معرفی و دانلود کتاب صوتی کم نیار و بخندون

معرفی کتاب صوتی کم نیار و بخندون

خرس کوچولوی داستان کتاب صوتی کم نیار و بخندون با بقیه‌ی حیوانات جنگل فرق دارد. بزرگ‌ترین آرزوی او این است که یک شب در جنگل به روی صحنه برنامه‌ای اجرا کند و دوستانش را بخنداند. اما آیا او موفق می‌شود؟ لئو لندری با این داستان آموزنده به شما می‌آموزد چطور با اعتمادبه‌نفس باشید و برای رسیدن به رؤیاهایتان تلاش کنید.

درباره‌ی کتاب صوتی کم نیار و بخندون

«خرسی» رؤیای کمدین شدن دارد. بقیه‌ی هم‌سن‌وسال‌هایش دنبال شکار کردن و بازیگوشی‌اند اما او چیزی جز خنداندن دوستانش نمی‌خواهد. استعداد او در طنز فوق‌العاده است و شوخی‌هایش به‌طرز وحشتناکی خنده‌دارند، اما خرسی یک مشکل دارد: او از صحنه می‌ترسد. آیا خرسی در طول داستان کم نیار و بخندون (Grin and Bear It) می‌تواند به ترس خود غلبه کند و دوستانش را بخنداند؟

وقتی امی، مرغ مگس‌خوار شوخی‌های او را کشف می‌کند، خرسی متوجه می‌شود که راه‌های دیگری هم برای رسیدن به رؤیایش وجود دارند. لئو لندری (Leo Landry) در هفت فصل کوتاه این کتاب، داستان خرس بااستعدادی را تعریف می‌کند که تلاش می‌کند به رؤیاهای خود برسد.

نکوداشت‌های کتاب صوتی کم نیار و بخندون

• کتابی به شیرینی عسل! (The Horn Book Magazine)
• همه -خرس، دوستانش و خوانندگان این کتاب- در پایان این داستان خواهند خندید. (Kirkus Reviews)
• بچه‌ها از سناریوهای بامزه‌ای که منعکس‌کننده‌ی زبان منحصربه‌فرد خودشان و همچنین رفاقت گرم بین دوستانشان هستند، خوششان خواهد آمد؛ درست مثل این کتاب. (School Library Journal)

کتاب صوتی کم نیار و بخندون برای چه کسانی مناسب است؟

اگر در اطراف خود کودکی در رده‌ی سنی 6 تا 8 سال می‌شناسید که با مشکل کمبود اعتمادبه‌نفس روبه‌رو است، با هدیه دادن یک نسخه از این کتاب به او می‌توانید زندگی او را به سمت‌وسوی دیگری ببرید.

با لئو لندری بیشتر آشنا شویم

لئو لندری (نویسنده و تصویرگر آمریکایی) به مدت بیست سال در یک کتاب‌فروشی کودکان مشغول به کار بود. لندری در تمام طول این مدت توانست کتاب‌های کودکانه‌ی زیادی بخواند و دست آخر تصمیم گرفت خودش یکی از آن‌ها را بنویسد. او تا کنون شش کتاب نوشته و برای ده کتاب تصویرسازی کرده است.

در بخشی از کتاب صوتی کم نیار و بخندون می‌شنویم

اون در حالی که روی صندلی کنار میز نشسته بود، واکنش‌های دوستاشو تصور می‌کرد. خرس با خودش گفت: «آره! حتماً! گوزن بهم می‌گه که خیلی بامزه‌م و همین‌طور موش‌خرما از کارم خیلی تعریف می‌کنه. تازه! راکون هم به همه بلند اعلام می‌کنه که چه کسی فکر می‌کرد من انقدر کمدین درجه‌یکی باشم؟ آره آره! من مطمئنم! همه‌ی این‌ها رو می‌گن.» بله! خرس کوچولو خیلی مطمئن با خودش حرف می‌زد. اما یک مشکلی وجود داشت. وقتی قهوه‌ای جلوی چند نفر صحبت می‌کرد، دستپاچه می‌شد، زانوهاش به هم می‌خوردن و پنجه‌هاش ثابت می‌موندن. حتی موهای روی بدنش سیخ می‌شدن و یک کلمه هم نمی‌تونست حرف بزنه. از طرف دیگه وقتی توی خونه و جلوی آینه‌ش می‌ایستاد خیلی راحت بود و به‌راحتی جوک‌های جدیدی که هر روز صبح می‌نوشت رو تمرین می‌کرد: «خب! به نظرتون وقتی که یه کرم توی قابلمه‌ی ماکارونی می‌افته با خودش چی می‌گه؟ خب معلومه دیگه! می‌گه: ‌عه! حموم چقدر شلوغه!

فهرست مطالب کتاب صوتی