معرفی و دانلود کتاب اول عاشقی

معرفی کتاب اول عاشقی

کتاب اول عاشقی نوشته‌ی یودیت هرمان، روایت‌گر زندگی زنی به‌نام استلاست که در کنار همسر و دخترش، زندگی آرام و یکنواختی دارد. تا اینکه یک روز زندگی این زن با حضور ناگهانی یک مرد غریبه دست‌خوش تغییر می‌شود و آرامش فکری زن را به هم می‌ریزد. نویسنده در این کتاب به‌موزات واکاوی روانی شخصیت اصلی داستان، سعی دارد تنهایی و ملال انسان امروز را به تصویر بکشد.

درباره‌ی کتاب اول عاشقی

یودیت هرمان (Judith Hermann) در کتاب اول عاشقی (Where Love Begins) روایت خود را با ماجرای آشنایی استلا قهرمان داستان با شوهرش جیسون آغاز می‌کند. این زوج در هواپیما و با یک نگاه به یکدیگر دل می‌بازند اما این جرقه‌ی آتشین و عاشقانه به یک زندگی آرام، یکنواخت و حتی گاهی کسالت‌بار رسیده است. جیسون مدام در سفرهای کاری به ‌سر می‌‌برد و به همین خاطر استلا و دخترش آوا تنها انیس و مونس هم هستند.

اما یک روز یک مرد غریبه زنگ در خانه‌ی استلا را می‌زند و زندگی تکراری استلا برای همیشه تغییر می‌کند. مرد از زن می‌خواهد که با او هم‌صحبت شود و جز این خواسته‌ی دیگری ندارد اما استلا نمی‌پذیرد. مرد ناامید نمی‌شود و تا مدت‌ها به تکرار خواسته‌اش ادامه می‌دهد و نامه و چیزهای عجیبی را به داخل صندوق پستِ خانه‌ی استلا می‌اندازد. این تنش تا زمانی که استلا شجاعت رویارویی با مرد را در خود پیدا کند روزها ادامه پیدا می‌کند.

در نگاه اول ممکن است این داستان یک تریلر کلیشه‌ای به‌نظر بیاید؛ داستان تکراری زنی که یک مرد او تحت تعقیب قرار داده است اما ماجرای رمان اول عاشقی چیزی فراتر از تعلیق یک تعقیب یا تهدید است. یودیت هرمان در این ماجرا به آرامی و با ظرافت یک زندگی معمولی را با تمام نارضایتی‌ها، روزمرگی‌ها، ملال و پشیمانی‌هایش واکاوی می‌کند و سپس با توجه ناگهانی یک مرد به زنِ داستان، این آرامش ملال‌آور را به هم می‌ریزد. یودیت هرمان از این طریق به درونیات زن نقب می‌زند، افکارش را روی دایره می‌ریزد و تردیدهایش را عیان می‌سازد.

یودیت هرمان که دانش‌آموخته‌ی رشته‌های مطالعات فلسفه و آلمان‌شناسی و در سوابق حرفه‌ای خود تجربه‌ی روزنامه‌نگاری هم دارد، کتاب اول عاشقی را به‌عنوان دومین اثر داستانی خود منتشر کرده است. او در این رمان انزوای مدرن و تنهایی جهان‌شمول دنیای امروز را در زندگی یک زن به تصویر می‌کشد، زنی که خودش چنان به این تنهایی آمیخته شده که تنها پس از حضور مرد غریبه حواسش از روال معمول زندگی‌اش پرت می‌شود و به تنهایی خود پی می‌برد.

این اثر خواندنی و تأمل برانگیز با ترجمه‌ی سید محمود حسینی‌زاد به فارسی برگردانده شده و نشر افق آن را به انتشار رسانده است تا طرف‌داران ادبیات لذت مطالعه‌ی این رمان را از دست ندهند.

نکوداشت‌های کتاب اول عاشقی

• یک درام روان‌شناختی که با دقت و کاملاً بی‌نقص پرداخت شده است. (NDR Info)
• نویسندگی جودیت هرمان، برخلاف سایر نویسندگان آلمانی معاصر، شفاف و بادقت است و از قدرتی پرشور و پرانرژی برخوردار است. (روزنامه‌ی FAS)
• یک ستاره از ادبیات آلمان. (روزنامه‌ی FAZ)

کتاب اول عاشقی برای چه کسانی مناسب است؟

کسانی که به مطالعه‌ی ادبیات داستانی با رگه‌هایی از عناصر روان‌شناختی علاقه دارند، از مطالعه‌ی رمان اول عاشقی نیز لذت خواهند بود.

در بخشی از کتاب اول عاشقی می‌خوانیم

روزها غیرقابل انتظار گرم‌اند، شمشاد‌ها و درخت‌ها یک باره پر از گل‌های سفید شده‌اند، با عجله و انگار تأخیر کرده باشند. استلا بعد از کار با دوچرخه می‌رود خانه، اتومبیل جیسون را می‌بیند که جلوی خروجی پارک کرده، استلا از جلوی خانه رد می‌شود و می‌رود، از حاشیه‌ی جنگل می‌رود تا جایی که دیگر دو طرف جاده مزرعه است. توی چاله‌ها خرگوش‌ها قوز کرده‌اند و آن‌قدر آرام که استلا می‌تواند به چشم‌های بی‌رنگ‌شان نگاه کند. با دوچرخه مستقیم می‌رود تا مرزی ناپیدا، نمی‌تواند بگوید که چرا دور می‌زند و برمی‌گردد، اما یک جایی دور می‌زند. فکر می‌کند فردا از این بیشتر می‌روم، اما نمی‌رود. بعدازظهر دوم می‌رود سینما و فیلمی می‌بیند که داستانش در سان‌فرانسیسکو می‌گذرد، نورپردازی‌های آمریکایی، زن‌های میان‌سال که بعد از دویدن خودشان را می‌اندازند روی نیمکت‌های پارک‌ها و بند کفش‌های ورزشی را محکم‌تر گره می‌زنند، صورت‌های شاید واقعاً بی‌آرایش‌شان را با حالتی طرف دوربین می‌گیرند که به نظر استلا مطیع و ابلهانه است، اعتمادی سرسخت به روزهای بهتری در راه. پیشترها استلا دوست داشت بعدازظهرها تنها برود سینما، اما از زمانی که آوا هست تاریکی دوروبرش در سینما کامل نیست، استلا نمی‌تواند دیگر از دست واقعیت بگریزد. می‌بیند که تابلوی خروج در گوشه‌ی سمت چپ سالن در تمام طول فیلم روشن است، باید هم برود توالت، به هیچ چیز دیگر نمی‌تواند فکر کند. از سینما که می‌آید بیرون، بیرون از سالن هنوز روشن است. دوچرخه را دست می‌گیرد و در طول پیاده‌رو می‌رود، گرسنه است، همین‌طوری فکری به سرش می‌زند که دیگر در خدمات پرستاری کار نکند، برود سفر، دوست دارد موهایش را کوتاه کند، دارد دوچرخه‌اش را هل می‌دهد، به خانه می‌رود و به هیچ چیز فکر نمی‌کند.

طرف‌های عصر پالوما می‌آید. گل لاله و آلاله آورده، یک بطر شراب و اسباب‌بازی که آوا باید با یک آهن‌ربا ماهی‌های کوچک مقوایی را از یک جعبه‌ی طلایی‌رنگ صید کند.