معرفی و دانلود کتاب صوتی یکی مثل تو

معرفی کتاب صوتی یکی مثل تو

کتاب صوتی یکی مثل تو نوشته‌ی گروهی از نویسندگان، یکی از کتاب‌های مجموعه‌ی «پانوراما»ی نشر ققنوس است که داستان‌هایی کوتاه و شنیدنی از ادبیات بریتانیا را شامل می‌شود. در این داستان‌ها که همگی مضمونی اجتماعی دارند، از احساسات نهفته‌ی آدم‌ها و پیچیدگی‌های ذهن آن‌ها می‌شنویم که در عین سادگی و معصومیت، می‌تواند به زشتی و گناه نیز آلوده باشد.

درباره‌ی کتاب صوتی یکی مثل تو

کتاب صوتی یکی مثل تو مجموعه‌ی داستان‌های کوتاهِ خواندنی از ادبیات بریتانیا است. این هفت داستان کوتاه که مدت‌زمان خواندن آن‌ها اغلب زیر سی دقیقه است، می‌توانند فرصت خوبی باشند تا در زمان‌های کوتاه فراغت روزانه، سری به ادبیات انگلستان بزنیم و از سبک و ویژگی‌های قلم نویسندگان انگلیسی باخبر شویم. این داستان‌ها که همگی مضمونی اجتماعی دارند، در یک موقعیت ساده و نه چندان پرزرق‌وبرق، قاب‌هایی از زندگی واقعی انسان و احساسات و افکارش را به نمایش می‌گذارند. این کتاب ترجمه‌ی چند داستان از کتاب The Penguin book of the British short هستند.

در یکی از داستان‌های کتاب به نام «کلاغ»، پا به صحنه‌ای در یک روز سرد زمستانی می‌گذاریم که روشنی نور آفتاب، تلألو دلنشینی در منظره‌ی برفی مزرعه ایجاد کرده. همه‌چیز به رنگ سفید است و دسته‌ای از کلاغ‌های درشت‌هیکل و براق، تنها لکه‌های تیره‌ای هستند که در این تصویر دیده می‌شوند. دسته‌ی کلاغ روی شاخه‌های درخت و حصار اطراف مزرعه نشسته‌اند و با صبوری منتظرند تا پیرمردِ مزرعه‌دارِ بدخلقی که صورتش به طرزی اغراق‌آمیز پر از چین و چروک است، کارش را در مزرعه تمام کند و به سمت خانه برود. در نهایت انتظار به پایان می‌رسد و پیرمرد از مزرعه خارج می‌شود. دسته‌ی کلاغ‌ها با بی‌صبری، به سمت مزرعه هجوم می‌برند و مشغول نوک زدن به زمین و دانه‌هایش می‌شوند. در همین حین، صدای بلند شلیک گلوله که سردسته‌ی کلاغ‌ها را هدف گرفته، همه را به سمت خارج از مزرعه فراری می‌دهد.

پیرمرد که از زدن کلاغ‌های مزاحم خرسند است، با بدخلقی در جواب همسرش که می‌خواهد از کلاغ تیرخورده برای درست کردن پای استفاده کند، می‌گوید که این کلاغ زیادی بزرگ است و فقط جوجه‌هایش به درد پای می‌خورند. کلاغ سردسته که تیر به سینه‌اش برخورد کرده، با زحمت و درد و مشقت زیاد خودش را به حیاط مدرسه‌ی مجاور می‌رساند، جایی که دو کشیش، مشغول امتحان گرفتن از بچه‌ها هستند...

در داستان دیگر این کتاب که «یکی مثل تو» نام دارد، قصه از یک قرار دوستانه میان دو کهنه‌سرباز آغاز می‌شود که بعد از سال‌ها دوری و جنگیدن در جبهه‌های جنگ، قرار گذاشته‌اند تا دوباره یکدیگر را ملاقات کنند. قرار ملاقات در یک بارِ کوچک است؛ جایی که هردو به شکل کمی معذبی روبه‌روی هم نشسته‌اند و نوشیدنی سفارش می‌دهند. معذب بودنشان به‌خاطر دیدن سروشکل هم بعد از سال‌های دراز است؛ آخرین تصویری که از یکدیگر در ذهنشان داشتند، تصویر پسران جوان پرشروشوری بود که هنوز میل زیاد به زندگی در چشم‌هایشان دیده می‌شد. حالا بعد از چند سال خدمت در جبهه‌ی جنگ، بیشتر به مردان پخته‌ای شباهت دارند که دیگر هیچ‌چیز، مایه‌ی شگفتی‌شان نمی‌شود. لیوان‌ها مدام بر سر میزشان پر و خالی می‌شوند و پیشخدمت سفارش پشت سفارش به آن‌ها تحویل می‌داد.

حالا که به اندازه‌ی کافی کله‌شان داغ است و جسارت گفتن بسیاری از چیزها را دارند، از «منحرف شدن» حرف می‌زنند. اینکه در نظرشان منحرف شدن چیزی شبیه به پا گذاشتن روی خطوط سنگ‌های پیاده‌رو است، البته اگر بخواهند مغزشان را خاموش نگه دارند. در دنیای واقعی، جایی که آدم‌ها مغز روشنی دارند، منحرف شدن به معنای این است که در جایگاه یک خلبان جنگنده، تصمیم‌بگیری که به اندازه‌ی چند درجه فرمان هواپیما را بچرخانی، و بی‌آنکه چیزی احساس کنی بمب‌های جنگنده‌ات را به جای خانه‌ی سمت راست، روی خانه‌ی بغلی‌اش در سمت چپ بریزی...

کتاب صوتی یکی مثل تو کاری از نشر صوتی آوانامه و انتشارات ققنوس است. این کتاب را با ترجمه‌ی حسین علیرضایی و روایت امیررضا علی زاده و غزاله پورمحمد می‌شنوید.

درباره‌ی مجموعه‌ی پانوراما

مجموعه‌ی پانوراما کتاب‌های کم‌حجم و ارزان‌قیمتی را در برمی‌گیرد که گروه انتشاراتی ققنوس با الهام از مجموعه‌ی «Folio 2€» انتشارات گالیمار به انتشار رسانده است. این مجموعه شامل تک‌داستان‌ها، رمان‌های کوتاه، مجموعه‌ داستان‌های کم‌حجم و بخش‌هایی از آثار چندجلدی جهان می‌شود. هدف از انتشار این مجموعه، آشنا کردن مخاطب فارسی‌زبان با نویسندگان جهان و ایجاد انگیزه برای مطالعه‌ی آثار ادبی بزرگ است. کتاب‌های «کودکی یک رئیس» اثر ژان پل سارتر، «مسافرخانه‌ی سرخ» از بالزاک و «گربه‌ی مادرم» نوشته‌ی کارلوس فوئنتس از جمله عناوینی هستند که ذیل این مجموعه ترجمه و منتشر شده‌اند.

کتاب صوتی یکی مثل تو برای چه کسانی مناسب است؟

اگر اندکی زمان خالی برای شنیدن قصه‌های کوتاه دارید،‌ و از طرفی ادبیات بریتانیا نیز برایتان جالب توجه است، از گوش‌سپردن به این کتاب لذت خواهید برد.

در بخشی از کتاب صوتی یکی مثل تو می‌شنویم

وقتی یخ‌ها آب شدند، آن‌ها بدن زنده‌ی مردی را پیدا کردند که به مدت یک هفته زیر برف مدفون شده بود. بدنش کبود شده بود و نبضش آن‌قدر آرام می‌زد که نیروهای امدادگر تقریباً ضربان قلب او را اصلاً نشنیدند و گمان کردند مرده است. لباسش به زیر بغلش، گردنش و پایش چسبیده بود. آن سال داخل شهر، بیش از شصت سانتی‌متر برف باریده بود و بارش بیرون از شهر، شدیدترین بارشی بود که ساکنان به عمرشان دیده بودند. اخبار اصلی تلویزیون که بین اخبار ورزشی و برنامه‌ی «جنریشن گیم» پخش می‌شد، طی گزارشی خبر از کریسمسی برفی در ارتفاعات می‌داد و رادیو طی هشدارهایی توصیه می‌کرد به مسافرت نروید و اگر مجبور به رفتن شدید حتماً زنجیر چرخ به همراه داشته باشید.

فهرست مطالب کتاب صوتی