌خواهد گره از مشکلات او باز کنید. علی‌رغم این مسئله که رمان همزاد، بخش دوم از مجموعه کتاب جوخه قتل دوبلین است، شما می‌توانید بدون مطالعه‌ی قسمت اول این مجموعه نیز از خواندن جلد دوم لذت ببرید؛ البته باید بر این مطلب واقف باشید که بخش‌های مهمی از شخصیت کارآگاه کَسی، به ارتباط او با کارآگاه رایان و صمیمت با او وابسته است.

کتاب جوخه قتل دوبلین جلد دوم: همزاد، نوشته‌ی تانا فرنچ، براساس ترجمه‌ی سعید کلاتی تهیه شده است. وظیفه‌ی انتشار این کتاب برعهده‌ی انتشارات کتابسرای تندیس بوده است.

اقتباس‌های سینمایی از کتاب جوخه قتل دوبلین 2: همزاد

در سال 2019 مجموعه‌ی تلویزیونی جذاب و دلهره‌آوری از شبکه‌ی BBC پخش شد که نگاه قریب به پنج میلیون مخاطب بریتانیایی را محو خود کرده بود، این مجموعه «قتل‌های دوبلین» یا همان Dublin Murders نام داشت و توسط سارا فلپس کارگردانی شده بود. تمام قسمت‌های آن از دو بخش ابتدایی مجموعه کتاب جوخه قتل دوبلین یعنی «در جنگل» و «همزاد» اقتباس شده است.

جوایز و افتخارات کتاب جوخه قتل دوبلین 2: همزاد

• کتاب پرفروش نیویورک تایمز
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب سال جنایی ایرلند در سال 2009
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب معمایی و جنایی لس‌آنجلس تایمز در سال 2009

نکوداشت‌های کتاب جوخه قتل دوبلین 2: همزاد

• اگر به شما خواندن کتاب‌های تانا فرنچ را توصیه کنم، احتمالاً بزرگ‌ترین لطفی خواهد بود که می‌توانم در حقتان انجام دهم. (روزنامه‌ی گاردین)
• کاراکترهای او دارای ابعاد شخصیتی بسیار شکل‌گرفته و دقیقی هستند. تانا فرنچ طرح‌های شخصیتی و خط داستانی خود را با چنان تسلط و مهارتی شکل می‌دهد که این واقعیت که کتاب همزاد، دومین کتاب اوست را برای ما باورناپذیر می‌کند. (ساندی ایندیپندنت)
• میخکوب کننده... واقعاً رضایت‌بخش و عالی است. (آیریش ایندیپندنت)
• دومین یورش تانا فرنچ به سوی دنیای شوم و سیاه جنایات روانی، به‌خوبی اثبات می‌کند که او یک نویسنده‌ی درجه‌یک است. (Daily Mirror)

کتاب جوخه قتل دوبلین 2: همزاد برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به مطالعه‌ی رمان‌های تریلر روانشناختی و معمایی می‌توانند در جلد دوم از مجموعه جوخه قتل دوبلین، با کارآگاه کَسی همراه شوند تا پرده از رازی بردارند که زندگی این کارآگاه ماهر را به طور کامل مختل کرده است: مواجه شدن با جنازه‌ای که همزاد اوست و مدت‌ها با هویت او زندگی می‌کرده است!

در بخشی از کتاب جوخه قتل دوبلین 2: همزاد می‌خوانیم

فرانک آهی کشید و گفت: «آره احتمالاً. توی این مرحله گزینه‌ی دیگه‌ای نداریم. کاش بشه تو هم توی بازجویی‌اش باشی- شاید بتونی چیز خوبی ازنظر روانشناسی بهمون بگی و به نظر من اگه طرف رو با لکسی رودررو کنیم و ببینیم چی می‌شه می‌تونه اتفاق مفیدی بیفته. فکر می‌کنی بتونی بدون این که بری روی میز و با لگد بزنی دندوناش رو خرد کنی این کار رو بکنی؟»

فوراً سرم را بلند کردم، اما گوشه‌ی دهانش لبخند موذیانه‌ای نشسته بود. گفتم: «همیشه آدم شوخ‌طبعی بودی،» سعی کردم رد راحتیِ خیالم در صدایم عیان نشود. «تمام سعی‌ام رو می‌کنم. فقط واسه خاطرجمعی یه میز بزرگ واسه بازجویی انتخاب کن.»

فرانک گفت: «می‌دونی، تو خیلی پوست‌کلفتی،» بعد دفترچه‌اش را برداشت و خودکارش را توی جیبش گذاشت. «به‌اندازه‌ی سه تا آدم‌بزرگ پوست‌کلفتی. قبل از این که دوباره ناراحتم کنی از جلو چشمم گم شو و یکی رو بفرست داخل که موهام رو سفید نکنه. ابی رو بفرست.»

از آشپزخانه بیرون رفتم و به رافا گفتم که فرانک می‌خواهد او را ببیند، فقط برای نشان دادن گستاخی‌ام و اثبات این به فرانک که از او نمی‌ترسیدم، هرچند می‌ترسیدم؛ واقعاً می‌ترسیدم.

وقتی فرانک کارش را تمام کرد و دوهرتی را مرخص کرد تا ظاهراً برود و خبر خوب را به سم بدهد، دانیل گفت: «خوب، فکر می‌کنم خوب پیش رفت.»

همگی در آشپزخانه بودیم و داشتیم فنجان‌ها را مرتب می‌کردیم و باقیمانده‌ی بیسکوییت‌ها را می‌خوردیم. جاستین گفت: «آره خوب بود. انتظار داشتم خیلی بد برخورد کنن، اما مک‌کی این دفعه خیلی مهربون بود.»

ابی دستش را برای برداشتن یک بیسکوییت دیگر دراز کرد و گفت: «اما اون پلیس محلیه کل وقتی که اینجا بود به لکس زل زده بود، دیدید؟ مرتیکه‌ی مشنگ.»