معرفی و دانلود کتاب یک پل، سی و سه درنگ: از نمادشناسی تا هستی شناسی خیال

معرفی کتاب یک پل، سی و سه درنگ: از نمادشناسی تا هستی شناسی خیال

فرزاد گلی در کتاب یک پل، سی و سه درنگ، در قالب تک‌نگاره‌ای ادبی هویت و هستی شهر اصفهان را نشانه می‌رود و ویژگی‌های بصری، معماری و تاریخی آن را با بیان و لحنی خوش برمی‌شمارد و شما را برای دیدن مجدد این شهر زیبا وسوسه می‌کند.

درباره‌ی کتاب یک پل، سی و سه درنگ:

نویسنده در این کتاب از سی و سه پل سخن می‌گوید از آن رو که این بنا را نوشداروی جهان ناپایدار امروزی می‌بیند. دنیایی که در آن اذهان هزاران نفر با یکدیگر پیوند دارند، جان‌ها از همدیگر فرار می‌کنند و روح و روان آدمی در هم شکسته و پریشان است، اصفهان رویایى شگرف است که تعبیرش از ذهن‏‌ها فراموش و در زندگى گم شده.

کتاب پیش رو یک تک‌نگاره ادبی و سرشار از احساسات خاص و ناب در وصف شهر اصفهان و هویت و هستی آن است. این اثر همچنین از معماری و سازه‌های شگفت‌انگیز و همه شگفتی‌ها و زیبایی‌های این شهر صحبت می‌کند. اگر از جمله دوستداران این شهر جذاب هستید برای بیشتر لذت بردن و بیشتر دانستن درباره اصفهان این کتاب را بخوانید.

کتاب حاضر یک بازخوانی از مکتب فلسفی اصفهان به شمار می‌رود، بازخوانی‌ای که از روی سطور نوشته شده در کتاب‌های دیگر گرفته نشده بلکه از روی نقش و نگارهای پنهان در قوس‌ها و راه‌ها و حجره‌های سی و سه پل برگرفته شده و شما را به تماشای زیبایی‌های شهر دعوت می‌کند.

کتاب یک پل، سی و سه درنگ برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به ایرانشناسی علاقه‌مند هستید این کتاب برای شماست.

در بخشی از کتاب یک پل، سی و سه درنگ می‌خوانیم:

سایه نازک نیمروزىِ قوس‌ها چون خط سرمه‌اى، چشمان پل را چشمگیرتر نموده بود. زیر سایه سبک بیدها، پابه‌پاى رود مى‌رفتم و پل را سیر مى‌کردم. همیشه سادگى و ضرب‌آهنگ به ظاهر یکنواخت سى و سه پل براى من آمیزه‌اى از فروتنى و مستورى بود و چون تبسّمى رندانه در نظرم مى‌آمد. آن روز امّا پل رازآلودتر و شاید بغرنج‌تر مى‌نمود. آسایش همیشگى را نداشت. انگار آن تبسّم محو شده بود و پل مى‌خواست که به سخن درآید. به ناگاه سایه قوس‌هاى رواق‌ها چون زنجیره‌اى از اعداد در نظرم پدیدار شد که با عبور و تغییر نظرگاه من، لحظه به لحظه تغییر مى‌کرد.

این توهّمى گذرا بود یا مشاهده‌اى تمثیلى؟ آیا به واقع سى و سه پل دستگاهى براى پدیدارسازى و رمزگذارى نور و نگاه بود؟ رمزینه‌هایى عددى براى بیدارى ذهن و وقوف یافتن به جاى و گاه...

وقتى از زیر آخرین دهانه عبور کردم و به سوى دیگر پل رفتم، چشم‌اندازى دیگر از چم زنده‌رود و ردیف درختان و بادها و نورها و سایه‌ها در برابرم گسترده شد و من آن متن دیدارى را همچنان چون رمزگانى پویا از نور و عبور و البته باد که سایه‌ها و نورها را جابه‌جا مى‌کرد، یافتم.

در جهانى که ماتریسى از نور و نگاه بود، سرگردان شدم. بى‌آنکه چیزى، پایانى و معنایى در کار باشد.

نور، دیوار جهان مادّى است؛ نگاه، حریم نفْس و توجّه، کلید هشیارى؛ این میدان خویشکارى روح است. پس هشیارى، در نظاره شبکه‌اى از نور و نگاه، نشست و حال‌ها که از آن پدید مى‌آمد چون انگشتانى اثیرى، چنگ خِرد را مى‌نواخت.

مى‌توانى در هم آمیختن رود آدم‌ها، رود بادها، رود آفتاب، رود آب و رود عبورت را بر این پل ببینى. آن‌گاه خواهى دانست که این نه سى و سه پل، که تسلسل پل‌هاى زاینده و بى‌شمارى است که در نگاه سوژه‌وار، تنها اژدهایى بى‌خیال و خفته و خاموش، سر نهاده بر دامن رود مى‌نماید.

گمان مى‌کنى امروز اعداد تنها نشانه‌هایى براى اندازه‌گیرى و محاسبه‌اند و قرن‌هاست که کارکردهاى مفهومى خود را از دست داده‌اند؟

فهرست مطالب کتاب

سپاس‌نامه
در جست‌وجوی شهری که گم شد
مرگ‌زادی زنده‌رود
پلی راهبر و راهزن
پلی میان اینجا و همه جا
عالم خیال فی‌الخیال
پل مهر و ماه
درنگی بر پل‌های شیطان
پل‌های بی‌درنگ
پل‌ها و مناره‌ها
پل‌های آن طرف رود
پل‌ها و چرخ‌ها
ذهن و زبان زمین
پی‌نوشت‌ها