معرفی و دانلود کتاب صوتی چمپ: سگ‌ها هم به سرطان مبتلا می‌شن

معرفی کتاب صوتی چمپ: سگ‌ها هم به سرطان مبتلا می‌شن

کتاب صوتی چمپ: سگ‌ها هم به سرطان مبتلا می‌شن داستانی آموزنده از شری نورث، نویسنده‌ی اهل آمریکاست. مخاطبین خردسال با مطالعه‌ی این قصه، علاوه بر آشنایی با روایتی به‌یادماندنی، نکاتی نیز در باب بیماری سرطان می‌آموزند.

درباره کتاب صوتی چمپ: سگ‌ها هم به سرطان مبتلا می‌شن:

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، غیر از پسربچه‌ای به اسم کُدی و سگ‌کوچولوش، یعنی چمپ، هیچ‌کس نبود! کدی و کمپ کنار هم خیلی خوشحال بودند و روزهای قشنگی را پشت سر می‌گذاشتند: آن‌ها تمام پارک‌های شهر را می‌شناختند؛ همه‌ی محل‌های تفریحی را با هم بالا و پایین کرده بودند؛ با استراحت‌گاه‌های زیبای اطراف شهر آشنا بودند و هر چه خوراکی خوشمزه توی جهان وجود داشت با هم امتحان کرده بودند. خلاصه که کدی و چمپ داستان ما، دوستان خیلی خیلی خوبی برای هم بودند و دوتایی کیف دنیا را می‌کردند، تا اینکه اتفاقی بد حال هر دو آن‌ها را خراب کرد؛ کمپِ شیرین داستان ما به سرطان مبتلا شده بود...

کتاب صوتی چمپ: سگ‌ها هم به سرطان مبتلا می‌شن (Champ's Story) داستانی آموزنده از شری نورث است که در آن مطالبی مهم و قابل توجه در باب نحوه‌ی مواجهه با بیماری سرطان با مخاطبین کودک و نوجوانِ اثر درمیان گذاشته شده است.

ترجمه‌ی این کتاب به قلم شیوا شاکری صورت گرفته، و خوانش آن بر عهده‌ی عارف امیری، محمد طالشیان و ساقی گل پور بوده است.

نکوداشت‌های کتاب صوتی چمپ: سگ‌ها هم به سرطان مبتلا می‌شن:

- روایتی صادقانه و همدلی‌برانگیز. (School Library Journal)
- کتاب چمپ: سگ‌ها هم به سرطان مبتلا می‌شن اثری زیبا و الهام‌بخش است. (Wild About Nature)

کتاب صوتی چمپ: سگ‌ها هم به سرطان مبتلا می‌شن مناسب چه کسانی است؟

کودکانِ گروه سنی 5 تا 8 سال مخاطبین اصلی این کتابند.

با شری نورث بیشتر آشنا شویم:

شری نورث (Sherry North) نویسنده‌ی کودک و نوجوانِ اهل آمریکاست. بیشتر داستان‌های او از بار آموزشی برخوردار بوده و مناسب استفاده در راستای اهداف تعلیمی‌اند.

در بخشی از کتاب صوتی چمپ: سگ‌ها هم به سرطان مبتلا می‌شن می‌شنویم:

چمپ که حسابی خسته شده بود، به پشت روی زمین دراز کشید تا کمی استراحت کنه. کُدی هم به آرومی پیشش نشست تا مثل هر روز بعد از ورزش شکمش رو نوازش کنه که ناگهان برآمدگی عجیبی رو زیر دستش احساس کرد: «این دیگه چیه؟ تا حالا متوجه همچین برآمدگی عجیبی توی شکمت نشده بودم. به نظرم بهتره هرچه زودتر پیش دامپزشک بریم تا معاینه­‌ت کنه.»

وقتی به مطب دامپزشک رسیدن، چمپ با نگرانی زوزه‌­ای کشید و دمش رو بین پاهاش گذاشت.

« می­‌دونم دوست نداری اینجا باشی ولی نگران هیچی نباش عزیزم. کارمون خیلی زود تموم می­‌شه.»

فهرست مطالب کتاب صوتی