معرفی و دانلود کتاب صوتی طلسم شیطانی

معرفی کتاب صوتی طلسم شیطانی

کتاب صوتی طلسم شیطانی داستانی زیبا و آموزنده از امیلی آرنولد مک کالی است. قهرمان این داستان خرس کوچکی به نام ادوین است که خود را برای ایفای نقشی مهم در تئاتری بزرگ آماده می‌کند...

درباره کتاب صوتی طلسم شیطانی:

در گذشته‌های نه خیلی دور، تو دل یه جنگل بزرگ و قشنگ و سرسبز، خانواده‌ی پرجمعیتی از خرس‌های قهوه‌ایِ خوشگل و تپل زندگی می‌کردن. این خرس‌های بامزه‌ی داستان ما، هر کدوم برای خودشون کاره‌ای بودن. ولی یه رشته‌ی هنری بود که همه‌ی اونها به یک اندازه در اون سهم داشتن: بازیگری تئاتر!

تئاتری که خرس‌ها در اون نقش بازی می‌کردن در یک مزرعه برگزار می‌شد و تا دلتون بخواد تماشاگر داشت. کتاب طلسم شیطانی درباره‌ی یکی از همین تئاترهاست. ماجرا از این قراره که امسال اولین سالیه که ادوین کوچولو قراره تو تئاتر بازی کنه. اون که کلی استرس داره حسابی تمرین می‌کنه تا یه وقت روز اجرا دیالوگی را فراموش نکنه؛ یا مثلاً حرکت اضافه‌ای ازش سر نزنه. همه چیز خوب پیش می‌ره تا اینکه روز بزرگی که همه منتظرش بودن فرا می‌رسه...

در نکوداشت کتاب صوتی طلسم شیطانی:

- اثری که مخاطبین خردسال خود را کاملاً راضی می‌کند. (School Library Journal)

کتاب صوتی طلسم شیطانی مناسب چه کسانی است؟

داستان طلسم شیطانی (The evil spell) برای کودکان 3 تا 7 سال نوشته شده است. ایشان با گوش سپردن به این اثر می‌آموزند که شجاعانه و مسئولانه با ترس‌های خود مواجه شده و بر آنها غلبه کنند.

با امیلی آرنولد مک کالی بیشتر آشنا شویم:

امیلی آرنولد مک کالی (Emily Arnold McCully) نویسنده‌ی پرکار و باذوق ادبیات کودک است. شما در کتابراه می‌توانید علاوه بر کتاب طلسم شیطانی، به دیگر قصه‌های این نویسنده، از جمله «وقفه‌ی بزرگ زازا»، «میرت بندباز» و «پاپ کورن در قصر» نیز گوش بسپارید.

در بخشی از کتاب صوتی طلسم شیطانی می‌شنویم:

هرچی ادوین بیشتر تلاش می‌­کرد که جملاتش یادش بیاد، بیشتر حالش بد می­‌شد. خیلی استرس داشت و فکر نمی‌­کرد جملاتی که این همه تمرین کرده ­بود، یادش برن. پدر، پشت سرش سعی می­‌کرد زمزمه‌کنان جملاتش رو یادآوری کنه، ولی غرش توی گوش­‌های ادوین مثل موج‌­هایی بودن که محکم به یک ساحل سنگی می­‌خوردن. سوفی، سارا و زازا وحشت­‌زده به نظر می‌­رسیدن. یک نفر از تماشاگرها سرفه کرد و صدای غرغر و شکایت بقیه بلند شد. هنوز هم ادوین نه می‌­تونست حرکت کنه و نه حرف بزنه. برونو پرده نمایش رو پایین کشید و ادوین به سمت در خروجی سالن دوید. رفت و رفت و رفت. ­دیگه هیچ­وقت نمی­‌تونست با بقیه روبه­ رو بشه. اون آبروی خودش رو برده ­بود و همه خانواده­‌ش رو ناامید کرده بود...

فهرست مطالب کتاب صوتی