معرفی و دانلود کتاب صوتی گفت‌ و گو با مرگ: شهادتنامه اسپانیا

معرفی کتاب صوتی گفت‌ و گو با مرگ: شهادتنامه اسپانیا

کتاب صوتی گفت‌ و گو با مرگ اثری از آرتور کستلر، روزنامه‌نگار، منتقد، مورخ و نویسنده‌ی مجاری-انگلیسی است. کوستلر در این کتاب که به زعم بسیاری شاهکار اوست، از دستگیری و اسارت صد روزه‌اش در زندان مالاگا به دست نیروهای فاشیست اسپانیا و سربازان ژنرال فرانسیسکو فرانکو و نیز گذراندن روزهای زندان در هراسی فزاینده و لحظه‌به‌لحظه از اعدام سخن می‌گوید.

درباره‌ی کتاب صوتی گفت و گو با مرگ

آرتور کوستلر (Arthur Koestler) در کتاب صوتی گفت و گو با مرگ (Dialogue With Death) راوی روزهای دشواری‌ست که در دوران جنگ داخلی اسپانیا در زندان و در آستانه‌ی اعدام گذرانده بود. کوستلر واقعه‌نگار، روزنامه‌نگار، منتقد و نویسنده‌ای یهودی و زاده‌ی مجارستان بود؛ نویسنده‌ای اهل سفر که هم از آسیای مرکزی و هم از اکثر نقاط اروپا دیدن کرد و حتی یک سال را نیز در شوروی گذراند. او در سال‌های دهه‌ی 1930 و در هنگامه‌ی جنگ‌های داخلی اسپانیا، مانند ارنست همینگوی، جورج اورول، آندره مالرو و دیگر نویسندگان بزرگ جهان در آن زمان، با علاقه تغییر و تحول در اسپانیا و حواشی آن را پیگیری می‌کرد و همین موضوع باعث شد تا در هیئت یک روزنامه‌نگار، سفری به مالاگا داشته باشد.

آرتور کوستلرِ جمهوری‌خواه پس از سقوط مالاگا به دست نیروهای ارتش فرانکو دستگیر و زندانی شد و به اعدام محکوم گردید. تنها وساطت وزارت امور خارجه‌ی انگلستان بود که باعث شد با یک زندانی دیگر مبادله شود و از مرگ نجات پیدا کند. آرتور کوستلر پس از این اتفاق از حزب کمونیست کناره‌گیری کرد و رویکردی انتقادی نسبت به آن در پیش گرفت و به گفته‌ی خودش، در همان زمان بود که نگارش کتاب گفت و گو با مرگ را آغاز کرد.

کتاب صوتی گفت و گو با مرگ یادداشت‌های روزانه‌ی آرتور کستلر و شرح دورانی است که او در زندان انفرادی اسپانیا و در واهمه از اعدام گذرانده است. کوستلر در روزهای اسارتش در زندان، شاهد اعدام چندین و چند نفر از زندانیان بود و به همین خاطر خودش نیز روز و شب را در انتظار چنین عاقبتی به سر می‌کرد. او ابداً نمی‌توانست سرنوشتش را پیش‌بینی کند. فشار کشته‌شدنِ دیگر زندانیان و اندوه و ترس از مرگ قریب‌الوقوع خودش باعث شد تا از زندانبان‌ها قلم و کاغذ درخواست کند و برای فرار از واقعیت، به نوشتن اتفاقات روزانه‌ی زندان دست بزند.

آرتور کوستلر در مقدمه‌ی کتاب صوتی گفت و گو با مرگ به این موضوع اشاره می‌کند که هنگام نگارش این کتاب، هنوز جنگ داخلی اسپانیا به انتها نرسیده بوده و از این رو به‌ناچار از بیان برخی مطالب که می‌توانست علیه خودش یا دیگر دوستان و هم‌فکرانش استفاده شود، خودداری کرده است. شاید این چشم‌پوشی وی از اشاره‌ی مستقیم به برخی حقایق اندکی به روایت لطمه زده باشد و رویدادهای به تصویر کشیده شده را فاقد روندی باورپذیر و منطقی کرده باشد اما از آن‌جایی که هدف کوستلر از شرح یادداشت‌هایش، واکاوی در تأثیر روان‌شناختی سلول اعدام بوده است، چنین چشم‌پوشی‌ای کاملاً قابل توجیه به نظر می‌آید.

زبان کتاب صوتی گفت و گو با مرگ ساده و صمیمی و بسیار گیراست. لحن آرتور کوستلر فاقد خودقهرمان‌انگاری و شرح غلوآمیز وقایع است. بخش زیادی از کتاب صوتی گفت و گو با مرگ به شرح خاطرات زندان و روزهایی که کوستلر در سلول انفرادی گذرانده است، اختصاص دارد. کوستلر مخاطب را همراه خود به سلول انفرادی می‌برد و به او نشان می‌دهد وقتی در سلول بسته می‌شود، در اولین لحظات چه افکاری به سرش هجوم آورده‌اند. کوستلر در ادامه‌ی کتاب به طور خلاصه به سقوط مالاگا اشاره می‌کند و حتی فرصت‌هایی که برای فرار داشته است را نیز شرح می‌دهد. او از راه رفتن در سلول و تلاش برای حفظ روحیه و هوشیار ماندنش می‌گوید و از اینکه از پنجره‌ی سلول کوچکش بارها تلاش کرده تا با کسی ارتباط برقرار کند و کتاب درخواست نماید اما کسی پاسخ‌گوی او نبوده است. در روزهای کشدار زندان نه خبری از محاکمه است و نه بازجویی و نه شکنجه. فقط انتظار است و انتظار...

آرتور کستلر در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم ساکن فرانسه بود و سردبیری هفته‌نامه‌هایی را بر عهده داشت که مطالب ضداستالینی و ضدهیتلری چاپ می‌کردند. او این‌بار توسط فرانسوی‌ها دستگیر شد و بار دیگر این انگلستان بود که به یاری‌اش آمد. او پس از آزاد شدن به عضویت ارتش انگلیس درآمد و در همان زمان بود که نگارش کتاب‌هایش را از سر گرفت و این‌بار به دلیل افشای جنایات استالین و فاشیست‌های اسپانیا، به شهرتی جهانی دست یافت. واپسین سال‌های زندگی آرتور کوستلر در لندن گذشت. او از اعضای انجمن «Exit» بود؛ انجمنی که بنا بر آیین و باورشان، هر فردی حق دارد هر زمان که خودش بخواهد و تشخیص بدهد، به‌شکلی آبرومندانه این جهان را ترک کند. کوستلر هنگامی که متوجه شد به نوع کشنده‌ی سرطان خون مبتلاست، تصمیم گرفت همراه همسرش به زندگی خود خاتمه دهد.

کتاب صوتی گفت و گو با مرگ را به کوشش آوانامه و در همکاری با نشر نی، با ترجمه‌ی نصرالله دیهیمی و خشایار دیهیمی و خوانش حامد فعال می‌شنوید.

نکوداشت‌های کتاب گفت و گو با مرگ

• خاطرات دلخراش آرتور کوستلر از گذراندن ماه‌هایی طولانی در پشت میله‌های زندان و در معرض تهدید دائمی اعدام، الهام‌بخش او برای نگارش رمان نمادینش یعنی «ظلمت در نیم‌روز» بود. کتاب گفت و گو با مرگ به دلیل تصویر شفاف و بی‌پرده و دقیقی کوستلر که از مردی زندانی در آستانه‌ی مرگ ارائه می‌دهد حتی از کتاب فوق‌الذکر او نیز اثرگذارتر است. (لوکاس ویتمن، نیوز ویک)
• کتاب گفت و گو با مرگ اثری اطمینان‌بخش و امیددهنده است؛ کتابی که به همان اندازه که درباره‌ی غنا و عظمت زندگی صحبت می‌کند، همان میزان هم مرگ را موهبتی غنی و بزرگ برمی‌شمارد. (لس‌آنجلس تایمز)

کتاب صوتی گفت و گو با مرگ برای چه کسانی مناسب است؟

شنیدن کتاب صوتی گفت و گو با مرگ را به تمام علاقه‌مندانِ تاریخ به‌ویژه تاریخ اروپا و اسپانیا و همین‌طور دوست‌داران ژانر خودزندگی‌نامه پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی گفت‌ و گو با مرگ: شهادتنامه اسپانیا می‌شنویم

لطیفه‌های بسیاری درباره‌ی نخستین روزهای جنگ داخلی شنیدم. مثلاً افراد ستون معروف دوروتی از بردن بیلچه به جبهه‌ی جنگ خودداری کرده بودند و با غرور دولا پهنای کاتالانی و آنارشیستی خودشان اعلام کرده بودند: «ما برای جنگیدن و مردن به جبهه می‌رویم نه برای کار کردن.» و افراد نخستین دسته همین ستون دولوتی پس از سفر بیست‌وچهار ساعته با قطار به جبهه‌ی آراگون تازه متوجه شدند که فراموش کرده‌اند آذوقه و وسایل طبخ همراه بیاورند و یا هرگز به مغزشان خطور نکرده بود که جنگ ترتیبات خاصی برای سیر کردن شکم لازم دارد.

دنیا از پیروزی‌های پی‌در‌پی‌ شورشیان – در باداخوس، تولهدو، تالاورا و یک راست به طرف مادرید – که تقریباً سهل و ساده به دست می‌آمد، شگفت‌زده بود. برعکس هر کسی که حتی اندک اطلاعاتی از اوضاع و احوال داشت، حیرت می‌کرد که چطور جمهوری، پس از حمله‌ای که به توسط ارتش خودش بر آن شده بود، زنده مانده است. وقتی که به خانه مراجعت می‌کردم، همه‌اش به این فکر بودم که ژنرال زیر آن آفتاب سوزان و با آن عرقی که از سر و رویش می‌ریخت چرا هرگز پالتو نظامی سنگینش را درنیاورده است. فقط وقتی که به هتل برمی‌گشتم پی به حکمتش بردم. پالتو، کلاه نظامی و دستکش سفید داشت اما هنوز اونیفورم دست‌وپا نکرده بود.

فهرست مطالب کتاب صوتی