معرفی و دانلود کتاب کیتی دختر آتش پاره 7: من می‌ترسم!

معرفی کتاب کیتی دختر آتش پاره 7: من می‌ترسم!

تا حالا برایتان اتفاق افتاده از چیزهای مختلفی بترسید؟ مثلاً از تاریکی، یا یک صدای عجیب‌وغریب و یا حتی از تنهایی؟ در کتاب کیتی دختر آتش پاره 7: من می‌ترسم! که بل مونی آن را به‌ زیبایی و با هنرمندی تمام نوشته است، ماجرای جدید و هیجان‌انگیزی را درباره‌ی ترس‌های کیتی، این دخترک بازیگوش می‌خوانید. ترس‌ها و احساساتی که شاید خودتان هم بارها آن را تجربه کرده باشید. پس همین الان با کیتی و اتفاق تازه‌اش همراه شوید.

درباره‌ی کتاب کیتی دختر آتش پاره 7: من می‌ترسم!

هیچ آدمی را پیدا نمی‌کنید که از چیزی نترسد. بألاخره هر کسی یک نقطه‌ضعف در زندگی‌اش دارد که باعث می‌شود از ترس دندان‌هایش به‌هم بخورد و بلرزد. درست مثل کیتی، دخترک آتش‌پاره‌ی کتاب من می‌ترسم...

ماجرای کتاب کیتی دختر آتش پاره 7: من می‌ترسم! از آنجا شروع می‌شود که کیتی و برادرش دنیل، درباره‌ی شجاعت با یکدیگر بحث می‌کنند؛ از آن بحث‌های خواهر و برادری که به نظر هیچ‌وقت تمام نمی‌شود و آن‌قدر ادامه پیدا می‌کند تا بالاخره یک نفر برنده‌ی آن باشد. داستان از این قرار بود که در یک شب سرد و تاریک،‌ باد با شدت و صدایی زوزه‌مانند شروع به وزیدن کرد. کیتی و دانیل که از پشت پنجره شاهد تاریکی و وزش باد بودند، نبردشان را شروع کردند. ترسو خواندن کیتی از سمت دانیل کافی بود تا او را به نقطه‌ی عصبانیت و انفجار برساند و دلش بخواهد به برادرش ثابت کند که هیچ آدم ترسویی نیست.

بل مونی در ادامه برایتان تعریف می‌کند که کیتی برای آنکه نشان دهد دختر شجاعی است، در میان باد و تاریکی به داخل باغ خانه قدم می‌گذارد. او با خودش تکرار می‌کند که اینجا همان باغ همیشگی خودمان است و جز چند گلدان پلاستیکی و بوته‌های توت‌فرنگی چیزی در آن نیست؛ اما در آن تاریکی، هر لحظه وسایل را به یک شکل عجیب‌وغریب و ترسناک می‌بیند که او را می‌ترساند. فکر می‌کنید پایان این ماجرا چطور خواهد بود؟ کیتی پیروز می‌شود یا دنیل؟

اگر دوست دارید بدانید در این قسمت از مجموعه‌کتاب‌های کیتی دختر آتش پاره چه اتفاقاتی می‌افتد، همین‌حالا داستان جذاب بل مونی را بخوانید.

کتاب پیش‌رو با ترجمه‌ی نوشین ابراهیمی و از سوی نشر افق متتشر شده است.

درباره‌ی مجموعه‌‌کتاب‌های کیتی دختر آتش پاره

تاکنون مجموعه‌های داستانی آموزنده‌ی زیادی برای کودکان نوشته شده و به چاپ رسیده است. یکی از موفق‌ترین مجموعه‌های چند جلدی کودک، مجموعه داستان‌های چهارده جلدی کیتی دختر آتش پاره (Kitty and Friends) است که ماجراهای یک دختر شیطان و پرجنب‌وجوش به نام کیتی را روایت می‌کند. کیتی در هر جلد از داستان، شما را به دل ماجرایی جدید دعوت می‌کند که هر کدام یک پیام آموزنده را در خود جای داده‌اند. تهیه‌ی این مجموعه و خواندن آن توسط کودکان، فرآیندهای یادگیری، ارتباط با دیگران و مهارت‌های زندگی را به آن‌ها می‌آموزد و کمک می‌کند در بزنگاه‌های زندگی فردی و اجتماعی خود، بالغانه رفتار کنند و تصمیم بگیرند. مجموعه‌کتاب‌های کیتی دختر آتش پاره برای هر کودک در حال رشد و یادگیری، مانند معلمی عمل می‌کند که مباحث آموزنده را با چاشنی طنز و قصه به کودکان یاد می‌دهد.

این مجموعه‌کتاب را انتشارات افق به چاپ رسانده و در اختیار کودکان قرار داده است.

کتاب کیتی دختر آتش پاره 7: من می‌ترسم! برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این کتاب را به همه‌ی کودکان 5 تا 8ساله پیشنهاد می‌کنیم. اگر کودکی دارید که از مطالعه‌ی ماجراهای هیجان‌انگیز لذت می‌برد و یا از اتفاقات مختلف در اطراف خود می‌ترسد، خواندن این کتاب می‌تواند در شناختن احساس ترس به او کمک کند.

با بل مونی بیشتر آشنا شویم

بل مونی یک روزنامه‌نگار انگلیسی است که با نام بریل آن مونی هم شناخته می‌شود. او که زاده‌ی سال 1946 میلادی‌ست، در دانشگاه کالج لندن و در رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی به تحصیل پرداخت. وی بعدها در رشته‌ی فلسفه تجربه‌اندوزی کرد و سپس به حوزه‌ی روزنامه‌نگاری وارد شد. داستان‌های کیتی، دختر آتش پاره از آثار موفق بل مونی به شمار می‌روند.

در بخشی از کتاب کیتی دختر آتش پاره 7: من می‌ترسم! می‌خوانیم

آنیتا فقط سرش را تکان داد.

و بعد از مدرسه، بی‌آنکه خداحافظی کند، بیرون دوید و این خیلی عجیب بود. قبلاً خانم آترا، همیشه دنبال آنیتا می‌آمد، اما چند هفته‌ای می‌شد که هر سه برادر کوچولوی او با هم دل‌درد گرفته بوند و به همین دلیل او تنها به خانه می‌رفت. راه زیادی هم نبود، فقط باید با پلیس مدرسه از خیابان رد می‌شد، داخل خیابان، از کنار سوپرمارکت به سمت راست ‌می‌پیچید و بعد، کمی آن‌طرف‌تر، به‌خانه‌شان می‌رسید.

او به رزی و کیتی گفت که، احساس می‌کند خیلی بزرگ شده است.

آنیتا، فردای آن روز و روزهای بعد نیز غمگین بود و به ندرت با دیگران حرف می‌زد. کیتی فکر کرد که چشم‌های آنیتا قرمز شده است، اما وقتی دلیلش را پرسید، او فقط زیر‌لب گفت که سرماخورده است.

کیتی با خودش گفت: «سرماخوردگی؟ آن‌هم در ماه سپتامبر؟»
سرانجام تحمل رزی تمام شد و به کیتی گفت: «زودباش، کیت! ما باید بفهمیم چه مشکلی پیش آمده!»
بنابراین ساعت غذا، به سراغ آنیتا رفتند و از او خواستند که به آن‌ها بگوید از چه چیزی ناراحت است.

آنیتا اول سرش را تکان داد. اما بالاخره اشک‌هایش سرازیر شد.
او با گریه گفت: «من... من... می‌ترسم.»

فهرست مطالب کتاب

درباره‌ی نویسنده
نامه‌ای از طرف کیتی
من از تاریکی می‌ترسم
من از مردم می‌ترسم
من از هیولا می‌ترسم
من از معلم می‌ترسم
می‌ترسم آن‌ها مرا اذیت کنند
من از روح می‌ترسم
می‌ترسم کسی از من خوشش نیاید