معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی مادری که هرگز ندید

عکس جلد کتاب صوتی مادری که هرگز ندید
قیمت:
رایگان
۳۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب صوتی مادری که هرگز ندید و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب صوتی مادری که هرگز ندید و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب صوتی مادری که هرگز ندید

کتاب صوتی مادری که هرگز ندید نوشته‌ی الهام بیاتی مقدم، داستان کوتاه غم‌انگیزی است که از بخش زنان یک بیمارستان مشرف به کوهستان آغاز می‌شود. مادر جوانی درحالی‌که صورتش نزارش گود افتاده، لباس‌های سیاهش را یکی یکی به تن می‌کند...

درباره‌ی کتاب صوتی مادری که هرگز ندید

در کتاب صوتی مادری که هرگز ندید اثر الهام بیاتی مقدم، داستان فیروزه را می‌شنویم؛ زن جوانی که در اتاق کوچک و سفید بخش زنان بیمارستان، به نظر آرامش بیشتری از بقیه دارد. حداقل ظاهرش این‌طور نشان می‌دهد. او که حالا غرغرهای بی‌وقفه‌ی پرستار بخشْ خواب را از چشمانش ربوده، به شکم کوچک نوزادش نگاه می‌کند که آرام بالا و پایین می‌رود. بچه مثل یک فرشته، آرام و معصوم خوابیده و خبر ندارد که دنیا بیرون از شکم مادرش چه شکلی می‌تواند باشد.

فیروزه هروقت که توان راه رفتن پیدا می‌کند، سری به دیگر زنان اتاق می‌زند و احوالشان را می‌پرسد و یا خود را به پنجره‌ی اتاق می‌رساند تا به کوهستان برفی که در منظره‌ی پشت پنجره آرام گرفته نگاه کند. کوهستان با آن سفیدی پاکیزه و صلابتش، برای او معنی‌های متفاوتی دارد. پرستار بخش مدام به او طعنه می‌زند که از پشت کوه آمده، اما او شکایتی از این طعنه‌ها ندارد. در حقیقت آن پرستار دروغ نمی‌گوید، روستا، خانه‌اش، جایی که مردمان پرمهری دارد، جایی درست پشت همان کوه‌ها واقع شده. با این تفاسیر، چه عیبی دارد اگر او را پشت‌کوهی صدا بزنند؟ کوه برایش مثل یک خانه، گرم و استوار است.

اما با تمام این‌ها، وقتی به آن سپیدروی باصلابت نگاه می‌کند، غمْ خودش را به دیواره‌های قلب فیروزه می‌کوبد. همین کوهستان برفی بود که روزی شوهرش را در دل خودش مدفون کرد و دیگر به او باز نداد. شوهرش وظیفه‌ی حمل و نقل وسایل را میان روستاهای کوهستان عهده‌دار بود و روزی که پایش لغزید و از بالای کوه به پایین افتاد، تنها یک هفته تا تولد فرزندش باقی مانده بود.

حالا فیروزه تنهاست، به همراه نوزادی که هیچ‌کس را جز او در این دنیا ندارد. پیش از مرگ شوهرش هم دست‌وبالشان به قدر کافی خالی بود. الان که شوهرش رفته و مسئولیت این فرشته‌ی کوچک هم به عهده‌ی او گذاشته شده، نمی‌داند که باید چطور به زندگی‌اش ادامه دهد. فیروزه، با چشمانی خالی که شوق زندگی را، اشک از آن شسته، آرام آرام لباس‌های سیاهی را که به‌خاطر عزای شوهرش با خود آورده به تن می‌کند و روی تخت منتظر می‌نشیند تا ببیند سرنوشت، چطور او را به ادامه‌ی این مسیر دشوار و استخوان‌شکن مجبور می‌کند...

کتاب صوتی مادری که هرگز ندید کاری از نشر صوتی خانه‌ی داستان چوک است و شما آن را با صدای غزل بابایی می‌شنوید.

کتاب صوتی مادری که هرگز ندید برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های کوتاه اجتماعی با مضمون مشکلات زنان علاقه دارید، از شنیدن این کتاب استقبال خواهید کرد.

در بخشی از کتاب صوتی مادری که هرگز ندید می‌شنویم

تازه چشمانش گرم شده است و پلک‌های سنگینش را روی هم گذاشته که تن صدای بلند و نازک خانم مهربان، پرستار بخش زایشگاه از انتهای راهرو، خوابش را می‌پراند. باز خرده‌فرمایشات همیشگی با نظافتچی. می‌گوید: «نگفته بودم تمیزکاری رو آخر شب انجام بده که همه سر جاشون هستن؟» نظافتچی می‌گوید: «خانوم مهربون، اون همکارت گفت آخر شب کار نکن. مزاحم مریضا می‌شی. دیگه چه غلطی بکنم؟»

فهرست مطالب کتاب صوتی

13 دقیقه
مادری که هرگز ندید

مشخصات کتاب صوتی

نام کتابکتاب صوتی مادری که هرگز ندید
نویسنده
راویغزل بابایی
ناشر صوتی خانه داستان چوک
سال انتشار۱۴۰۳
فرمت کتابMP3
مدت۱۳ دقیقه
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان اجتماعی ایرانی
قیمت نسخه صوتی

نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مادری که هرگز ندید

سما جعفری
۱۴۰۳/۰۷/۳۰
قصه راجع به زنی فقیر و تنهاست که از روی اجبار حاضر به فروش بچه‌ی خود می‌شود. زیرا همسرش را تازه از دست داده و توان نگهداری از بچه را ندارد. نویسنده رنج زن به خاطر داغ همسر و وداع با فرزند، را به خوبی تشریح می‌کند. نکته‌ی عجیب قصه اما، بداخلاقی بیش از حد پرستار با همه است و اصلا معلوم نیست چرا با سر همه جنگ دارد. نام پرستار مهربان است و تضاد جالب شخصیت و نامش، برایم خیلی خنده‌دار بود و به نظرم، اسم این شخصیت، خلاقیت نویسنده را می‌رساند، رگه‌هایی از طنز درون خود داشته و انتخاب بسیار هوشمندانه‌ایست. نکته‌ی دیگری که توجهم را جلب کرد، در قسمتی از قصه پرستار، زن را به خاطر فروختن فرزندش سرزنش و قضاوت می‌کند که واقعا دردناک است، چرا که ما جای دیگرا نیستیم تا از مشکلات آنان باخبر باشیم. چه بسا اگر ما هم در شراط آن افراد بودیم، همین رویه را در پیش می‌گرفتیم. ممنون از برنامه‌ی خوب کتابراه🌺
A.asgari
۱۴۰۳/۰۵/۰۱
خیلی خوب بود موضوع کتاب موضوعی ناراحت کننده‌ی بودزنی به اسم فیروزه که تازه زایمان کرده محو زیبای بچه‌اش شده و نگاه میکنه به نفس کشیدنش که پرستار میاد و میگه تو اگه مادر بودی بچه تو بخاطر پول نمیفروختی ولی زن مجبور بود چون شوهرش کولبر بوده و هفته‌ی پیش فوت کرده و فقیر بودن و مجبور بودوقتی لباس‌های و سنتی شو میپوشه پرستار خشن میاد میگه بوی دهات میدی اونم میگه بوی دهات بهتر است تا بوی بیمارستان باید بیای دهات ما تا ببینی چقدر بهم مهر و محبت دارن اسم تو زیباست پرستار اما تو مثله اسمت نیستیو اخرشم چندتا زن میان پول و میدن و بچه رو میبرنچقدر سخته برای یه مادر که فرزند خودشو بفروشه و دیگه هیچ وقت نبینتش بزرگ شدنشو مدرسه رفتنشو ممنون از کتابراه
محمدرضا طیب زاده مقدم
۱۴۰۳/۰۶/۰۴
با سلام. جبر زمانه بعضی وقتا باب میل ما آدما سیر طبیعی رو طی نمی‌کنه. ۱ _از دید پدر... هشت ماه وسه هفته منتظر خبر تولد بچه باشی و اجل امان ندهد. ۲_ از دید مادر.... یک هفته مانده به تولد نوزاد، خبر مرگ شوهر را دادن ۳_ در یک لحظه. دو اتفاق بد برای یک زن (از دست دادن شوهر ناخواسته. و. از دست دادن فرزند به اجبار) آفرین به ذهن خلاق نویسنده
آفرین به بیان خوب راوی...
تشکر از کتابراه.
م محمودآبادی
۱۴۰۳/۰۴/۱۸
داستان در مورد زن فقیریه که همسر کولبرش رو از دست داده و مجبوره از فرزند تازه متولد شدش جدا بشه موضوع داستان دل هر انسانی روبه درد میاره و اما راوی هنگام روایت داستان مقداری صداش مصنوعیه در صورتی که صدا گذاری روی شخصیت ها به خوبی اجرا میشه در همه جوامع بشری آدم خوب وبد در تمام مشاغل پیدا میشه و جا داره از پرستارانی که با تلاش ومهربانی به بیماران کمک می کنند تشکر کرد
مریم معز
۱۴۰۳/۰۵/۳۱
داستان غم انگیزی بود. مادر برای امرار معاش خود مجبور بوده بچه‌اش را به خانواده‌ای بفروشد. هیچ مادری که ۹ ماه بچه را به شکم کشیده حاضر نیست این کار را بکند مگر برای پول.
نحوه صحبت کردن خانم مهربان خنده دار بود.
و این که راوی خیلی صداش قشنگ بود و به دل می‌نشست و داستان را به خوبی و آرامی بیان می‌کرد. ممنون از راوی داستان، موفق باشند.
مجیدناجی
۱۴۰۳/۰۶/۲۵
روایت تلخ زندگی سخت کولهبران عزیز است‌. کولهبرانی که با لرزش سنگ ریزه‌ای جان شیرین ازکف میدهند. مادری که درعین سوگواری مجبور به فروش فرزند دلبندش است چه کند که نادار است و ناچار زن سرمایه دار بی درد ‌که ظاهر و پوشش درد اوست. در کل روایت نظام کثیف سرمایه داری است. سرمایه دارانی که همچون زالو خون زحمتکشان جامعه را می‌کند و فربه تر میشوند
ندا ونه بینی
۱۴۰۳/۰۴/۱۲
داستان زنی که مجبور هست به خاطر فقر فرزند خود را به کس دیگری بدهد و قضاوت هایی که ما انسانها بدون اینکه بدونیم که چرا یک مادر حاضر شده چنین کاری بکنه، رو در موردشون می کنیم.
Negin
۱۴۰۳/۰۵/۲۹
داستان در مورد خانمی هست ک تو بیمارستان زایمان کرده و چون همسرش فوت کرده و خودش اموالی ندارد و از پس مخارج بچه برنمی‌آید مجبور به فروش بچه‌اش میشه
زهراحقیری
۱۴۰۳/۰۴/۱۶
خیلی به پرستارتوهین شده بود اصلا کسی تو روی کسی نمیگه دهاتی یا چرا بچه ات رو فروختی ولی خوب واقعیتی از زندگی‌های سخت بعضی از مردم رو خوب توصیف ک ده بود
مرتضی ظهیری
۱۴۰۳/۰۷/۰۹
زیاد ناراحت کننده بود چند صفحه بیشتر نخوندم
آن همه موضوع خوب درباره مادر هست، الا باید غم انگیز نوشته باشه...!!!
ممنون از کتابراه
سلمانی
۱۴۰۳/۰۷/۱۱
خوب بود ولی آخر داستان میتونست جوری دیگه تموم بشه، یعنی توقع داشتم نویسنده به خواننده احترام بزاره وقشنگ ترتمومش کنه
محمود حضوری
۱۴۰۳/۰۶/۱۷
اگرچه این یک داستان واقعی و پرتکرار است؛ ولی تلخی آن بصورت گزنده‌ای یادآور تنهایی انسان در دوران کنونی است
الهام طاهریان
۱۴۰۳/۰۵/۰۲
جبر زمانه گاهی زهر میریزه به حلق انسان این‌ها داستان و تخیل نیستن واقعی و رایج ولی کاش نبودن
احمدی
۱۴۰۳/۰۸/۲۳
موضوع کتاب خیلی ناراحت کننده بود
ولی خوب بود
ممنون از کتابراه👌👌
زری کارگر
۱۴۰۳/۰۷/۰۷
سلام داستان دردناکی هست که بخشی از واقعیت جامعه‌ی امروزی رو بیان می‌کنه
مشاهده همه نظرات 23

راهنمای مطالعه کتاب صوتی مادری که هرگز ندید

برای دریافت کتاب صوتی مادری که هرگز ندید و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.