معرفی و دانلود رایگان خلاصه کتاب صوتی رویسا

معرفی خلاصه کتاب صوتی رویسا

کتاب صوتی رویسا نوشته‌ی سارا طهماسبی، رمانی با موضوع دفاع مقدس است. شخصیت نقش اول این داستان زنی به نام رویساست که در یکی از شهرهای جنگ‌زده استان‌های جنوبی کشور، مرد غریبه‌ای را در خانه‌ای مخروبه پیدا می‌کند و تلاش می‌کند او را بشناسد. سارا طهماسبی به‌خوبی توانسته است در این رمان، به جنگ از زاویه‌ی دید یک زن بنگرد و زوایا و لایه‌های پنهان جنگ را نشان دهد.

درباره‌ی کتاب صوتی رویسا

رمان صوتی رویسا، با ورود زنی به یک خانه‌ی مخروبه آغاز می‌شود. زن، که رویسا نام دارد، مرد غریبه‌ای را می‌بیند که خودش را در پتویی مندرس و نخ‌نما جا داده و بی‌حرکت روی سنگ‌ها و آجرهای شکسته دراز کشیده است. رویسا که اول فکر می‌کند اینجا خانه‌ی مرد بوده، به او نزدیک می‌شود ولی زمانی که نگاه حیران و نگران مرد را می‌بیند، از خانه بیرون می‌زند.

در ادامه‌ی این داستان صوتی متوجه می‌شویم شهر کوچکی که رویسا در آن زندگی می‌کند، به علت جنگ و خطرهای آن خالی از سکنه شده و به‌غیراز چند خانواده که جای دیگری برای رفتن ندارند، کسی در آن ساکن نیست. هر روز در جایی از شهر خبری از کشته‌شده‌ها می‌آورند و مساجد پر از خانواده‌ی کسانی‌ست که عزیزان‌شان را در جنگ از دست داده‌اند. در همین شرایط است که رویسا تلاش می‌کند بدون اینکه کسی خبردار شود، غریبه‌ای که در خانه‌ی مخروبه دیده را بشناسد و از داستان زندگی‌اش سر در بیاورد.

سارا طهماسبی در رمان رویسا به‌خوبی توانسته است حال‌وهوای شهری جنگ‌زده را تصویر کند و با صحنه‌سازی جذاب و شخصیت‌پردازی هوشمندانه‌ی کتاب، مخاطب را به دل داستان می‌برد و او را تا پایان با خود همراه می‌کند. ازطرف دیگر، این نویسنده با انتخاب یک زن به‌عنوان شخصیت نقش اصلی داستان، به جنگ با دیدی زنانه نگاه کرده است و مشکلاتی که زنان درگیر آن بوده‌اند را نشان داده است.

رمان رویسا توسط انتشارات آقاچور منتشر شده است و نسخه‌ی صوتی آن را کانون فرهنگی چوک به گویندگی صبا طهماسبی تهیه کرده است.

کتاب صوتی رویسا برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌ها و رمان‌های با موضوع دفاع مقدس علاقه‌مندید و یا اگر می‌خواهید جنگ را از زاویه‌ی دید یک زن ببینید، شنیدن این کتاب صوتی به شما پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از خلاصه کتاب صوتی رویسا می‌شنویم

پاهایش را در آغوش گرفته است؛ زیر لب وردی، نوایی، چیزی می‌خواند؛ گره‌ی روسری را باز می‌کنم، قابلمه مسی را روی روسریِ گسترده در مقابلش می‌گذارم؛ جلوتر می‌آید، گوشه‌ی روسری را سمت خودش می‌کشد؛ درِ قابلمه را بر می‌دارد و دستپاچه می‌پرسد: «خبر نداری؟»

کمی عقب‌تر می‌روم، روی موزائیکی می‌نشینم که بی‌هدف بین خرده‌سنگ‌ها رها شده است؛ بالاخره لب باز کرد!

«پس عربی؟ ببین سیدی! خانه‌ی من خرابه‌ای شبیه همین جاست؛ حالا نه به این بی‌دروپیکری، ولی خب دست کمی هم ندارد؛ از وقتی برگشته‌ام فقط توانستم از آن گونی‌گونی سنگ و خاک بیرون ببرم؛ وقت کدبانوگری نداشته‌ام؛ البته بماند که بعثی خدازده‌ی نمک‌به‌حرام، دیگ‌ودیگچه‌ای هم برایم باقی نگذاشته است؛ فقط اجاق گاز عروسی‌ام مانده و رادیو جیبی پاپای خدابیامرزم که اگر خراب نبود، برده بودند.»

فهرست مطالب کتاب صوتی