معرفی و دانلود کتاب هدیهای از یک جن
برای دانلود قانونی کتاب هدیهای از یک جن و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هدیهای از یک جن
کتاب هدیهای از یک جن نوشتهی مصطفی خدامی، در قالب یک داستان هیجانانگیز شما را به عمق وقایع ماورایی میبرد که با مطالعهی آن احساس ترس و وحشت تمام وجودتان را فرامیگیرد.
دربارهی کتاب هدیهای از یک جن:
سرشت انسان همواره بر مدار کشف و شهود وقایع ناب و عجیب استوار بوده و افراد از مواجه شدن با وقایع ماورایی و خارج از دایرهی روزمرگیها لذت میبرند. رمان هدیهای از یک جن روایتی است هیجان برانگیز که شما را با دنیای اتفاقات خارق العاده اما باورکردنی پیوند میزند و حس شورانگیز خواندن یک داستان پرماجرا با فراز و نشیبهای جذاب را برایتان به ارمغان میآورد. شما در هنگام مطالعهی این کتاب ناخودآگاه خود را در جایگاه شخصیت اصلی میبینید و عشق، ترس و وحشت را تجربه و گام به گام برای به دست آوردن روابط علی و معلولی رویدادها تلاش میکنید.
کتاب هدیهای از یک جن برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به خواندن داستانهای ترسناک و هیجانانگیز علاقه دارید، این کتاب برای شما جذاب خواهد بود.
با مصطفی خدامی بیشتر آشنا شویم:
نویسندهی این کتاب در سال 1358 متولد و در رشتهی مددکاری اجتماعی فارغالتحصیل شده است. مصطفی خدامی سه اثر تألیفی به نام عبور، نامههای گم شده و یک پسر و دو مادر در حوزهی داستانک و داستان کوتاه به نگارش درآورده.
افتخارات وی عبارتند از:
- برگزیده جشنواره بینالمللی رضوی در بخش تولید کتاب کودک و نوجوان
- برگزیده جشنواره کشوری داستان رضوی
- برگزیده جایزه ادبی استان همدان در سالهای متوالی در بخش کتاب و داستانک
در بخشی از کتاب هدیهای از یک جن میخوانیم:
شب دوباره خواب میدیدم در کوچه با بچهها بازی میکنیم و همه جا تاریک است؛ یک دفعه اسکلتی پای مرا گرفته و میخواهد زیر خاک ببرد. صبح که بیدار شدم آفتاب از داخل پنجره به اتاق افتاده بود؛ اما بخار روی شیشههای یخزدۀ در و پنجره که بهصورت گل یخی درآمده بود، هنوز آب نشده بود. آن روز مادرم به احترام مهمان، یعنی داییجعفر، زود از خواب بیدارم نکرده بود تا او صبحانهاش را بخورد و بعد خانه را تمیز کنند. صدای پدر و مادر و دایی جعفر را شنیدم که خداحافظی میکرد. بلند شدم و چشمهایم را مالیدم و بهدو به آستانۀ در رفتم. دایی جعفر همانطور که میرفت به مشهدیقربان میگفت:
«پیر شدی. دیگر اجنهها عاشقت نمیشوند.»
مشهدی قربان قاهقاه خندید و گفت:
«از کجا میدانی؟ من چند زن اجنه دارم.»
دایی جعفر دهنۀ اسب را آرام کشید تا آرامتر راه برود و گفت:
«همان قیافهات به اجنهها میخورد؛ جز آنها کسی عاشقت نمیشود.»
هر دو قاهقاه خندیدند و من داییجعفر را نگاه میکردم که با اسبش روی برفها از راه میانبُر دور میشد.
مادرم در کوچه داشت برای زیر کرسی آتش درست میکرد. دودش همهجا را برداشته بود و پدرم در کنارش ایستاده بود. بدوبدو رفتم و دست پدرم را گرفتم و گفتم:
«میشود به مشهدیقربان بگویی داستانش را برایمان تعریف کند؟»
قبل از اینکه پدرم چیزی بگوید؛ مادرم گفت:
«من هم میخواستم همین را بگویم، یک روز دعوتش کن به خانۀ ما بیاید.»
پدرم نگاهی به چشمهای مادرم کرد و گفت:
«روی چشمم!»
مادرم را از همۀ ما بیشتر دوست داشت. پدرم این را میدانست و گاهی از فامیلها و دوستان قدیمی دعوت میکرد که برای شبنشینی به خانۀ ما بیایند. آنهایی هم که داستانی داشتند یا اتّفاق جالبی برایشان افتاد بود، تعریف میکردند. فهمیده بودند که برای شبنشینی باید به کجا بروند. از نگاههای پدرم میخواندم او فقط برای خوشحالی مادرم این کار را میکند. البته در روستا همه به پدرم احترام میگذاشتند. هرکس به مشکلی برمیخورد سراغ پدرم میآمد. تابهحال ندیده بودم با کسی دعوا کند و همه او را دوست داشتند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هدیهای از یک جن |
نویسنده | مصطفی خدامی |
ناشر چاپی | نشر محتوای الکترونیک صاد |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 88 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7459-62-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک ایرانی |