معرفی و دانلود کتاب بعضی وقت‌ها برمی‌گردند

معرفی کتاب بعضی وقت‌ها برمی‌گردند

روایتی نفس‌گیر از کینه‌هایی که هرگز فراموش نمی‌شوند. کتاب بعضی وقت‌ها برمی‌گردند یکی دیگر از داستان‌های تکان‌دهنده‌ی استیون کینگ است، او در این اثر زندگی مردی را به تصویر می‌کشد که برای انتقام از دشمنانی قدیمی به تصمیمی دیوانه‌وار دست می‌زند و وقایعی باورنکردنی را تجربه می‌کند.

درباره‌ی کتاب بعضی وقت‌ها برمی‌گردند

این داستان جنایی-معمایی به زندگی جیم می‌پردازد؛ مردی که در کودکی شاهد حادثه‌ای تلخ بوده و این اتفاق وحشت‌آور هنوز هم بعد از گذشت سال‌ها در کابوس‌های او ظاهر می‌شود. شخصیت اول کتاب بعضی وقت‌ها برمی‌گردند (Sometimes They Come Back)، نوشته‌ی استیون کینگ، بدون تردید روزهای سختی را سپری می‌کند، اما او به تلاش برای رسیدن به خواسته‌هایش ادامه می‌دهد تا اینکه گذشته علاوه بر کابوس، به زندگی واقعی‌اش هم قدم می‌گذارد... .

این اثر خواندنی مانند دیگر کتاب‌های کینگ، درباره‌ی زوایای تاریک روح انسانی است که فرد را در دوراهی عجز و تبهکاری قرار می‌دهد. جیم که ماجراهای کتاب حول محور او شکل گرفته‌اند، به دلیل آسیب‌های گذشته احساس می‌کند در حال فروپاشی است. جنایتکاران داستان نیز اشخاصی هستند که در واکنش به زندگی محقر خود، تصمیم گرفته‌اند دیگران را زیر پا له کنند. این دو اولین‌بار زمانی که جیم نوجوانی کم‌سن‌وسال است با هم برخورد می‌کنند و او به بهایی گزاف، از چنگشان فرار می‌کند. چند سال بعد، وقتی که او به معلمی در دبیرستان تبدیل شده، دوباره با دشمنانش روبه‌رو می‌شود، اما این‌بار بهای گریختن بسیار سنگین‌تر از چیزی است که توانایی پرداختنش را داشته باشد و به همین دلیل مقابل‌به‌مثل را انتخاب می‌کند.

اقتباس از کتاب بعضی وقت‌ها برمی‌گردند

داستان جیم الهام‌بخش ساخت یک سه‌گانه سینمایی در هالیوود بوده است. اولین قسمت با به کارگردانی تام مکلوفلین و بازیگری تیم ماتسون، رابرت راسلر و بروک آدامز در سال 1991 اکران و قسمت دوم پنج سال بعد، با حضور مایکل گروس و هیلاری سوانک ساخته شد. آخرین فیلم مجموعه نیز با هنرمندی کلیتون رونر و فیت فورد در سال 1998 به روی پرده‌ی سینما رفت.

کتاب بعضی وقت‌ها برمی‌گردند مناسب چه کسانی است؟

مطالعه‌ی این داستان دلهره‌آور و معمایی را به علاقه‌مندان این ژانر پیشنهاد می‌کنیم.

با استیون کینگ بیشتر آشنا شویم

خالق داستان‌هایی ترسناک و دلهره‌آور که همگی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان بوده‌اند، کسی جز استیون کینگ (Stephen King) نیست. نویسنده‌ای آمریکایی که در سال 1947 به دنیا آمد و تاکنون رمان‌هایی نوشته که تمامی خوانندگانش را در تعلیق و بهت و هیجان فرو می‌برد.

تعداد آثار او را می‌توان در حدود 61 رمان، 200 داستان کوتاه و سرپرستی 48 فیلمنامه دانست. کتاب‌های کینگ بیش از 350 میلیون نسخه فروخته و از بسیاری از آن‌ها در فیلم‌ها، مجموعه‌های تلویزیونی، مینی سریال‌ها و کتاب‌های طنز اقتباس شده است. برخی از مهم‌ترین آثار او که به زبان فارسی ترجمه شده‌اند عبارتند از: «رهایی از شاوشنگ»، «خواهران کوچک ایلوریا»، «داستانی زمستانی»، «آقای مرسدس»، «مرد کت شلوار مشکی» و «خون به پا می‌شود».

در بخشی از کتاب بعضی وقت‌ها برمی‌گردند می‌خوانیم

آن شب دوباره همان کابوس را دید. کابوس همیشه به طور بی‌رحمانه‌ای آهسته می‌گذشت. زمان کافی برای دیدن و حس کردن همه چیز داشتی و ترس تکرار حوادثی که به سمت نتیجه‌ای مشخص می‌رفتند، در وجودت رخنه می‌کرد. حس درماندگی مردی را داشت که به صندلی ماشینی در حال سقوط از پرتگاه، بسته شده باشد. در کابوس، او نُه ساله و برادرش مایک دوازده ساله بودند. آن‌ها در خیابان براد در استراسفورد کانکتی‌کات حرکت می‌کردند، می‌خواستند به کتابخانه استراسفورد بروند. کتاب‌های جیم دو روز تأخیر داشت. در خانه از کاسه روی کابینت چهار سنت برداشته بود تا جریمه را بپردازد.

تعطیلات تابستانی بود. می‌توانستی بوی علف‌ تازه کوتاه شده را در هوا احساس کنی. می‌توانستی صدای مسابقه بیسبال را از پنجره یکی از آپارتمان‌های طبقه دوم بشنوی. سِت هشتم بود، یانکی‌ها شش بر صفر از رِد ساکس جلو بودند و تِد ویلیام ضربه می‌زد. می‌توانستی سایه ساختمان شرکت بورِت را ببینی که با تاریک شدن هوا، آهسته در عرض خیابان قد می‌کشید. بعد از مغازه تِدی و ساختمان بورت، روگذر ریل راه‌آهن قرار داشت و در سمت دیگر چند نفر از اوباش محلی در اطراف پمپ بنزین ایستاده بودند. پنج یا شش پسر با کت‌های چرمی و شلوارهای میخ‌دار. جیم اصلاً دوست نداشت از کنار آن‌ها از رد شود.

آن‌ها فریاد می‌کشیدند: «آهای چهار چشمی‌ها، آشغال‌ها»... و از این حرف‌ها. حتی یک‌بار نصف بلوک تعقیب‌شان کرده بودند. اما مایک از راه طولانی نمی‌رفت، چون این کار، کار ترسوهاست. در کابوس، روگذر نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود و تقلای ترس را مثل پرنده‌ای بزرگ و سیاه در گلویت احساس می‌کنی. همه چیز را می‌بینی. تابلوی نئون شرکت بورِت که تازه شروع به کار کرده بود و با لکنت چشمک می‌زد؛ زنگ‌زدگی‌های روی روگذر سبز رنگ؛ درخشش شیشه شکسته در میان سنگ‌های روی ریل؛ چرخ شکسته یک دوچرخه داخل جوی آب.