معرفی و دانلود کتاب نماینده مونتلینو: هشت داستان
برای دانلود قانونی کتاب نماینده مونتلینو: هشت داستان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب نماینده مونتلینو: هشت داستان
کتاب نماینده مونتلینو: هشت داستان نوشتهی محمد ضیایی، مجموعهای از داستانهای کوتاه است که درونمایهای اجتماعی، سیاسی و جنایی دارند.
این کتاب شامل هفت داستان نیمه بلند و یک رمان کوتاه به نام نماینده مونتلینوست که بلندترین داستان این مجموعه محسوب میشود.
داستانهای اجتماعی و سیاسی این مجموعه با نامهای عزت مراد، ننه، تحولات خانه شماره 24، سفرههای سنگی و سازمان دولتی روسپیها و داستانهای جنایی با عناوین محکمههای سر گذر، نماینده مونتلینو و انتقام سخت هاروی هستند.
در بخشی از کتاب نماینده مونتلینو میخوانیم:
از خانه روی تپه در حاشیه چسبیده به دهکده بزرگ حدوداً صد خانواری، مثل شبهای یکشنبه یکی دو ماه اخیر، سر و صداهایی شنیده میشد هرچند مشخص بود که به شدت رعایت میشد که خیلی هم بلند نباشد و بعد از اوج گرفتن، به سرعت فروکش میکرد.
گفتگوها و بحث و جدلها؛ در زیر نور دو فانوس نفتی و در تلولوی هیزمهای در حال سوختن کوره چدنی گوشه اتاق، انجام میپذیرفت و متعلق به هشت نفر از اهالی دهکده بود. سرمای شب پائیزی اگر چه چندان هم شدید نبود ولی در حضور آتش هیزمها نیز تقریباً آزاردهنده مینمود. با این وجود، خللی در حضور اعضای مورد نظر ایجاد نکرده بود. دوتا فانوس؛ یکی بر روی میز چوبی فرسوده و دیگری آویخته به ستون، روشنایی اتاق را فراهم میکرد. مردها دور میز جمع بودند و دو زن، کنار اجاق هیزمی، به گفتگوی جداگانه همراه با بافتنی و وصله زنی به چند لباس مشغول بودند. پسربچهای در گوشه تنها اتاق دیگر خانه، روی تخت خواب چوبی، زیر یک پتوی ضخیم کهنه، خوابیده بود.
مرد میانسالی که خال گوشتی بزرگ زیر چانهاش به همراه کله طاس و اندام لاغرش چهره خاصی به او بخشیده بودند، در حالی که لیوان فلزی چایش را سر کشیده بود از کنار ستون اتاق نزدیک میز تکانی خورد و با صدای خشداری که با چهره و هیکلش هم متناسب بود گفت: این طور که تو میگی (اورسن)، مثل اینکه باید از فردا هر کی هر نوع اسلحه تو خونش داره همراش ببره تو کارخونه. سپس دستش را که فاقد انگشت شصت و انگشت کوچک بود نشان داد و گفت: این دو تا انگشتمو توی همین کارخونه از دست دادم ولی بازم خدا رو شکر میکنم کارمو ازم نگرفتن.
مرد جوانی که عینک پنسی داشت گفت: (رودی)، اگه همه ما؛ صد تا صد و ده نفر، با هم متحد بودیم اصلاً نیازی به یک سوزن هم نبود چی برسه به اسلحه. اصلاً کار به این شرایط نمیکشید و وضعمون اینجور نبود.
فهرست مطالب کتاب
عزّت مراد
ننه
تحولات خانه شماره 24
محکمههای سرِ گذر
سفرههای سنگی
نمایندۀ مونتلینو
سازمان دولتی روسپیها
انتقام سخت هاروی
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب نماینده مونتلینو: هشت داستان |
نویسنده | محمد ضیایی |
ناشر چاپی | انتشارات امید سخن |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 193 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-722420-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |
همین قضیه رو دیدم ولی برعکس این داستان. کاش همیشه همینطوری بود که توی این قصه اومده.