معرفی و دانلود کتاب آسنا (شاید مثل محمد 2)

معرفی کتاب آسنا (شاید مثل محمد 2)

کتاب آسنا (شاید مثل محمد 2)، ادامه داستان قبلی قادر نجفی با عنوان شاید مثل محمد است. شخصیت‌های این اثر هر کدام به نحوی در پی هدف‌ها و اندیشه‌های والای انسانی برای خود و جامعه هستند که بازتابش در زندگی خودشان نمود پیدا می‌کند.

داستان آسنا (Asena) در چند کشور به وقوع می‌پیوندد، که بیشتر داستان در شهر استانبول اتفاق می‌افتد. در این داستان آداب و رسوم چند کشور از جمله عروسی در ترکیه، جشن ها و اعیاد و خیلی چیزهای دیگر در فرانسه و جاهای دیگر دنیا در قالب داستانی کوتاه آورده شده است.

هر سرگذشتی زنجیره‌ای از تصادف‌هاست که وجودشان لازم و ملزم یکدیگرند؛ که در وقوع‌شان خود آدم دخیل است. و بعد از گذر زمان هر کسی وقتی به گذشته‌ی خودش نگاه می‌کند به این باور می‌رسد که هر کدام از اتفاقات زندگی‌اش یک ضرورت بوده است. که آینده را به وجود آورده است. موفقیت در ذهن و تفکر آدم‌هاست در طرز فکرشان که موجب اعتماد به نفس فرد می‌گردد.

موفقیت زاییده‌ی ذهن آدمی است، انسان به هر آنچه فکر می‌کند به سرش می‌آید. اگر آدمی به هر آنچه در سر می‌پروراند در راهش قدم بردارد به احتمال زیاد موفق به آن کار خواهد شد. خداوند روزی که انسان را آفرید و تصمیم بر آن شد که او را با یک امتحان سخت بیازماید. می‌دانست که در او توانایی پیروزی و سربلند بیرون آمدن از این آزمون بزرگ و دشوار وجود دارد. در دست خود انسان است که پیروز یا مغلوب این آزمون باشد.

هر عملی که از شما سر می‌زند تحت تأثیر افکار شماست که به مرحله‌ی اجرا می‌رسد. اگر افکارتان را با هدف‌های والا و اندیشه‌های نیک و مفید پر شده باشد نتیجه‌ی خوبی خواهید گرفت و راهی برای نفوذ افکار پوچ و مخرب نخواهید گذاشت. زندگی از آن شماست و شما انتخاب می‌کنید که چطور باشد. باید هدفتان از زنده بودنتان را مشخص کنید. زنده‌اید که زندگی کنید. شما همیشه در حال کشتن زمان به نفع خودتان هستید، گاهی برای رسیدن به هدفی و گاهی برای فرار از چیزهایی که از گذشته با خود یدک می‌کشید. همیشه در جدال با زمان، و عاقبت زمان ما را به خاک می‌سپارد.

در بخشی از کتاب آسنا (شاید مثل محمد 2) می‌خوانیم:

روزها و هفته‌ها پشت سرهم می‌گذرند. محمّد بعد از گذشت یکی، دو ماه عملاً وارد بطن کار کشتی‌سازی شده است و مرحله‌ی کارآموزی را پشت سر گذاشته و یکی از نیروهای شرکت به حساب می‌آید. هر روز تا عصر کار می‌کند و بعد به خانه برمی‌گردد. در نزدیکی کارگاه کشتی‌سازی نزدیک ساحل قهوه خانه‌ای دایر است که پاتوق کارگران کشتی‌سازی شده است. کارگران در این قهوه‌خانه گوش تا گوش هم می‌نشینند و کلی غیبت این و آن را می‌کنند و از چیزهایی که برایشان جالب باشد حرف می‌زنند. در کنار آن به کشیدن قلیان و خوردن قهوه و چایی نیز می‌پردازند که خستگی یک روز کاری را از تن‌شان به در می‌کند، خیلی از کارگران تا تاریک شدن هوا نیز توی قهوه خانه می‌مانند و با تاریک شدن خانه تصمیم به رفتن می‌گیرند، بعد توی خانه بر سر زنان نگون بخت غر می‌زنند و برای دیر کردن خودشان قصه‌ها سر هم می‌کنند و از مشغله‌ی کاری برایشان حرف می‌زنند. محمد نیز بعضی موقع‌ها که حوصله‌اش سر می‌رفت، قاطی خوشی‌های کارگران کشتی‌سازی می‌شد و ساعتی با آن‌ها می‌نشست.

امّا مرجان همچنان مشغول درس خواندن است، اسمر هم در تعطیلی‌ها و هر موقع که فرصتی دست می‌دهد به خانه برمی‌گردد و با مرجان که حسابی عیاق شده کلی خوش می‌گذرانند. مرجان عاشق داستان‌هایی بود که اسمر با آب و تاب برایش تعریف می‌کرد، داستان‌هایی از سلاطین و دربار عثمانی، از حرمسرا و زنان حرمسرا که به همدیگر حسادت می‌کردند. نقشه و دسیسه‌های که هر روز ریخته می‌شد. از پاشاهایی که چشم به تاج و تخت سلطان داشتند و داستان‌هایی از عشق‌های نافرجام، از عاشق‌هایی که کارشان به جنون کشیده شده بود. مرجان نیز از سلاح خیالی حرف می‌زد که اگر داشت با آن نه قلب آدمی بلکه افکار میلیون‌ها آدم را نشانه می‌رفت. کشتن عقاید مسموم، جهالت و تعصب‌های بی‌مورد و کورکورانه که زندگی را برای همنوعانشان جهنم کرده‌اند. آدم‌هایی که با جهلشان موجب افول و نابودی خودشان و اطرافیانشان می‌شوند. با سلاحی که اگر می‌بود بر وسط پیشانی فقر می‌زد و کل دنیا را نجات می‌داد. اسمر برای اینکه حوصله‌ی مرجان زیاد سر نرود با او به سینما می‌رفت. برای گشت و گذار به نیشان تاشی می‌رفتند، و ساعت‌ها به این کار مشغول می‌شدند. اسمر همچنین در درس‌های مرجان نیز به او کمک می‌کند. مرجان باید تمام سعی‌اش را بکند تا این چند ماه که به زمان آزمون باقی مانده است خوب درس بخواند تا ان‌شاء‌الله از آزمون سربلند بیرون بیاید.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
فصل اول: مرگ عامر- در پی رهایی از مخمصه
فصل دوم: بزرگترین سفر زندگی
فصل سوم: اسکودار تا مارسی
فصل چهارم: آسنا