معرفی و دانلود کتاب گرت بیل، پسری که کهکشانی شد

معرفی کتاب گرت بیل، پسری که کهکشانی شد

کتاب گرت بیل، پسری که کهکشانی شد نوشته‌ی مت اولدفیلد و تام اولدفیلد، زندگی هیجان‌انگیز این بازیکن بااستعداد را روایت می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه از باشگاهی کوچک و محلی در ولز به سانتیاگو برنابئو رسید. این کتاب از مسیر پرپیچ‌وخم بیل می‌گوید و توضیح می‌دهد که چطور مصدومیت‌های سختی را پشت سر گذاشت، ظرف مدتی کوتاه فوق ستاره‌ی تاتنهام شد و درنهایت به رویایی همیشگی‌اش، یعنی بازی در رئال مادرید دست یافت.

درباره‌ی کتاب گرت بیل، پسری که کهکشانی شد

پاییز سال 1992، گرت 4 ساله قرار بود به همراه پدرش به استادیوم کاردیف سیتی برود تا برای اولین بار فوتبال را از نزدیک تماشا کند. هیجان او فقط به خاطر باشگاه محبوبش نبود، بلکه بیشتر از آن به خاطر دایی‌اش هیجان داشت؛ کریس پایک، بهترین مهاجم کاردیف در آن زمان. نیمه‌ی اول بدون گل تمام شد. بااینکه پدرش از نتیجه ناراحت بود ولی گرت مطمئن بود دایی‌اش گل می‌زند. او بهترین بازیکن کاردیف بود. همین اتفاق هم افتاد. در اواخر بازی بود که پایک توانست تنها گل بازی را به ثمر برساند. گرت از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید. روی دوش پدرش رفت، با تمام وجودش فریاد زد و به همه گفت که کریس پایک دایی‌اش است. گرت که هیجان بازی و خوشحالی و اشتیاق هزاران نفر را در ورزشگاه دید، تصمیمش را گرفت. وقتی به خانه برگشت، در همان اولین جمله به مادرش گفت: می‌خواهم فوتبالیست شوم! طولی نکشید که او، گرت بیل، به آرزویش رسید و نامش برای همه‌ی اهالی فوتبال شناخته شد؛ وقتی در 18 سالگی به تاتنهام، یکی از برترین باشگاه‌های انگلستان پیوست. آن زمان تقریباً همه مطمئن بودند او استعداد مهمی است و آینده‌ی خوبی خواهد داشت. اما احتمالاً خوش‌بین‌ترین آن‌ها هم تصور نمی‌کرد او چنین بازیکن مؤثری شود و از آنجا به رئال مادرید برود!

کتاب گرت بیل، پسری که کهکشانی شد (Gareth Bale: The Boy Who Became a Galáctico) نوشته‌ی مت اولدفیلد (Matt Oldfield) و تام اولدفیلد (Tom Oldfield) به زندگی این استعداد فوتبالی می‌پردازد و زندگی شخصی و مسیر حرفه‌ای او را مرور می‌کند. این کتاب به‌خوبی برایتان تعریف می‌کند که بیل از کجا شروع کرد و نبوغ او چطور کشف شد.

گرت بیل در تابستان سال 2007 از ساوتهمپتون به تاتنهام پیوست. اما برخلاف انتظار اصلاً شروع خوبی نداشت. در زمستان همان سال مصدوم شد و بقیه‌ی فصل را از دست داد. بیل سال 2008 به زمین برگشت اما این بار حضورش خوش‌یمن نبود. او در کل فصل فقط توانست در سی بازی حضور پیدا کند که به شکل عجیبی تاتنهام اکثر آن‌ها را باخت. تا جایی که طرفداران باشگاه معتقد بودند او نفرین‌شده است و باعث شکست آن‌هاست. اما از فصل 2009 همه‌چیز تغییر کرد. بیل توانست توانایی‌های منحصربه‌فردش را نشان دهد و تاتنهام را یک‌تنه بالا کشید. در سه فصل بعدی او چنان خوب بود که موردتوجه یکی از بزرگ‌ترین باشگاه‌های دنیا قرار گرفت؛ رئال مادرید کهکشانی! همه از این انتقال خوشحال بودند، ولی خوشحالی و هیجان بیل فرق داشت؛ او به باشگاهی می‌رفت که از بچگی آرزو داشت در آن بازی کند و در خیالاتش آن را تصور می‌کرد. و حالا این رویا محقق شده بود و قرار بود در کنار رونالدو و کاسیاس افسانه‌ای بازی کند.

مت اولدفیلد و تام اولدفیلد در کتاب گرت بیل، پسری که کهکشانی شد، به بیان همه‌ی این رویدادها می‌پردازند و از این افکار و احساسات او می‌گویند. نویسندگان در قالب یک بیوگرافی جذاب بیان می‌کنند که بیل چطور توانست بر مصدومیت‌های سختش غلبه کند و بدون اینکه ناامید شود به اوج برسد.

کتاب گرت بیل، پسری که کهکشانی شد را ماشاالله صفری برای انتشارات گلگشت ترجمه کرده است.

کتاب گرت بیل، پسری که کهکشانی شد برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب به دوستداران فوتبال و علاقه‌مندان به آثار زندگی‌نامه توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب گرت بیل، پسری که کهکشانی شد می‌خوانیم

در ابتدا، نقل مکان به ساوتهمپتون دشوار بود. زندگی با تئو عالی بود اما فوتبال آنطور که امید داشت پیش نمی‌رفت. گرت در بازی نوریچ ثابت کرده بود که ارزش بورسیه را دارد، اما هنوز در میانِ دوره‌ی رشد ناگهانی‌اش بود. به نظر می‌رسید هر ماه 2 سانت بلندتر می‌شود. وقتی دبیرستان وایت‌چرچ را ترک کرد، 172 سانتیمتر قد داشت، چند ماه بعد نزدیک به 182 سانت بود! پدرش حق داشت، اما همه‌ی خبرها هم خوب نبود. دردِ کمر هنوز رهایش نکرده بود، مخصوصا حالا که در آکادمی بیشتر فوتبال بازی می‌کرد.

یک روز به پزشک باشگاه در استیپل‌وود گفت: «وقتی تند راه می‌رم یا با سرعت معمولی می‌دوم، خوبم. اما وقتی سعی می‌کنم با سرعت زیاد بدوم، خیلی خیلی درد می‌گیره، انگار بدنم اجازه چنین کاری بهم نمی‌ده»

پزشک فقط یک کلمه برای گرت داشت: «صبر» در طول این سال‌ها، افراد زیادی این حرف را به او زده بودند: والدینش، راد، دایی کریس، مربی‌اش در کاردیف، گوین، جرج. اما ساده ترش نکرده بود. در تست دوی سالیانه، هفتم شده بود.

بعد از آن جرج تاکید داشت: «به محض اینکه رشدت کامل بشه، از همیشه سریع‌تر می‌شی، تازه در تست دوهای کوتاه از همه جلوتری. قدرتت فوق‌العادس!»

در حالی که گرت زجر می‌کشید، تئو بهتر و بهتر می‌شد. همه مربیان درباره او و استعدادیاب‌های منچستر‌یونایتد، آرسنال و چلسی که هر هفته برای تماشای بازی‌هایش می‌آیند صحبت می‌کردند. شایعه شده بود که حتی رئال مادرید هم به او علاقه‌مند است! گرت واقعا برای دوستش خوشحال بود اما از این همه توجه نسبت به او کمی هم حسودی می‌کرد. از روی سکوها شاهد تبدیل شدن تئو به جوان‌ترین بازیکن تاریخ ساوتهمپتون شد. فقط 16 سال داشت. دوستش به هدفِ اصلی آن‌ها رسیده بود.

فهرست مطالب کتاب

فصل اول: دایی کریس، قهرمانِ کاردیف سیتی
فصل دوم: گیگزی در حیاطِ خانه
فصل سوم: استعدادیاب
فصل چهارم: تمرین با سِینت‌ها
فصل پنجم: زمان بازی
فصل ششم: تمرین بهترین‌ها را می‌سازد
فصل هفتم: زمان‌های پر استرس
فصل هشتم: درد‌های رشد 1
فصل نهم: پیشرفت
فصل دهم: حرکت رو به جلو
فصل یازدهم: درد‌های رشد 2
فصل دوازدهم: اولین بازی
فصل سیزدهم: ستاره‌ی ورزشگاه سنت ماری
فصل چهاردهم: جادوگر جدیدِ ولزی
فصل پانزدهم: قرارداد با تاتنهام هاتسپر
فصل شانزدهم: نفرینِ بیل 1
فصل هفدهم: نفرینِ بیل 2
فصل هجدهم: شکستن طلسم
فصل نوزدهم: بازیکن‌جدید، شادی جدید
فصل بیستم: تاکسی برای مایکون
فصل بیست‌ویکم: ستاره‌ی بزرگِ بعدی
فصل بیست‌ودوم: تاثیر بِیل
فصل بیست‌وسوم: مادرید
فصل بیست‌وچهارم: به فوتبال‌ اسپانیایی خوش آمدی