معرفی و دانلود کتاب دست نیافتنی
برای دانلود قانونی کتاب دست نیافتنی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دست نیافتنی
کتاب دست نیافتنی زندگینامهی خودنوشت علیرضا حیدری، قهرمان پرافتخار کشتی آزاد ایران است. این ورزشکار پیشکسوت در این اثر که آن را به همت طاها صفری و ماشاالله صفری به نگارش درآورده، داستان زندگی پرافتوخیز خود را روایت کرده و انبوهِ سختیهایی را شرح داده که در راه رسیدن به قلههای قهرمانی در ورزش حرفهای به جان خریده است. لازم به ذکر است این کتاب فینالیست دوازدهمین دورهی جایزهی جلال آل احمد در بخش ادبیات مستند شده بود.
دربارهی کتاب دست نیافتنی
نابرده رنج، گنج میسر نمیشود... درستیِ این سخن حکمتآمیز را شاید هیچکس مثل یک ورزشکار حرفهای با پوست و گوشت و استخوان خود درک نکند. ورزشکاری که در سرما و گرما، اغلب برای ساعاتی طولانی در طول یک روز، باید عرق بریزد و به تعبیر بیپردهتر جان بکند، تا بلکه، بلکه از میان خیل عظیم افرادی که درست به اندازهی او تقلا و کوشش میکنند، قرعهی موفقیت به نام او بخورد. در عرصهی ورزش قهرمانی، خصوصاً ورزشهای تکنفرهای نظیر تکواندو، وزنهبرداری و البته کشتی، شانس و اقبال کمترین میزان تأثیر را در موفقیت یا عدم موفقیت شخص ورزشکار دارند و همه چیز به آمادگی ذهنی و جسمی فرد برمیگردد.
کتاب دست نیافتنی اتوبیوگرافی یکی از قهرمانان نامآشنای ورزش حرفهای ایران است. کشتیگیری بزرگ که در مسابقات جهانی و رقابتهای بینالمللی گوناگونی نظیر مسابقات آسیایی و المپیک، بارها خوش درخشیده و مدالهایی رنگارنگ را از آن خود ساخته است. از علیرضا حیدری حرف میزنیم. به قول هادی عامل، دلاوری از خطهی ملایر!
علیرضا حیدری در کتاب دست نیافتنی (که نگارش آن با همکاری با طاها صفری و ماشاالله صفری به انجام رسیده) زندگی پرفرازونشیب خود را روایت کرده و شاهدی آشکار بر درستی این مطلب ارائه کرده که مردان پولادین در کورهی دشواریهای زندگی آبدیده میشوند. حیدری روایت خود را از ایام قدیم شروع میکند و گامبهگام خواننده را با مراحل گوناگون زندگی خویش آشنا میسازد؛ از تولد در استان ملایر تا رفتن بر سکوی قهرمانی در مسابقات جهانی.
هنوز زمان زیادی از روزهای درخشش علیرضا حیدری در میدان کشتی نگذشته است. افتخارات پرشمار او، از جمله یک مدال برنز المپیک، سه طلای بازیهای آسیایی و عناوین قهرمانی و نایبقهرمانی در مسابقات جهانی، در زمان خود نوجوانان و نونهالان بسیاری را شیفته و شیدای ورزش کشتی کردهاند. چه بسا بسیاری از کشتیگیران نامآشنایی که این روزها با افتخاراتشان لذت میبریم، سختکوشی و همت والای علیرضا حیدری را سرلوحهی کار خود قرار داده بودهاند و از آن هیجانانگیزتر، چه بسا در آینده کسی با خواندن شرح شور و شوق و علاقهی علیرضا حیدری به ورزش کشتی در کتاب دست نیافتنی، با عزمی جزم آرزوی کشتیگیر شدن و درخشش در این ورزش باستانی و ملی را دنبال کند.
کتاب دست نیافتنی در یک کلام، زندگی مردی را به تصویر میکشد که برای برنده شدن و افتخار آفریدن زاده شده است. مردی که برای خود هیچ چیز را «دستنیافتنی» تلقی نمیکند و هر آرزویی را، هراندازه دور و محال، در دسترس و ممکن تصور میکند.
گفتنی است که کتاب دست نیافتنی از علیرضا حیدری کاری از نشر گلگشت است.
کتاب دست نیافتنی مناسب چه کسانی است؟
علاقهمندان به آثار اتوبیوگرافیک و دوستداران ورزش کشتی مخاطبین اصلی کتاب دست نیافتنی، اثر مشترک علیرضا حیدری، طاها صفری و ماشاالله صفری به شمار میروند.
در بخشی از کتاب دست نیافتنی میخوانیم
تا این جایش آنقدری هم بد نبود، اما حرفهایم را با یکی دو فحش آبدار تمام کردم. دلم خنک شده بود که بالاخره حرفم را زدهام و از لای صندلی هم میدیدم که معزیپور خواب است. خودش را به خواب زده بود، چه کار میتوانست انجام دهد؟ گیر یک مشت بچهی شیطان و شر و کمی هم نفهم افتاده بود.
هواپیما اول به وینِ اتریش رفت. آنجا پیاده شدیم و در فرودگاه دوری زدیم. قبل از این اروپا فقط برای من در کتاب جغرافی آمده بود، آن هم نه زیاد و درست و درمان. انتظار داشتم خاکش با ایران فرق کند، مثلا رنگی متفاوت داشته باشد یا شکل درختها و مردم و چیزهای دیگر متفاوت باشد. پیاده که شدیم، جلوی در ورودی یک باغچهی کوچک بود. عجیب و باورنکردنی، خاکش مثل زورآباد بود و اتفاقا چمنی به همان رنگِ چمن خودمان داشت! کمی از حیرتمان که کم شد، تازه فرودگاه را دیدیم. بزرگ و شیک و تمیز. مثل لباسهای مارکدار ورزشی که مسافران از خارج میآوردند و در نتیجه ما هرگز رنگش را نمیدیدیم، شکلاتهای درجهیک اروپایی هم همین داستان را داشت. یکی دو تا مغازه پیدا کردیم که شکلات داشتند. پولی را که مربی برای ناهار بهمان داده بود با چند نفر دیگر بردیم و فقط شکلات خریدیم. سویسی و بلژیکی و هلندی، مخصوصا یکی از آنها را خوب یادم است که عکس موتزارت را رویش داشت. کلی هم خراب کاری کرده بودیم، شکلات سفید دوست نداشتم، یکی دو تا هم از آن تلخهای سنگین و مزههای عجیب بود. ولی کیف کردیم. خودمان را جمع و جور کردیم و از وین مستقیم رفتیم بوداپستِ مجارستان. تازه چند سالی بود از فروپاشی شوروی میگذشت و هنوز حال و هوای کمونیستی در مجارستان دیده میشد. یک آموزشگاه بزرگ بود که میزبانی ما را به عهده داشت. مغازهای کوچک کنار آن بود که همه چیز داشت و جذابترین جنسش برایمان فانتا بود. اول شک کردیم که این همان کانادادرای خودمان است یا نه. آن زمان در ایران نوشابهی خانواده هم هنوز باب نشده بود و آنجا ما که از انقلاب کانادا گیر نیاورده بودیم، دو سه تا نوشابهی بزرگ فانتا گرفتیم. نمیدانم چه از مغزم گذشت که با معدهی خالی بعد از وزنکشی به خوابگاه رفتیم و از غذا خبری نبود، برای همین یک و نیم لیتر نوشابه را سر کشیدم و دلدرد شدم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دست نیافتنی |
نویسنده | علیرضا حیدری، طاها صفری، ماشاالله صفری |
ناشر چاپی | انتشارات گلگشت |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 272 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-5948-02-1 |
موضوع کتاب | کتابهای اتوبیوگرافی |
داستان کتاب بسیار روان و پر کشش بود و اجازه کنار گداشتن ان را نمیداد
ارزوی سلامتی و موفقیت برای پهلوان علیرضا حیدری و نویسنده محترم رادارم