معرفی و دانلود کتاب گناه خوار و سه داستان کوتاه دیگر

معرفی کتاب گناه خوار و سه داستان کوتاه دیگر

اگر برای تجربه‌ی هیجان فراوان آماده‌اید، کتاب گناه خوار و سه داستان کوتاه دیگر نوشته‌ی ران ریپلی، دیوید لانگ هورن و اریک ویتل را باز کنید تا داستان به داستان، طعم ترس‌ولرز در تاریکی و رویارویی با ناشناخته‌ها و اتفاقات غیرمنتظره را بچشید. این کتاب با چهار داستان کوتاه ترسناک منتشر شده است و در خلال روایت‌های هیجان‌انگیز، از مفاهیم انسانی مهمی پرده برمی‌دارد.

درباره‌ی کتاب گناه خوار و سه داستان کوتاه دیگر

ژانر وحشت و داستان‌های ترسناک نه فقط در عصر حاضر و دوران مدرن بلکه از قرن‌های گذشته، بسیار محبوب بوده است. به‌طوری که مرور تاریخ نشان می‌دهد ریشه‌ی این ژانر را می‌توان در ادبیات یونان و روم باستان ردیابی کرد و موضوعاتی مثل ارواح، مرگ و زندگی پس از آن رایج‌ترین مفاهیم مورد استفاده در این گونه داستان‌ها بوده‌اند. کتاب گناه خوار و سه داستان کوتاه دیگر (Horror Stories (Scare Street Horror Short Stories)) نیز یکی از آثار قابل توجه ژانر وحشت است که به قلم ران ریپلی (Ron Ripley)، دیوید لانگ هورن (David Longhorn) و اریک ویتل (Eric Whittle) به نگارش درآمده است.

از زمان گذشته تا به امروز هدف داستان‌های ترسناک این بوده که یا خواننده را شوکه کنند یا او را بترسانند و یا حس نفرت و انزجار را در مخاطب ایجاد کنند. در داستان‌های ترسناک مدرن نیز ردپای موجوداتی مثل ارواح، شیاطین، زامبی، خون‌آشام، گرگینه و... به چشم می‌خورد. در برخی داستان‌ها اختلالات روانی دست‌مایه‌ی ساخت داستانی ترسناک می‌شود، فضاهای آخرالزمانی و بلایی طبیعی و یا انسانی نیز از دیگر خوراک‌های داستان‌های وحشت‌آفرین به‌ شمار می‌آیند. کتاب گناه خوار و سه داستان کوتاه دیگر، در مجموع چهار داستان کوتاه ترسناک را در دل خود جای داده است که هر کدام مخاطب را به‌گونه‌ای متفاوت غافلگیر می‌کنند.

در داستان «شکار بانشی»، هر سایه از وجود ناشناخته‎‌‌ها خبر می‌دهد که هر یک داستان ترسناک خود را دارند. داستان کوتاه «گناه‌خوار» با روایت داستان مردی که مسئول بلعیدن گناهان مردگان است، ترس و وحشت را به مفاهیم اخلاقی گره می‌زند و شخصیت‌های داستانی را با عقوبت ترسناک گناهانشان مواجه می‌سازد. داستان «سؤالات دکتر» با بیدار کردن ترس‌های درونی‌تان، جرقه‌ی تفکر در باب مرگ و زندگی را در شما شعله‌ور می‌کند. آخرین داستان این کتاب یعنی «فراتر از گردشگری»، اسرار پنهان، مکان‌های غیرقابل پیش‌بینی و خطرات نهان یک شهر را برایتان به‌ تصویر می‌کشد.

داستان‌های کتاب گناه خوار و سه داستان کوتاه دیگر با خلق دنیایی تازه و فراطبیعی، خیال و واقعیت را در هم می‌آمیزد. داستان‌هایی که دست شما را می‌گیرند و قدم به قدم با ترس‌هایی ناشناخته و تاریکی‌های مداوم روبه‌رو می‌کنند و در عین حال با بهره‌گیری از داستان‌هایی پرهیجان و سرشار از وقایع ترسناک شما را به فکر فرو می‌برند. این اثر خواندنی با ترجمه‌ی ام. درخشش به فارسی برگردانده شده و انتشارات آمه برای چاپ و نشر آن همت ورزیده است تا طرفداران ژانر وحشت اثری جذاب و قابل تأمل را از دست ندهند.

نکوداشت‌های کتاب گناه‌ خوار و سه داستان کوتاه دیگر

• داستان‌های این کتاب بسیار خوب نوشته شده‌اند. شما در هیچ داستانی نمی‌توانید پایان‌بندی را حدس بزنید. نویسندگان این اثر تا آخرین کلمه‌ی هر داستان، ترس را به شما القا می‌کنند. (نظر یک مخاطب)
• برای خواندن داستان‌های خواندنی و ترسناک همیشه می‌توانید روی این نویسندگان حساب کنید. (نظر یک مخاطب)

کتاب گناه خوار و سه داستان کوتاه دیگر برای چه کسانی مناسب است؟

کسانی که به ژانر وحشت علاقه دارند و از خواندن داستان‌های ترسناک لذت می‌برند، با مطالعه‌ی کتاب گناه خوار و سه داستان کوتاه دیگر به هیجان می‌آیند.

در بخشی از کتاب گناه خوار و سه داستان کوتاه دیگر می‌خوانیم

کشیش، که باز هم داشت سر همان بحث همیشگی را باز می‌کرد، گفت: «دوست من، شما یه‌کم به این مردم سخت می‌گیرید. اونها، در این دنیایی که هر روز داره عوض می‌شه و هیچ‌چیز معلوم نیست، به عادت‌های قدیمی‌شون چسبیدند. همۀ ما به چیزی نیاز داریم که بهمون اطمینان بده. هرچی کمتر بتونیم سرنوشتمون رو کنترل کنیم، بیشتر به این چیزها احتیاج داریم. یادتون باشه، همین سنت‌هاست که ما رو در جایگاه‌های خوبمون در این جامعۀ کوچیک نگه داشته. درست همون‌طور که اون بنده خدای بیچاره رو سر جاش نگه داشته.»

مانکتون به‌سمت تپه‌ها اشاره کرد. سر جان به مه نگاه کرد. بله، گناه‌خوار داشت می‌آمد. مرد مثل یک مترسک زنده حرکت می‌کرد. لاغر و استخوانی، با لباس‌های پاره‌پوره، لنگ‌لنگان از جادۀ گلی روستا، که از کنار کلیسا می‌گذشت، می‌آمد. سرش را پایین انداخته بود. لبۀ کلاه کهنه‌اش صورتش را پنهان کرده بود. البته موها و ریش بلند و نامرتبش هم بیشتر صورتش را پوشانده بود.

سر جان با عصبانیت گفت: «خجالت‌آوره! این مرد بیچارۀ دیوونه باید توی بیمارستان یا تیمارستان باشه، نه اینکه مثل وحشی‌ها توی تپه‌ها زندگی کنه!»

ارباب، با چهره‌ای درهم کشیده، روی برگرداند و وارد کلیسا شد. کشیش اما در ایوان ماند. او از باران در امان بود و مرد بی‌نامی را تماشا می‌کرد که درست بیرون از محوطۀ مقدس کلیسا مشغول خوردن و نوشیدن بود. مانکتون، کشیش کلیسا، خوب می‌دانست که گناه‌خوار، این مرد که حتی از یک جذامی هم پست‌تر به حساب می‌آمد، هرگز اجازۀ ورود به مکان‌های مقدس را ندارد. در واقع، این مرد طردشده حق نداشت وارد هیچ‌جایی شود که مردم عادی در آن زندگی می‌کردند، مگر در آن زمان خاص که باید نقش خود را در جامعۀ روستایی ایفا می‌کرد.

مرد بی‌نوا غذای ساده‌اش را تمام کرد و بعد صاف ایستاد. او رو به ایوان کلیسا کرد، جایی که کشیش ایستاده بود و او را تماشا می‌کرد. کلاه کهنه و پاره‌اش صورتش را در سایه فروبرده بود، اما مانکتون توانست برق خفیف دو چشم عمیق را ببیند.

کشیش با خودش فکر کرد: «آیا اون واقعاً باور داره؟ آیا واقعاً حس می‌کنه که گناهان مرده‌ها وارد جسم و روحش می‌شه، وقتی این غذای ناچیز رو می‌خوره؟ البته حتی فکر کردن به این موضوع هم گناهه، اما با این حال، ایمان اون باید دست‌کم به‌اندازۀ ایمان من قوی باشه. آه، بیچاره شیطان!»

فهرست مطالب کتاب

مقدمه مترجم
شکار بانشی
گناه‌خوار
سؤالات دکتر
فراتر از گردشگری