معرفی و دانلود کتاب مینوی دیو
برای دانلود قانونی کتاب مینوی دیو و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مینوی دیو
سید علیرضا مظلومی در کتاب مینوی دیو، ماجرایی جذاب ولی کاملاً غیر عادی که برای دو دوست صمیمی رخ میدهد را به تصویر میکشد.
این دو دوست ناخواسته در مسیری قرار میگیرند که موج رخدادها گذشتهشان را هویدا میکند در این میان ذهن شخصیت اصلی داستان درگیر این رخدادها میشود.
نسل امروز جامعه، به دنبال یافتههایی است که نه تنها جنبه سرگرمی، بلکه جنبه آگاهیبخشی هم باید داشته باشد. شاید بیرغبتی نسبت به کتابها برمیگردد به تفکر خسته و از کار افتاده برخی نویسندگان که مسیر تفکر را فقط از دریچه افکار خود عبور میدهند و خوانندگان تشنه را با نشان دادن جرعهای دانش در عالمی برهوت رها ساخته و خود را مجاب به انجام رسالت خیالی و واهی میکنند.
سید علیرضا مظلومی هنگام نگارش آثارش در تلاش است تا حد امکان مطالب برای تمام مخاطبان قابل درک باشد و از مطالبی استفاده کند که به واقعیت نزدیک یا حتی خودش واقعیتی نهفته در لابهلای مباحث فرهنگی این کشور و سراسر عظمت جا مانده در تاریخ باشد.
ممکن است عدهای بر کوتاهی اثر خورده گیرند. لطفا توجه نمائید بیشک یک اثر کوتاه موثر، بهتر از یک اثر بلند عقیم خواهد بود. شروع هر رویداد عمیقی، قاعدتا در ابتدا، ابعاد نامشخص دارد که در یک نگاه رخ میدهد و به سبب طی شدن زمان آن، دیدگاهش روشنتر خواهد شد و بیشتر موضوع داستان هویدا خواهد گردید.
ترکیب زیبایی باید اتفاق میافتاد چه بهتر که تاریخ، هنر، شعر، موسیقی، فرهنگ و تخیل در هم آمیخته شود ولی به شرط اینکه دستاوردی خفیف نداشته باشد بلکه برعکس به کتاب جلال و شکوهی مضاعف هدیه دهد. این تنها رسالت داستان مینوی دیو است.
در بخشی از کتاب مینوی دیو میخوانیم:
چشمانم را باز کردم خود را روی پل حوض دیدم دستهایم از پشت بسته شده بود مجید هم دست بسته در کنارم بود. نمیدانم بهوش نیامده بود یا مرده بود. در کنار پل یک مشعل بزرگ روشن بود. کیومرث کلاهخود بر سر داشت. بر بالای کلاهخود دو شاخ بود که هر کدام در انتها سه ضایده داشت. لباس سیاهی بر تن کرده و روی آن پوست پلنگ بود طوری که دستهای پلنگ در جلوی قفسه سینهاش آویزان شده بود. جامی را از روی زمین برداشت نوشید و جام را به عارف داد عارف هم که یک ظرف قدیمی در دست داشت به کیومرث داد و مایعی درون آن را بر روی آتش ریخت آتش شعلهور شد شروع به خواندن سرودهایی کرد همان لحظه صدای زوزه شغالها بلند شد همچون صدای انسان فریاد میزدند انگار با او هم صدا شده بودند. کیومرث رو به آسمان کرد، آسمان صاف ولی ستاره باران بود ستارهها چون مرواریدی در آسمان میدرخشیدند و ماه کامل نبود. کیومرث حرفهایی زد که برای من نامفهوم بود:
ایندیرا، رب النوع عقل و رحمت، تو در آسمانها نظاره گرمایی. ای خدای اکبر که ذات تو در ماه و ستارگان تجلی یافته است این قربانیان را از ما بپذیر و ما را یاری ده. به فرمان توای اهریمن، کماله دیوان را فرمانبرداریم نفرین باد بر اینره که به صف دشمنان گروید و نام بهرام را برای خود برگزید. اوسیجها، کویها و بندوها را زیر پرچم مینو که آخرین بازمانده کرپان هاست و از نسل تور برادروخش کشنده زرتشت است متحد کن فرمان ده تا جمشید بازگردد و ما را از پلیدیها نجات دهد و اهورا پرستان را نابود کند.
زمزمه و همهمهای را دور باغ میشنیدم ولی هر چه دقت میکردم متوجه نمیشدم چه هست و چه گفته میشود. انگار عدهای دور تا دور باغ ایستادهاند و نظارگراند.
کیومرث خطاب به من گفت تو قربانی کردن را خنده دار خواندی. حال بدان ماده یعنی عالم جسمانی منزلگاه شر است. آگاه باش یک بارقه الهی که در طبیعت برایا انسان به ودیعه است را باید قربانی کنیم تا خداوند را خشنود کنیم.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار
فصل اول: نخلستان
فصل دوم: کیومرث
فصل سوم: مینو
فصل چهارم: درد بی مادری
فصل پنجم: قربانگاه
فصل ششم: زخم شب کذایی
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مینوی دیو |
نویسنده | سید علیرضا مظلومی |
ناشر چاپی | انتشارات فراونگ |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 60 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-8549-48-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |