معرفی و دانلود کتاب مهاجر کوچک: بر اساس زندگی شهید اسماعیل دقایقی

معرفی کتاب مهاجر کوچک: بر اساس زندگی شهید اسماعیل دقایقی

کتاب مهاجر کوچک: بر اساس زندگی شهید اسماعیل دقایقی، نوشته‌ی محسن مطلق جلد یازدهم از مجموعه «قصه فرماندهان»، روایتی است داستان‌گونه از زندگی این فرمانده شهید در دوران هشت سال دفاع مقدس که با نثری ساده و روان به رشته تحریر درآمده.

اسماعیل دقایقی در سال 1333 در بهبهان به دنیا آمده اما به دلیل فقر و تنگدستی خانواده‌اش مجبور به هجرت به شهر آغاجاری در اهواز می‌شوند. پدر اسماعیل در آغاجاری به خیاطی مشغول و اسماعیل و برادرانش نیز به پدر کمک می‌کنند. شهید اسماعیل تحصیلاتش را در هنرستان صنعتی شرکت ملی نفت گذرانده. و نیز در جریان انقلاب درگیر تظاهرات و راهپیمایی‌ها می‌شود. وی در سال 1353 در رشته آبیاری دانشگاه اهواز قبول شده و بعد از رفتن به دانشگاه در مسجد محل یک کتابخانه راه می‌اندازد، کتابخانه‌ای که بیشتر کتاب‌های آن اسلامی، اخلاقی است.

شهید اسماعیل دقایقی بعد از پایان تحصیلاتش با دختر دایی‌اش ازدواج می‌کند و به سپاه می‌رود. او وقتی خبر حمله عراق به ایران را می‌شنود بی‌درنگ راهی جبهه نبرد می‌شود و به عنوان فرمانده تیپ 9 بدر در جبهه اسلام خدمت می‌کند. اسماعیل زحمات فراوانی برای اسرای عراقی می‌کشد و سبب می‌شود آنان به راه اسلام در آیند و به عنوان مجاهد در راه اسلام و علیه عراق بجنگند. وی در عملیات کربلای 5 به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت، نایل می‌شود.

مجموعه‌ی «قصه فرماندهان» شامل 28 جلد است که همه‌ی اطلاعات خود را از مصاحبه با همرزمان، خانواده‌ها و دوستان این شهدای گرانقدر جمع‌آوری کرده و به قلم توانای نویسندگان فعال حوزه دفاع مقدس نوشته شده است.

در بخشی از کتاب مهاجر کوچک می‌خوانیم:

یک سالی می‌شد که او را به قم فرستاده بودند. آمده بود قم تا به کار یگان حفاظت از مراجع و علما سر و سامان بدهد. آن روز‌ها اوج درگیری و ترور منافقین بود. گروهک منافقین هر کسی را که بیشتر به فکر مردم و مملکتش بود، ترور می‌کرد. از این رو مقابله با آن‌ها و حفاظت از شخصیت‌های روحانی و ارزشمند، کار مهمّی به حساب می‌آمد.

اسماعیل طی آن یک‌سال، کارها را به سرانجام رسانده بود و حالا با آموزش‌ها و تربیت نیرو‌های حفاظت، ترور علما و مراجع برای گروهک‌ها کار سختی به حساب می‌آمد. او به نیروهایش یاد داده بود که حفاظت از یک شخصیت، یعنی ایثار و از خود گذشتگی. اما می‌دانست که این ایثار در جبهه‌های جنگ حال و هوای دیگر دارد.

در آن یک سال خیلی به جبهه فکر کرده بود و هر چه می‌گذشت بیشتر از ماندن در شهر و مشغول شدن به کار‌های دنیا دلش می‌گرفت.

تصمیم گرفته بود یکبار دیگر کتاب‌هایش را دوره کند. به سراغ کتاب‌های علوم دینی و بحث‌های فلسفی هم رفته بود، اما همه آن درس و بحث‌ها و حالات روحی و عرفانی در مقابل آنچه اسماعیل در جبهه‌ها دیده بود، حقیر به نظر می‌آمدند.

او بار‌ها از علما و مراجع تقلید شنیده بود که آن‌ها حاضرند سال‌ها عبادت و خدمتشان را با یک شب نگهبانی بچه‌های جنگ عوض کنند.

یک روز وقتی در میان کتاب‌ها غرق در مطالعه بود، چشمش به حدیثی از امام حسین (ع) افتاد که او را از خود بی‌خود کرد. جمله‌ای که حسین بن علی (ع) در سنّ نوجوانی هنگامی که ابوذر غفاری، یار پیامبر را از مدینه تبعید می‌کردند، به او گفته بود.

«ای عمو، خداوند کارهای بزرگ را دوست دارد.»

فهرست مطالب کتاب

هجرت
مجسمه
بازجویی
دانشگاه
میتینگ
اسلحه
دیوار
مرز
حکم
سوسنگرد
بازگشت
پدر
اسیر یا مجاهد
تیپ 9 بدر
آخرین تماس آخرین دیدار
انتهای یک جاده
امامت