معرفی و دانلود کتاب گاهی الاغ‌ها کتاب می‌خوانند

معرفی کتاب گاهی الاغ‌ها کتاب می‌خوانند

در دل یک روستای سرسبز، داستان دختری روایت می‌شود که عشق به کتاب‌خوانی او را به دنیایی تازه می‌برد، دنیایی که حتی یک الاغ بازیگوش و کنجکاو را نیز به سوی صفحات کتاب جذب می‌کند. کتاب گاهی الاغ‌ها کتاب می‌خوانند نوشته‌ی مجید ادیب‌زاده، سفری شیرین به عمق رابطه‌ی انسان، طبیعت و ماجراهای غیرمنتظره‌ای است که از خواندن کتاب آغاز می‌شوند.

درباره‌ی کتاب گاهی الاغ‌ها کتاب می‌خوانند

هر کودکی دنیای خود را می‌سازد، اما دنیای بعضی کودکان خاص‌تر است. در یک مزرعه‌ی کوچک و آرام، دختری وقت خود را به انجام کارهای روزمره و کتاب‌خوانی سپری می‌کرد. کتاب‌ها برای او فقط ابزاری برای گذراندن وقت نبودند، بلکه پنجره‌ای به جهان‌هایی تازه بودند. همین عشق به کتاب، داستان گاهی الاغ‌ها کتاب می‌خوانند اثر مجید ادیب‌زاده را شکل می‌دهد.

کتاب گاهی الاغ‌ها کتاب می‌خوانند نوشته‌ی مجید ادیب‌زاده، به‌ظاهر داستانی ساده است اما در عمق خود به پیچیدگی‌های ارتباط انسان با طبیعت، حیوانات و حتی قدرت دگرگون‌کننده‌ی کتاب‌ها می‌پردازد. ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که دخترک در میان روزمرگی‌های مزرعه، کتاب‌هایش را به طویله می‌برد تا در گوشه‌ای آرام بخواند. این مسئله کنجکاوی الاغ کوچکی را برمی‌انگیزد؛ او نیز دوست دارد بخشی از این دنیای ناشناخته را کشف کند. داستان با لحظات خنده‌دار و گاهی عاطفی پیش می‌رود. تصویر یک الاغ که تلاش می‌کند به صدای بلندخوانی دخترک گوش دهد، ما را به فکر درباره‌ی قدرت کتاب‌ها و تأثیر عمیق آن‌ها بر موجودات پیرامونمان وامی‌دارد.

آنچه این کتاب را متمایز می‌کند، نه‌تنها مضمون داستان، بلکه نگاه نویسنده به روابط ساده‌ی انسان‌ها و حیوان‌ها است. دخترک و الاغ، با وجود تمام تفاوت‌های ظاهری، به نوعی دوستی می‌رسند که در آن کلمات و کتاب‌ها نقش پلی ارتباطی را بازی می‌کنند. این کتاب توسط انتشارات الفبای فرهنگ منتشر شده و برای کسانی که به دنبال تجربه‌ی خواندن داستانی متفاوت و دلنشین هستند، یک انتخاب مناسب است.

کتاب گاهی الاغ‌ها کتاب می‌خوانند برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب گاهی الاغ‌ها کتاب می‌خوانند برای نوجوانان و حتی بزرگ‌سالانی که به داستان‌های ساده، عمیق و الهام‌بخش علاقه‌مندند، مناسب است. این کتاب برای کسانی که دوست دارند تاثیر مطالعه بر زندگی را از زاویه‌ای متفاوت تجربه کنند، انتخابی ایدئال است.

در بخشی از کتاب گاهی الاغ‌ها کتاب می‌خوانند می‌خوانیم

بعد از چند روز فکر کردن، بچه الاغ بالاخره تصمیمش را با سگ‌ها درمیان گذاشت. سگ‌ها تا آن روز حتی اسم جنگل را هم نشنیده بودند. بچه الاغ مجبور شد توضیح مفصلی درباره جنگل و زندگی آزاد حیوانات در آن جا بدهد. حتی به سگ‌ها پیشنهاد داد که همگی باهم به جنگل بروند و در کنار یکدیگر به طور آزاد زندگی کنند. بیشتر سگ‌های گروه، نتوانستند علاقه‌ی بچه الاغ به جنگل را درک کنند، چون در شهر مشکل آنچنانی نداشتند. بیشتر حیوانات آن محله که اکثرشان گربه بودند یا موش، به شدت از سگ‌ها حساب می‌بردند و هیچ‌وقت نشده بود که جرات کنند روبروی سگ‌ها بایستند یا قصد اذیت و آزار آن‌ها را داشته باشند. گاهی دیگر سگ‌ها و حیواناتی مثل روباه و شغال هم که گذرشان به آن محله می‌افتاد، چون اغلب‌شان می‌دانستند که در آن قسمت شهر، قدرت در دست سگ‌های سیاهِ براق است، بدون اینکه جرات انجام دادن کاری بر علیه سگ‌ها داشته باشند، از آن محله می‌گذشتند. آدم‌ها هم که همزمان سگ‌ها را به خاطر آن پوست سیاه براق‌شان دوست داشتند و ابهت سگ‌ها، همیشه ترسی به دل‌شان می‌انداخت، برای همین، هیچ‌وقت نشده بود که دنبال اذیت و آزار آن‌ها باشند. تنها سگی که بیشتر از همه بچه الاغ را درک می‌کرد، رئیس آن‌ها بود که او هم هیچ‌وقت احساس نیازی به آزادی نداشت و به زندگی شهری خوگرفته بود، اما چون باهوش‌تر از بقیه بود و فقط جلوی چشم‌های خودش را نمی‌دید و دنیایش محدود به شیوه‌ی زندگیش نبود، می‌توانست احساس بچه الاغ را درک کند و به او حق بدهد که به دنبال دنیای بهتری برای زندگی خودش باشد. با این حال، او هم مایل به رفتن از شهر نبود. در نهایت سگ‌ها حاضر نشدند با بچه الاغ به جنگل بروند، ولی قبول کردند که به او کمک کنند تا بتواند راهی پیدا کند که خودش را سالم به جنگل برساند.

فهرست مطالب کتاب

بچه الاغ و دخترک
سفر با سیرک
سرگردانی در شهر
آرزوی زندگی در جنگل
نجات جنگل
بازگشت به خانه