معرفی و دانلود کتاب چه جالب، چه مفرح!

معرفی کتاب چه جالب، چه مفرح!

آنی اف دانز در کتاب چه جالب، چه مفرح! به معرفی ده قانون برای موفقیت و شادی در زندگی می‌پردازد و از اهمیت نیاز به داشتن سرگرمی سخن می‌گوید. او با لحنی صمیمانه، راهکارهایی سودمند و کاربردی را برای داشتن یک زندگی سالم و شاد ارائه می‌دهد. این اثر یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های خودسازی نیویورک تایمز به حساب می‌آید.

درباره کتاب چه جالب، چه مفرح!

تفریح؛ واژه‌ای کوچک با اثر بزرگ روی زندگی شما!

آنی اف دانز (Annie F. Downs) کتاب چه جالب، چه مفرح! (That Sounds Fun) را با هدف نشان دادن ارزش حقیقی تفریح کردن در سال 2021 تالیف کرده است و اعتقاد دارد که همه ما به چیزهایی مانند غذا، مسکن و امنیت برای بقا نیازمندیم؛ اما باید درنظر داشته باشیم که احتیاجات ما از سطح ابتدایی فراتر است و ما در زندگی نیازمند لذت و تفریح نیز هستیم. آن اف دانز نویسنده‌ی موفق و مجری و صاحب پادکست معروف به شخصه اهمیت فراوانی به تفریح می‌دهد.

ما همه می‌دانیم که تفریح به غنای زندگی‌مان منجر می‌شود؛ اما اولویت‌بندی برای داشتن تفریح برای ما کاری چالش‌برانگیز است. روزهای سخت، مشغله و احساسات آشفته‌ای که به زبان نمی‌توان آورد باعث می‌شوند نتوانیم تفریح را شناسایی کرده و آن را در زندگی خود بپذیریم.

آنی با قلم روان و روایتگر خود و همچنین بیان زلال احساساتش، از ما دعوت می‌کند تا برای فهمیدن آنچه برایمان جالب و مفرح است، زمان بگذاریم و در ادامه انجامش دهیم! او که پژوهش‌های زیادی در حوزه‌ی تفریح کرده است و تجربیات فراوانی در این زمینه دارد، به شما نشان می‌دهد که چگونه هر روز تفریح را بیابیم، تجربه کنیم و به زندگی‌مان برکت دهیم.

خواندن کتاب چه جالب، چه مفرح! به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر فکر می‌کنید تمام زندگی‌تان باید در کار کردن خلاصه شود و از گذراندن چند ساعت به تفریح و گردش فورا احساس عذاب وجدان می‌کنید، خواندن این کتاب را شدیدا به شما توصیه می‌کنیم.

با آنی اف دانز بیشتر آشنا شویم:

او نویسنده، سخنران و مجری پادکست محبوب و پرطرفداری است که در نَشویل اقامت دارد. شخصیت دلنشین و صادق آنی باعث شده که مخاطب کتاب‌ها و پادکست‌هایش حس کنند که سال‌ها با او دوستی داشته‌اند. آنی همچنین مؤسس شبکه‌ی «چه جالب، چه مفرّح!» است که پادکستی با همین نام نیز تولید آن است. از جمله کتاب‌های پرفروش آنی اف دانز می‌توان به صد روز برای شجاع بودن و خدا را به یاد بسپار اشاره کرد. آنی صراحت بیانی فوق‌العاده دارد و اصلاً از صحبت درباره‌ی موضوعات چالش‌برانگیز نمی‌هراسد. تمام تلاش او این است که در انتهای هر بحثی، مسیر را به سمت نیک‌بودن خداوند و موهبت‌بودن زندگی بازگرداند. علاقه‌مندی‌های آنی را می‌توان در خنداندن دوستان، پولک، کاغذرنگی، فوتبال و بادام‌زمینی آب‌پز خلاصه کرد.

در بخشی از کتاب چه جالب، چه مفرح! می‌خوانیم:

خریدن خانه برایم هم حس خوب داشت و هم حس بد. فکر کنم متوجه منظورم بشوید و حتی خودتان هم تجربه‌اش کرده باشید. حتی در لحظاتی که همه‌چیز به‌ظاهر خوب پیش‌می‌رود، یا حتی در حالت کاملاً برعکس آن، می‌توانید متوجه حضور توأمان خوشی و ناخوشی در زندگی‌تان باشید. در همان لحظات آخر در آنسایت، دریافتم که صاحب‌خانه‌بودن قرار است به حقیقتی خوش و درعین‌حال غم‌بار در زندگی‌ام تبدیل شود.

یکی از دوستان عزیزم، به نام شانون، که کارگزار املاک است، در همان ایام به من کمک کرد تا خانه‌ی مناسبم را پیدا کنم. البته این کار زمان‌بَر بود، اما می‌دانم که ‌این زمان نیاز بود. وقتی در مارپیچ آنسایت بودم، از خداوند خواستم که تا ژوئیه این مسئله را میسّر کند. ما قرارداد را در ژوئن امضا کردیم و قرار بر این شد که در ماه اوت به خانه‌ی جدیدم اسباب‌کشی کنم. (نمی‌دانم این چه صیغه‌ای است که در سراسر ایالات‌متحده در اوت اسباب‌کشی می‌کنند؟ در آن وقت سال هوا خیلی گرم است و اصلاً نمی‌شود فکر جابه‌جایی را هم کرد. آن‌قدر در گرمای اوت و حین اسباب‌کشی کلافه شدم که تصور می‌کردم جابه‌جایی‌ام تا مدت‌های مدید ادامه خواهد داشت.)

من و شانون به خانه‌های متعددی سر زدیم. از بعضی خوشم آمد، اما فقط عاشق یکی از آن خانه‌ها شدم. اما متأسفانه ‌این خانه نزدیک باغ وحش بود و عصر‌ها صدای میمون‌ها به‌راحتی شنیده می‌شد. آشپزخانه‌ی نقلی و ایوان پشت خانه دلم را برده بود، اما به‌هرحال این خانه نصیب زوجی شد که بیش از من واجد شرایط بودند و مبلغ بالاتری هم پیشنهاد داده بودند. به‌خاطر همین، باز به گشتن ادامه دادیم و دیگر پیش ‌نیامد که عاشق خانه‌ای شوم، طوری‌که حتی وقتی برای اولین بار عکس‌های خانه‌ای را که خریدم، در اینترنت دیدم، اصلاً به دلم نیفتاد که قرار است مال من شود. حتی وقتی برای اولین بار در خانه قدم زدم هم مطمئن نبودم. دلم می‌خواست در نگاه اول عاشق خانه شوم، اما این‌طور نشد. من دختری هستم که زود عاشق می‌شود و می‌خواستم این عشق را نسبت به خانه‌ام نیز داشته باشم، اما نداشتم. می‌خواستم این عشق را نشانه‌ای از جانب خداوند بدانم و وقتی با شانون به قسمت‌های مختلف خانه می‌رفتم، حسش کنم، اما اوضاع ‌این‌گونه پیش ‌نرفت.

فهرست مطالب کتاب

کافی‌شاپ ایست ‌پول
جاده‌ی ابنزر
سالن سینما
لذت مبتدی‌ بودن‌
استودیوی پادکست «چه جالب، چه مفرّح!»
دیزنی‌لند
دالیوود
لنگرگاه
نیروی عاشق‌ شدن
مرکز مشاوره آنسایت
خانه‌ی برداشت
آشپزخانه‌ی سفید کوچک
مزرعه‌ی لاست وَلی
مرکز تاتو نیویورک
سالن همایش رایمن
فروشگاه محصولات حیوانات خانگی
پارک سِوییِر
چرا به سرگرمی نیاز داریم؟
باشگاه کتاب‌خوانی
خانه‌ی تیم
مرکز هنرهای اجرایی تِنِسی
مجموعه‌ی فوتبال اِلایِنس
تفریح را دنبال کن
خداحافظی
صداهای برنامه‌ی «چه جالب، چه مفرح!»
تقدیر و تشکر
درباره‌ی نویسنده
پاسخ‌های جالب هواداران