معرفی و دانلود رایگان کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار: افسانه‌های کهن ایران زمین

عکس جلد کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار: افسانه‌های کهن ایران زمین
قیمت:
رایگان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار: افسانه‌های کهن ایران زمین

کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار به قلم زهره خورشیدی، داستانی افسانه‌ای از دوران قدیم ایران را برایمان روایت می‌کند. این داستان در ژانر تاریخی و تخیلی نوشته شده و ماجرای جذاب زندگی جهانگیرشاه از کودکی تا رسیدن به پادشاهی و برپایی یک آرمانشهر خوشبخت در قلمرواش است.

درباره‌ی کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار

اثری که پیش رو دارید، کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار است که داستان پندآمیز جهانگیرشاه، پادشاه ایران را روایت می‌کند. زهره خورشیدی در این کتاب یکی از افسانه‌های قدیمی ایران را با نثری ساده و گیرا بازنویسی کرده است. قصه‌ی کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار از کودکی جهانگیر و ماجرای او با، پدرش و نامادری مال‌پرست و بدذاتش، خاتون، آغاز می‌شود و به داستان پادشاه شدن او با کمک اسب دانایش می‌رسد. جهانگیر با درستکاری و صداقت به تخت پادشاهی می‌رسد و بعد از آن تلاش می‌کند تا خوشبختی را در سرزمینش گسترش بدهد و از رنج مردمانش بکاهد.

داستان کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار در هجده بخش نوشته شده است. مفاهیمی همچون صداقت، جوانمردی و مجازات در خلال ماجراهای تخیلی کتاب حاضر به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند. گفتنی است که نشر کتابداران این اثر را به چاپ رسانده و روانه‌ی بازار نشر ایران کرده است.

کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب را به نوجوانان و علاقه‌مندان به داستان‌های افسانه‌ای، به ویژه افسانه‌های ایران باستان، پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار: افسانه‌های کهن ایران زمین می‌خوانیم

پادشاه همه را زیرنظر داشت. می‌خواست بداند کدام یک از این جوانان می‌توانند داماد او شوند. بین کسانی که به این مرحله رسیده بودند، بجز دو سه نفر که جهانگیر یکی از آنان بود، همه از اشراف‌زادگان بودند. پادشاه با خیالی آسوده، مبارزه‌ها را تماشا می‌کرد. گمان می‌برد حتماً یکی از این اشراف برنده‌ی نهایی می‌شود. بعید بود این دو سه نفر شرکت‌کننده عادی، به مرحله‌ی نهایی برسند. پادشاه با خود گفت هر کسی در این کارزار مبارزه‌ی خوبی داشته باشد از او دعوت می‌کنم به ارتش بپیوندد. اینان مردانی قدرتمند هستند. با این اندیشه بیشتر مبارزه‌ها را زیر نظر گرفت.

پادشاه کیسان با دیدن مبارزه‌ی جهانگیر متحیر بود چگونه یک باغبان ساده شبیه فرماندهان ارشد مبارزه می‌کند؟ کجا تعلیم دیده؟ چقدر چالاک و ماهر است.

او همه حریفانش را از میدان خارج کرده است و فقط دو نفر باقی مانده‌اند!

در برابر چشمان متعجب همگان، جهانگیر توانست همه‌ی حریفانش را شکست دهد. فقط ده نفراز شرکت‌کنندگان توانسته بودند حریفان را شکست دهند، اما پیروزی جهانگیر از جهاتی مهم‌تر از بقیه بود. اول اینکه او تنها کسی بود که از بین ده‌ها مردم عادی پیروز این مبارزه شده بود. دوم اینکه بدون اینکه کوچکترین آسیبی ببیند مسابقه را به پایان رسانده بود در حالی که شرکت‌کنندگان دیگر جراحاتی سطحی داشتند. سوم اینکه حریفان جهانگیر خیلی زود شکست را پذیرفتند و تمام قدرت خود را بکار گرفته بودند. اما مبارزین دیگر چون در مقابل اشراف‌زادگان شمشیر می‌زدند نمی‌توانستند از تمام قدرت خود استفاده کنند.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار: افسانه‌های کهن ایران زمین
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات کتابداران
سال انتشار۱۴۰۱
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات133
زبانفارسی
شابک978-622-7691-52-8
موضوع کتابکتاب‌های قصه های کهن نوجوان
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار

maniya
۱۴۰۳/۰۶/۱۲
داستان بسیار زیبایی بود شبیه یکی از داستان‌های هزار و یک شب بود اسم آن داستان اسب آبنوس بود این یک داستان افسانه‌ای و تخیلی بود اینکه در یک سرزمینی پادشاه آن یک اسب دانا باشد و آن اسب دانا در خانه جهانگیر باشد و او را به پادشاهی برساند جهانگیر که با اسبش از خانه نامادری فرار می‌کند و در سرزمینی و و اغبان پادشاه می‌شود دانا او را شب‌ها به سرزمین خودش می‌برد تا با آن جا آشنا شود روزی پادشاه آن جا شود روزها که جهانگیر باغبان بود دختر پادشاه از او خوشش آورد در واقع متوجه اسب پنهانی او شد مسابقه ترتیب داد و در آن باغبان برنده شد و دختر پادشاه تصمیم گرفت با او ازدواج کند دختر پادشاه نیز همراه جهانگیر شب‌ها با آن سرزمین می‌رفتند مردم آن جا از پادشاه و ملکه جدیدشان استقبال می‌کردند روزها نیز در نقش یک زن باغبان بود او در میان مردم عادی می‌رفت در مشکلاتشان با خبر شود و به گوش پادشاه برساند متوجه بسیاری از مشکلات شد که آن‌ها را به پادشاه گفت پادشاه در داشتن چنین دختری افتخار کرد جهانگیر که سال‌های زیادی از پدرش دور بود پدرش یک تاجر بود و به طور اتفاقی انجا آمد آن‌ها یکدیگر را دیدند و بسیار خوشحال شدند پدرش یک پسر را به فرزند خواندگی قبول کرده بود نام او فرامرز بود و همچنین از نامادری بدجنس جدا شده بود.
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۳/۰۴/۱۴
داستان جهانگیرشاه و اسب بالدار بانو زهره خورشیدی نوشته است. پنج ستاره شدنش را به خاطر شیرین کردن دقایقی بعد از خواندن داستان دادم. داستان چنان شیرین و روان نوشته شده است که تو را یاد داستان هایی که پدرها و پدربزرگ ها برایتان تعریف می کردند می افتید. غرق در تخیل و جایگزینی شخصیت های داستان می شدید و به سرزمین رویاها سفر می کردید. و شاهزاده وار می درخشیدید و پرنس و پرنسس سرزمین داستان مادر و مادربزرگ ها می شدید. داستان جهاگیرشاه و اسب بالدار نکته های مختلف و به درد بخوری نیز به خواننده می دهد اما داستان از نوع واقعا قصه های قدیم است و شاید برای حوصله جوان و نوجوان امروز کمی سر بر باشد!؟ خوب ها باید تلاش کنند و قانع هستند و دلربا. زهره خورشیدی در بیان داستان کلاسیک نشان داده است که توانا است البته من آثار دیگر از این نویسنده بانو نخواندم.
محمدرضا مولاءی
۱۴۰۳/۰۲/۲۸
داستان تخیلی خیلی خوبی است. خواننده هم سرگرم می‌شود و هم تفریح و هم چیزی می‌آموزد. داستان باز یادآوری می‌کند که هیچ زنی دومی مادر بچه زن اول یا... نمی‌شود. بله زن دوم برای مال و ثروت است نه مادر شدن برای بچه شوهر. حیله و نیرگ همیشه وجود داشته و خواهد داشت. همچنین دار مکافات وجود دارد. اگر بدی کنی، بدی خواهی دید. و اسب سفید هر کسی در زندگی به شکلی ظاهر می‌شود که بایستی واقع بین باشیم و زود تشخیص بدهیم تا بتوانیم استفاده مفید بکنیم تا آینده خوبی برای خود تدارک ببینیم. حیف که موقع ظهور اسب سفید، خود را به نادانی زده و تکبر و غرور جوانی چشم‌ها را کور و گوش را کر می‌کند. و اسب میاد و می‌رود. موفق باشید.
کامران غزلی
۱۴۰۳/۰۳/۰۱
کتاب "جهانگیر شاه و اسب بالدار" نوشته‌ی زهره خورشیدی، یکی از آثار معاصر ادبی است. این کتاب به داستان‌نویسی تاریخی می‌پردازد و داستان‌هایی از دوران حکومت جهانگیر شاه، پادشاه مغولی هند، را روایت می‌کند. از طریق داستان‌های این کتاب، می‌توان با شخصیت‌ها، رویدادها و ماجراهای زمان خود آشنا شد.
به عنوان
یک کتاب نقد، می‌توان به جنبه‌های مختلف این اثر پرداخت. از جمله مواردی که می‌توان در نقد این کتاب مورد بررسی قرار داد، عبارت‌ها، سبک نوشتاری، تصویرسازی، تاریخ‌نگاری و تأثیر این کتاب بر خوانندگان است.
از مجموعه کتاب راه که به گسترش فرهنگ کتاب خوانی کمک میکند ممنون سپاسگزارم
کاربر sha
۱۴۰۳/۰۳/۱۶
اثر بسیار آموزنده و جذابی بود نکات بسیار خوبی را بیان ن می‌کند که رعایت آن‌ها باعث پیشرفت و نشاط و آبادانی هر سرزمینی می‌شود به شرطی که زمامداران و رهبران مبنای حاکمیت را بر این اصول قرار بدهند صداقت؛ اعتماد؛ دروغ نگفتن با مردم سرزمینشان یکرنگ و یک و بودن. رعایت اصول ذکرشده باعث رونق و نشاط در زندگی روزمره نیز می‌گردد
اسما
۱۴۰۳/۰۲/۲۵
سلام و تشکر از نویسنده عزیز واقعا از خوندن این کتاب نهایت لذت را بردم چون من عاشق داستان و افسانه‌های کهن ایرانم چون موجوداتی که در این داستان‌ها وجود داره قابل پذیرش هستن و مثل بعضی از نمونه‌های خارجی غیر قابل باور و تخیلی به نظر نمیان و اینکه شخصیت‌های آرمانی داره که آدم آرزو میکنه کاش منم مثل اونا باشم
Meriana🌱💚
۱۴۰۳/۰۵/۲۸
از نظر من یه داستان زیبا و ادبی و ایرانی و خیلی خیلی قشنگ بود.
اولین داستان ایرانی بود که من عاشقش شدم.
این کتاب خیلی مفیده میتونیم ازش درس‌های مختلفی بگیریم!
درس مهربانی درس درستکار بودن درس با خدا بودن درس هرکاری تاوانی داشتن و...
خلاصه که حتما همه باید برای یک بار این رو بخونن.
محمد رفیع
۱۴۰۳/۰۳/۱۳
با تشکر از دست اتدر کاران کتاب راه من داستان جهانگیر شاه و اسپ بالدار را مطالعه نمودم سپاسگذارم از نویسنده محترمه قلم شان سبز باشد داستان بسیار زیبا و پر مفهوم را نوشته‌اند که واقعا راستی و صداقت انسان را به هر چه بخواهد میرساند
زینب رادمنش
۱۴۰۳/۰۵/۲۱
درود واقعا کتاب زیبایی بود. سپاس از نویسنده توانا و خوش ذوق این کتاب سر کار خانم زهره خورشیدی. من علاوه بر کتاب متنی، کتاب صوتی اش را هم در یوتیوب گوش کردم. پایان بسیار زیبا و دلچسبی داشت. سپاس از کتابراه
Tayebe Ahmadi
۱۴۰۳/۰۳/۲۶
ایرانیان همیشه به پاکی و نجابت و سخاوتمندی شهره آفاق بودند ای کاش این همه خصایل نیکوبه باد فراموشی سپرده نشه سرفراز باد ایران عزیزمان باتشکر از کتابراه
Mohammad Bagheri
۱۴۰۳/۰۳/۱۰
در زمینه اساطیری داستان زیبایی بود، هرچند که به نظر که اگه این داستان بطور مفصل تر و با جزییات بیشتری طرح می‌شد بهتر بود.
نرگس پروانه
۱۴۰۳/۰۶/۲۴
خیلی عالی بود نکات آموزنده و جالبی داشت و مربوط به تاریخ ایران میشد که با روایت داستانی خیلی زیباتر هم شده بود
Ziba Abu
۱۴۰۳/۰۳/۰۱
داستان قشنگ و سرگرم کننده‌ای بود من از خوندنش لذت بردم حتما بخونید
ممنون از نویسنده محترم وکتابراه
ansari
۱۴۰۳/۰۲/۲۷
از دید گاه من این کتاب کتابی جذاب و دوست داشتنی است و من از خواندن این کتاب خیلی لذت بردم
انیس الرحمان شریفی
۱۴۰۳/۰۸/۰۱
من نویسنده را تحسین میکنم. تخیلی خوبی دارد. اما نتوانسته آنرا درست به تصویر بکشد.
مشاهده همه نظرات 37

راهنمای مطالعه کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار

برای دریافت کتاب جهانگیرشاه و اسب بالدار و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.