معرفی و دانلود کتاب جنگل جادویی: ماجراجویی رازآلود

معرفی کتاب جنگل جادویی: ماجراجویی رازآلود

کتاب جنگل جادویی، رمانی فانتزی به قلم ستایش فرجی است. این داستان، که نام دیگرش ماجراجویی رازآلود است به روایت قصه‌ی دختری می‌پردازد، که چشم باز می‌کند و می‌بیند در جنگلی عجیب و غریب و زیباست. اما این جنگل چجور جایی است؟ اصلا چرا باید توی این جنگل گیر بیفتد؟ چه چیزی او را به این جنگل عجیب و جادویی آورده؟ چطور می‌تواند خود را نجات دهد؟ باید خواند.

درباره‌ی کتاب جنگل جادویی

یکی از المان‌هایی که یک رمان را سر پا نگه می‌دارد و در آن جذابیتی بی‌نظیر ایجاد می‌کند، ماجراجویی است. ماجراجویی قلب تپنده‌ی بسیاری از رمان‌های مشهور است. این که هر سطر رمان پر از ماجرا و شگفتی باشد، باعث می‌شود خواننده نتواند کتاب را زمین بگذارد. کتاب جنگل جادویی نوشته‌ی ستایش فرجی هم پر از ماجراست. ماجراهایی عجیب و فانتزی که شما را با الیسا، شخصیت اصلی رمان، به دنیایی متفاوت می‌برد و هر آن غافلگیر می‌کند.

ماجراجویی رازآلودِ کتاب جنگل جادویی، از آنجا آغاز می‌شود که الیسا، با موهای طلایی و چشمان آبی، از خوابی عمیق برمی‌خیزد و می‌بیند در جنگلی عجیب و غریب قرار دارد. درختی کهنسال با میوه‌هایی ویژه آن جا وجود دارد که هر کس را به سوی خود می‌کشاند. وقتی به سمت درخت می‌رود، دختر دیگری را با چشمان آبی اما موهای قرمز می‌بیند که او هم آنجا بی‌هوش افتاده است. او را بیدار می‌کند و متوجه می‌شود که اشتراکات زیادی با آن دختر دارد. هر دو گم شده‌اند، از گذشته چیزی به خاطر ندارند و این جنگل را نمی‌شناسند. به همین دلیل با هم همراه می‌شوند تا بتوانند راه خود را به سمت خانه پیدا کنند و جواب سؤالات خود را بگیرند. اما قبل از هر چیز باید بر تشنگی، گیجی، بی‌اعتمادی و ترس از اتفاقات عجیب این جنگل جادویی غلبه کنند.

رمان ایرانی جنگل جادویی، در بیست و دو فصل کوتاه، گسترش می‌یابد و شخصیت اصلی و جریانات فانتزی و اکشن خود را به نمایش می‌گذارد. زبان داستان ساده و بی‌آلایش است و خواندن آن برای نوجوانان و بزرگسالانی که به داستان‌های فانتزی علاقه دارند، جالب خواهد بود. این کتاب را نشر متخصصان به چاپ رسانده است.

رمان جنگل جادویی برای چه کسانی مناسب است؟

رمان جنگل جادویی برای علاقه‌مندان به داستان‌های فانتزی، اکشن و ماجراجویی ایرانی مناسب خواهد بود.

در بخشی از کتاب جنگل جادویی: ماجراجویی رازآلود می‌خوانیم

او گفت چشمانم را ببندم. من هم همین کار را انجام دادم. وقتی چشمانم را باز کردم دیدم در یک مکان تاریک هستم. هنوز احساس می‌کردم که قدرت‌های یخ، باد و قدرت شنود درون من است. بلند شدم و قدم در تاریکی گذاشتم. در راه به یک تونل بزرگ رسیدم. وقتی به انتهای تونل رسیدم مانیتور بزرگی را دیدم که تصویر برفکی نشان می‌داد. بالأخره تصویر واضح شد و مانیتور تصویر را نشان ‌می‌داد که داشتم با خوشحالی به یک نفر می‌گفتم: «امیلی تو بهترین دوست من هستی.» دوباره یک نور از جلوی چشمانم رد شد و ایندفعه همه‌ی خاطراتم را به یاد آوردم. زبانم بند آمد و ضربان قلبم بالا رفت. در فیلم، من و دختری به اسم میشا مشغول صحبت بودیم که ناگهان امیلی از راه رسید. سلام کرد و از من خواست که چند دقیقه‌ای با من حرف بزند. میشا نگاهی به ما انداخت و رفت. یک روز وقتی در مدرسه بودیم زنگ تفریح به صدا در آمد. من موبایلم را در آوردم و به بیرون رفتم ولی همچنان میشا و امیلی داخل کلاس بودند. میشا پیش امیلی نشست و صفحه‌ی موبایلش را به او نشان داد و گفت: «این دختره به من پیام داده و گفته که الیسا آرون است.» امیلی موی طلایی رنگش را کنار زد و نگاهی کرد و دید که میشا درست می‌گوید. میشا ادامه داد: «خانم رابینسون ما رو گروه‌بندی کرد و من و الیسا هم‌گروهی شدیم‌. اون از من خواست که شمارمو بهش بدم، برای اینکه درباره‌ی پروژه حرف بزنیم که....»

به صفحه‌ی موبایلش نگاه کرد و گفت: «امیلی نگاه کن، یک پیام جدید نوشته: سلام میشا خوبی؟ من از دست امیلی خسته شدم، او خیلی مغرور و خودشیفته است!! من واقعاً تورو خیلی دوست دارم، ولی از امیلی متنفرم.»

فهرست مطالب کتاب

قسمت اول: جای عجیب و غریب
قسمت دوم: راهی برای نجات
قسمت سوم: آب چشمه
قسمت چهارم: دختر خبیث
قسمت پنجم: کلارینا
قسمت ششم: آنا
قسمت هفتم: خاطرات من
قسمت هشتم: عناصر
قسمت نهم: درخت جادو
قسمت دهم: نیروی جذب‌کننده
قسمت یازدهم: آینده
قسمت دوازدهم: مایسا و روژینا
قسمت سیزدهم: مایسای تقلبی
قسمت چهاردهم: روژینا آلن
قسمت پانزدهم: تاب احساسات
قسمت شانزدهم: پیش از تاب
قسمت هفدهم: تله‌پاتی
قسمت هجدهم: فداکاری
قسمت نوزدهم: مبارزه
قسمت بیستم: دنیای تاریک
قسمت بیست و یکم: میشا
قسمت آخر: آغاز ماجرا