معرفی و دانلود کتاب خداحافظ کرخه
برای دانلود قانونی کتاب خداحافظ کرخه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خداحافظ کرخه
کتاب خداحافظ کرخه نوشتهی داوود امیریان، روایتیست داستان گونه از خاطرات و زندگی رزمندگان جنگ تحمیلی که سعی دارد تا تفکرات و احوالات بسیجیان آن دوره را منعکس کند.
داوود امیریان خواهان آن است تا هر قسمت از این کتاب را به موضوعی خاص اختصاص دهد، اما به دلیل آن که قصهها به طور پیوسته پشت سر هم میآیند، در نهایت یک داستان واحد ساخته میشود. او داستان را از جریان اعزام به جنگ آغاز و بعد به اردوگاه، حملات و عملیاتها رسانده و در آخر به بازگشت به خانه ختم میکند.
قطعا بیان ساده و روان، ترتیب زمانی و توصیفات کوتاه اما واضح داوود امیریان، این کتاب را برای شما به اثری خواندنی مبدل خواهد کرد.
موضوع کتاب خداحافظ کرخه:
این کتاب روایتگر زندگی یک جاعل است. بله یک جاعل! کسی که شناسه خود را دستکاری میکند تا بتواند به جبهه برود. امیریان در این داستان در حقیقت قصد دارد تا خاطرات خودش را به تصویر بکشید. خاطرات همهی رزمندگان، دلنشین و جذاب هستند، اما اکنون که یک نویسنده و طنزپرداز دست به قلم برده، بدون شک این جذابیت دو برابر خواهد شد.
داوود امیریان همانند دیگر هم رزمانش روی خشن و دلخراش جنگ را دیده، او هم مثل خیلی از بسیجیان مجروح شده و مجددا به میدان جنگ بازگشته، اما این بازگشت مجدد سبب میشود تا او راوی حملهی شیمیایی عراق و حمله منافقان به کرمانشاه و شهادت خیلی از هم وطنانش باشد. در واقع پایان این داستان، پایان جنگ و بدرود امیریان و دوستانش با کرخه است.
داوود امیریان را بیشتر بشناسیم:
داوود امیریان تاکنون آثار مختلفی منتشر کرده و موفق به دریافت جوایز بسیاری شده است. او اکنون در عرصههای مختلفی نظیر ادبیات کودک و نوجوان و دفاع مقدس فعالیت دارد.
در بخشی از کتاب خداحافظ کرخه میخوانیم:
روز بیستم فروردین از زیر قرآن رد شدم. مادرم خودش را حفظ کرده بود و با خود میجنگید تا جلوی من اشکش سرازیر نشود. در محوطۀ پایگاه جنب اتاق فرماندهی جمع شدیم. اسم تک تک افراد را خواندند و دست هر کدام ورقهای دادند تا با آن لباس و جیره تحویل بگیرند. اسم مرا که خواندند، سریع برگه را گرفتم و به انبار پوشاک رفتم. انبار، یک کانکس قهوهای رنگ بود که عدهای دور آن جمع شده بودند. یک دست لباس نظامی، فانسقه، لباس زیر و پوتین تحویل گرفتم. همان موقع رفتم پشت یک ماشین و سریع لباسهایم را عوض کردم. لباس گشاد بود و به تنم گریه میکرد. پوتینها هم انگار قبر بچه بود. رفتم انبار و آن قدر گفتم تا لباس و پوتین را عوض کردند. با لباسهای جدید شدم یک نظامی!
ساعت چهار بعد از ظهر با اتوبوس به امامزاده حسن رفتیم. جمعیت زیادی به استقبال آمده بودند. بعد از آن رفتیم پادگان امام حسین (ع). روی در ورودی پادگان تابلویی جلب نظر میکرد: «درود به روان پاک شهید میثم.»
شهید میثم فرمانده آموزش پادگان بود. به خاطر سختگیریهایش در آموزش و اخلاص و تقوایش معروف بود. یکی از بچهها که زیر نظر او آموزش دیده بود تعریف میکرد: «شهید میثم به قدری بچهها رو میدوند و خسته میکرد که شب از فرط خستگی با پوتین به خواب میرفتن. شهید میثم موقع سرکشی پوتین اونها رو درمیآورد و کف پای بچهها رو میبوسید.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خداحافظ کرخه |
نویسنده | داوود امیریان |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 112 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-506-718-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان دفاع مقدس برای نوجوانان |