معرفی و دانلود کتاب آخرین دختر: روایت من از اسارت و مبارزه‌ام علیه داعش

عکس جلد کتاب آخرین دختر: روایت من از اسارت و مبارزه‌ام علیه داعش
قیمت:
۳۸,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب آخرین دختر: روایت من از اسارت و مبارزه‌ام علیه داعش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب آخرین دختر: روایت من از اسارت و مبارزه‌ام علیه داعش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب آخرین دختر: روایت من از اسارت و مبارزه‌ام علیه داعش

کتاب آخرین دختر: روایت من از اسارت و مبارزه‌ام علیه داعش نوشته نادیا مراد و جنا کراجسکی، نقل شجاعانه تجربه دختری است که توانست از چنگال شبه نظامیان خلافت اسلامی فرار کند، او شاهد آزار دیگران بود ولی به آن تن نداد و سکوت نکرد.

نادیا مراد (Nadia Murad) در کتاب آخرین دختر (The last girl) جبری را جلوی چشمان‌مان توصیف می‌کند که خانواده‌اش و جامعه‌ صدمه پذیر ایزدی را کم و بیش پایمال کرد. این اتوبیوگرافی دلیرانه افسار پراهمیتی است در جهت مجازات کسانی که آغازنده چنین تبهکاری ترسناکی شدند.

نادیا در یک آبادی کوچک در شمال عراق به دنیا آمد و در همان‌جا بزرگ شد. هنگامی که او، بیست و یک سال داشت و خیال معلم تاریخ شدن و یا بازگشایی یک آرایشگاه را در سر می‌پروراند، شبه نظامیان خلافت اسلامی مردم آبادی او را به قتل رساندند؛ مردانی را که اسلام را قبول نمی‌کردند و زنان سالخورده را که نمی‌توانستند از آن‌ها به عنوان برده جنسی استفاده کنند، به گلوله بستند. شش نفر از برادران نادیا و پس از آن، مادرش را به قتل رساندند و پیکرهای آن‌ها را در گورهای دسته جمعی انداختند.

نادیا در کنار هزاران دختر ایزدی دیگر در راسته برده فروشی داعش معامله شد. تعداد زیادی شبه نظامی، نادیا را به بردگی گرفتند و بارها مورد تجاوز، کتک و دشنام قرار دادند. او در آخر توانست از راه خیابان‌های موصل فرار کند و در منزل یک خانواده مسلمان اهل تسنن مامن گزیند.

نادیا در حال حاضر فعال حقوق بشر و برندۀ جایزۀ صلح نوبل است. او گیرنده جایزۀ حقوق بشر و اسلاو هاول و جایزۀ ساخاروف و نخستین سفیر حسن‌ نیت سازمان ملل در راستای ارج‌ نهادن به بازماندگان قاچاق انسان است. علاوه‌ بر همکاری با یزدا - سازمان حقوق ایزدی‌ها - او سعی می‌کند تا خلافت اسلامی را به‌ بد نام کردن نسل‌کشی و تبهکاری علیه بشریت به‌ پای میز محاکمۀ دادگاه جنایی بین‌المللی بکشد. او همچنین موسس برنامه ابتکاری نادیاست، برنامه‌ای که برای کمک به بازماندگان نسل‌کشی و قاچاق انسان برای به هم پیوستگی و مرمت جامعه‌های خود تخصیص‌ یافته است.

سرگذشت او به عنوان شاهدی است بر درنده‌خویی خلافت اسلامی، رهایی از تجاوز و یک پناهنده و یک ایزدی که دنیا را ناچار ساخته به یک نسل‌کشی در حال رخداد نگاه کنند. این نوشته یک استشهاد است که میل پرقدرت بشر به ابدیت را نشان می‌دهد و یک فراخوان برای شکایت است.

نادیا مراد در این کتاب شرح حال خود را از پیش، از زمان اسیری، دشواری‌ها و آزارهایی که در دوران حبس تحمل کرده و وضعیت آزادی‌اش از داعش را نقل می‌کند.

روزنامه‌نگار نیویورکی جنا کراجسکی (Jenna Krajeski)، که بیش‌ از یک دهه تجربۀ و تفسیر در خاورمیانه را دارد نیز در کنار نادیا به نقل شرح حال او می‌پردازد. مباحث داستان‌های او دربردارنده به کارگیری بانوان در نیروهای مسلح چریکی کردها، گمان خودایستایی کردها از عراق و خرده‌گیری ضد دولتی در ترکیه است.

در بخشی از کتاب آخرین دختر می‌خوانید:

کاترین، بزرگ‌ترین دختر الیاس در سال 1998 به دنیا آمد و از همان لحظه‌ی تولدش در خانواده‌مان جایگاه خاص و ویژه‌ای داشت. گریه‌های اعتراضی کاترین بود که باعث شد برادرم با خانواده‌اش از خانه‌مان نقل مکان نکنند. او تقریبا به اندازه‌ی من عاشق مادرم، و البته عاشق من هم بود. ما همه‌ چیزمان را به هم می‌دادیم، حتی لباس‌هایمان، و گاهی درست مثل هم لباس می‌پوشیدیم. در عروسی پسرعمویم، هر دو قرمز ‌و در عروسی یکی از برادرهایم هر دو سبز پوشیدیم.

با این‌ که من از کاترین بزرگ‌تر بودم، اما چند سال دیرتر مدرسه رفته بودم و به همین خاطر هم‌کلاسی بودیم. کاترین باهوش ولی سخت‌کوش و از سنش هم کاری‌تر بود و بعد از کلاس ششم ترک تحصیل کرد تا در مزرعه کار کند. او از بیرون بودن با خانواده‌مان بیشتر از درس خواندن خوشش می‌آمد و دلش می‌خواست احساس مفید بودن بکند. با وجودی‌ که جوان و نحیف و آرام بود، ولی می‌توانست هر کاری را در خانه و مزرعه انجام دهد. او گوسفندهایمان را می‌دوشید و به خوبی دیمال غذا می‌پخت. وقتی یک نفر مریض می‌شد، غصه‌دار می‌شد و می‌گفت می‌تواند در درونش بیماری آن‌ها را احساس کند تا وقتی که حال‌شان بهتر می‌شد. شب‌ها که می‌خواستیم بخوابیم در مورد نقشه‌هایمان برای آینده حرف می‌زدیم. او به من می‌گفت: «من در بیست‌و‌پنج سالگی ازدواج می‌کنم. می‌خواهم بچه‌های زیاد و یک خانواده‌ی بزرگ داشته باشم.»

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب آخرین دختر: روایت من از اسارت و مبارزه‌ام علیه داعش
نویسنده،
مترجممحبوبه حسین زاده
ناشر چاپیانتشارات کتاب کوچه
سال انتشار۱۳۹۷
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات406
زبانفارسی
شابک978-600-6974-44-6
موضوع کتابکتاب‌های اتوبیوگرافی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب آخرین دختر: روایت من از اسارت و مبارزه‌ام علیه داعش

میترا میرزایی
۱۴۰۱/۱۰/۱۸
کتاب خیلی خوبی شرح حال این دختر واقعا ناراحت کننده بود حتی تصورش هم بسیار وحشتناکه خیلی باید قدردان زحمات و جانفشانی‌های مدافع حرم باشیم جون خودشونو دادن تا ناموس ایرانی آسیب نبیند ولی این دختر بعضی جاها جوری در مورد آمریکا حرف میزنه انگار براشون صلح و آرامش آورده واقعا نمیدونه که همین داعش و تفکر داعشی دست پرورده خود آمریکاست هر جایی که آمریکا حضور داره ناامنی هم فراوانه اعتماد به آمریکا و کشورهای اروپایی برای اینکه اونها رو به حقشون برسونن حتی سازمان ملل کار بسیار بیهوده ایی هست کاش بعضی جاها از نیروهای مردمی عراق و کشورهای دیگه هم که داعش رو ازبین بردن حرف میزد
اسیه فاطمی
۱۴۰۲/۱۱/۰۳
کتاب زیبا و تاثیر‌گذاری بود. هر چند ایشان در شناخت عامل اصلی ایجاد داعش (امریکا) دچار اشتباه محاسباتی شده و این شاید به دلیل شناخت پایین ایشان از تعاملات سیاسی جهان امروز است. ایشان در زمان ریاست جمهوری ترامپ به کاخ سفید رفت و با او دیدار کرد اما بی اعتنایی ترامپ به او و سرنوشتش در این ملاقات کاملا مشهود بود به طوری که ترامپ بعد از شنیدن صحبتهای او، از او پرسید خانواده ات کجاست؟ این خانم با تعجب فراوان گفت «انها مرده اند» و شاید این خانم تازه متوجه شده بود که ترامپ اصلا به حرفهای او گوش نداده و حتی برایش اصلا اهمیت نداشته.
حسینی
۱۴۰۱/۱۱/۱۶
کتاب خوب بود و اطلاعاتی که در یک‌سوم اولیه‌ی کتاب هست واقعا من رو با داعش سوریه و عراق اشنا کرد و تا به امروز نمیدانستم اصلا ایزدی‌ها چه کسانی هستند فقط میدیدم که در ترکیه خیلی محتاط زندگی میکنند و خود را سوریه ایی جا میزنند و الان با این واقعیت رو به رو شدم و اینکه چرا واقعا نمیتوانیم مذهب و را و اعتقادات دیگران درک کنیم این موضوع را شخصی بدانیم.. نکته‌ی منفی کتاب این بود که یک‌مرتبه از سال ۲۰۱۴‌وارد سال ۲۰۰۳ میشد و خاطرات مخلوط میشدنند و چون ترجمه بود باید خیلی دقت میکردی تا سررشته از دستت خارج نشود
milad ettehadi
۱۳۹۸/۰۴/۲۸
با تشکر فراوان ازکتابراه که این امکان رو فراهم کرد تا این کتاب برای مطالعه در دسترس عموم قرار بگیره، در رابطه با داعش و اعمال و رفتار وحشیانه انها مطالب زیادی گفته و نوشته شده، اما این کتاب به نظر من یکی از بی‌بدلیل‌ها در این زمینه است، از لحاظ محتوای داستان و نحوه نگارش در حد بسیار مطلوبی قرار و و داره علاوه بر مطالب ارزنده‌ای که در اون وجود داره تلاش نگارنده برای ترسیم تفکری که هدفش احترام به همه عقاید افکارهاست شایسته تکریم و احترامه.
ندا عسگری
۱۳۹۹/۱۲/۲۷
بسیار نگارش زیبایی داشت و از ابتدای کتاب تا انتها با نویسنده همراه هستی و با توضیحات زیبا و عینی میشه همه لحظه‌ها را تجسم کرد. ضمن پاسخ کامل به همه‌ی سوالاتی که در ذهن هر شخصی در مورد سرنوشت سبیه‌ها بوجود میاد نویسنده با مهارت تونسته احساسات خودش را به خواننده منتقل کنه هرچند که هیچوقت امکان ندارد واقعا بشه لحظاتی را که نویسنده و بقیه دختران ایزدی گذرانده‌اند حس کرد. واقعا تاثر برانگیز بود
hamidreza rezaeiakbarabad
۱۳۹۸/۱۱/۰۴
￵شرح حالی که حتی تصورش مو به تن آدمی سیخ می‌کند. هر بار که ادامه کتاب را میخواندم بی‌اختیار اشکم جاری می‌شد. نهایت وحشیگری و بربریت داعش را بازگو میکند. با این کتاب جانفشانی شهدای مدافع حرم را بیشتر برایم زنده کرد.
مژگان فخار
۱۳۹۹/۰۳/۲۳
کتاب زندگینامه است و البته زندگینامه‌ای تلخ و گزنده. البته تلخی آن به علت واقعی بودن موضوع است. کتابی تاثیرگذار و ناراحت کننده در مورد اقلیت‌های مذهبی و جنایت‌های داعش. خواندن آن را توصیه می‌کنم.
اناهیتا وحدتی
۱۳۹۹/۰۱/۱۰
با تشکر از کتابراه، که امکان این رو فراهم آوروه تا به آسونی در هر زمان و مکانی به کتاب دسترسی داشته باشیم، این کتاب بسیار عالیه و میشد کاملا درد و رنجی که نویسنده کشیده رو حس کرد
فرشته رحمانی فر
۱۴۰۲/۰۵/۱۵
کتاب دردناکی بود! ولی برام سواله چرا همون لحظه اول وانمود به تغییر مذهب نکردند تاانقدر کشته ندن؟ مذهب باور قلبیه! یقینا خدا هم راضی به این همه دردسر نبود!
علی اقدسی
۱۴۰۰/۰۱/۰۹
عالی بود واقعا من خیلی تحت تاثیر قرار داد با آرزوی روزی که این اختلافات دینی از بین برود و همه دنیا با انسانیت کنار هم زندگی کنیم موفق باشید
سارا ابراهیمی
۱۳۹۹/۰۳/۰۷
میتونم بگم قلم خیلی قوی داشت. تصور همچین اتفاق‌های خیلی سخت و دردناک هست. هیچ ذهنیتی از دختران ایزدی نداشتم این کتاب کمک کرد باهاشون آشنا بشم.
مرتضوی زاده
۱۳۹۹/۰۱/۰۸
واقعا زیبا بود.... قلم نویسنده جوری بود که آدم حس میکرد کنارشون هست و داره از نزدیک با وقایع روبرو میشه.... واقعا نادیا و همه ایزدی‌ها زندگی سختی دارن
مرضیه معینی
۱۳۹۸/۰۴/۱۳
چند بار خواستم دانلود کنم و بخونمش، ولی تصور رفتار زشت داعشی‌ها و حجم زیادی از درد و رنجی که فکر میکنم با خوندن این کتاب بهم منتقل میشه، شدیداً منصرفم می‌کنه.
مینا خالقی
۱۳۹۸/۰۵/۳۰
شرح حالی قوی که به انسان میگوید امید هرگز نمی‌میرد حتی اگر به اندازه کورسویی باشد
شادی غفوری
۱۳۹۸/۰۷/۱۹
کتاب بسیار عینی و تآثیر گذار هست و حس همدردی هر انسانی رو به جنایات داعش بر انگیخته می‌کنه.
مشاهده همه نظرات 24

راهنمای مطالعه کتاب آخرین دختر: روایت من از اسارت و مبارزه‌ام علیه داعش

برای دریافت کتاب آخرین دختر: روایت من از اسارت و مبارزه‌ام علیه داعش و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.