معرفی و دانلود کتاب صوتی صدایت را بلند کن

معرفی کتاب صوتی صدایت را بلند کن

کتاب صوتی صدایت را بلند کن زندگینامه‌ای ورزشی درباره‌ی یورگن کلوپ، مربی شهیر فوتبال است. رافائل هونیگشتاین این اثر را با روزهای کودکی کلوپ آغاز کرده و بعد از شرح اولین مربیگری اجباری‌اش در ماینتس، به فعالیت‌های حرفه‌ای او از جمله هدایت تیم‌های مطرح دورتموند و لیورپول می‌پردازد.

درباره‌ی کتاب صوتی صدایت را بلند کن

دوستداران فوتبال خوب می‌دانند همیشه بخشی از بازی نه در چمن سبز، بلکه بیرون از زمین مسابقه اتفاق می‌افتد. البته رافائل هونیگشتاین (Raphael Honigstein) در کتاب صوتی صدایت را بلند کن (Bring the Noise: the Jürgen Klopp Story) از نیمکت‌نشین‌ها یا هیجانات تماشاگران حرف نمی‌زند. اینجا صحبت از مربی‌هاست، مردانی خارج از گود که قرار است روز مسابقه آنچه کاشته‌اند را درو کنند و با این وجود اجازه‌ی ورود به زمین را ندارند. یک لحظه تصور کنید! با لباسی رسمی مقابل هزاران تماشاگر و ده‌ها دوربین فیلمبرداری ایستاده و باید سنجیده، در حالی که تقریبا هیچ کاری از دستتان برنمی‌آید تیم را به سمت برد هدایت کنید.

کار آسانی نیست، مگر نه؟ اما یورگن کلوپ، یکی از پرافتخارترین مربیان اروپا همانقدر در اداره‌ی آن استاد است که در به قهرمانی رساندن تیم‌ها! واکنش‌های او زمان تصمیمات به‌موقع یا نسنجیده‌ی بازیکنانش عالی است. او مانند کسی که مقابل دوستانش ایستاده به‌راحتی می‌خندد، می‌غرد، فریاد می‌زند و هر از گاهی با ژست‌های جالبش حسابی در اخبار سروصدا می‌کند (به عکس روی جلد کتاب دقت کنید). داشتن اندک علاقه‌ای به بوندس لیگا (لیگ ملی آلمان) برای شناخت چهره‌ی پرهیجان یورگن کلوپ کافی است، اما طرفداران نسل جوان او احتمالا از توانایی عجیبش در هدایت تیم‌ها بی‌خبر هستند.

این اسطوره‌ی مربیگری آلمان، فوتبال را با بازی در باشگاه نه‌چندان مطرح ماینتس شروع کرد. روند فعالیت حرفه‌ای او در سال‌های اول چالش خاصی نداشت اما در فوریه 2001، زمانی که تیم شکستی مفتضحانه را تجربه کرد دیگر شکی در سقوط قطعی آن‌ها وجود نداشت. ماینتس رو به ویرانی بود. هیچ یک از مربیان نتوانستند نتیجه‌ای ایده‌آل یا حتی قابل قبول را به دست آورند. بیشتر از این بر وضعیت خطرناک ماینتس در جدول تاکید نمی‌کنیم زیرا توضیحات کریستین هایدل، مدیرکل سابق این تیم درباره‌ی شرایط فاجعه‌بار را می‌توانید مفصلا در کتاب صوتی صدایت را بلند کن بشنوید.

در یک کلام، آن‌ها لب تیغه‌ی فراموشی توسط اذهان عمومی بودند. هایدلِ ناامید تصمیم خطرناکی گرفت: تیم بدون مربی به میدان می‌رود. پس از بحث‌هایی جنجالی قرار شد بازیکنان با دستورالعمل‌هایی که در روزهای اوج داشتند خودشان را برای مسابقه آماده کنند و یورگن کلوپ مربیگری هم‌تیمی‌هایش را برعهده می‌گرفت. مدیرعامل سابق اینطور استدلال می‌کرد که ممکن نیست شرایط از این بدتر شود، اما چیزی کاملا خلاف پیش‌بینی او اتفاق افتاد. ماینتس 0-1 دویسبرگ را شکست داد و مهاجمان حریف حتی به دروازه‌ی آن‌ها نزدیک نشدند. هواداران از شادی پیروزی دیوانه شده بودند و باران آن روز فراموش‌نشدنی را به چیزی شبیه معجزه تبدیل کرد. اما خوشحال‌ترین فرد استادیوم احتمالا یورگن کلوپ بود، کسی که سرانجام جایگاه واقعی‌اش در زمین فوتبال را یافته بود....

کتاب صوتی صدایت را بلند کن که توسط آرمین زمانی ترجمه شده، ماجرای زندگی این چهره‌ی معروف ورزشی است که بعد از آن موفقیت غیرمنتظره مسیر حرفه‌ای خود را تغییر داد. کلوپ بعد از آن سال دیگر به‌عنوان بازیکن وارد میدان نشد. او مربیگری ماینتس را برعهده گرفت و تیمش را برای اولین‌بار در تاریخ به دسته یک بوندس‌لیگا رساند. سپس هدایت بورسیا دورتمند عهده‌دار شد و با این باشگاه مشهور به قهرمانی جام بودنس‌لیگا دست یافت. کلوپ از سال 2015 سرمربی لیورپول است و از افتخارات او در این جایگاه می‌توان به قهرمانی جام باشگاه‌های جهان اشاره کرد.

در پایان، نسخه‌ی چاپی این اثر توسط انتشارات گلگشت به چاپ رسیده و نشر صوتی ماه آوا تهیه‌ی کتاب صوتی آن را برعهده داشته است.

در نکوداشت کتاب صدایت را بلند کن

• رافائل هونیگشتاین به کاوشی عمیق در شخصیت کاریزماتیک و متفکر کلوپ دست زده که گرچه گاه بیش از اندازه احساساتی می‌شود، اما با سخت‌کوشی و اراده‌ای پرشور بارها محدودیت‌های خود را به چالش کشیده است. (Booklist)

کتاب صوتی صدایت را بلند کن مناسب چه کسانی است؟

هواداران فوتبال و طرفداران یورگن نوربرت کلوپ مخاطبان اصلی این کتاب صوتی هستند. افرادی که از شنیدن سرگذشت‌های واقعی و خاطرات موفقیت اشخاص مشهور لذت می‌برند نیز می‌توانند مخاطب کتاب صدایت را بلند کن باشند.

در بخشی از کتاب صوتی صدایت را بلند کن می‌شنویم

رها شدن از دست کراوتزون تصمیمی آسان و عقلانی بود. با این حال معلوم شد پیدا کردن جانشینی برای او کار به‌مراتب سخت‌تری است. هایدل به امید پیدا کردن کاندیدایی مناسب، در میان کوهی از سالنامه‌های مجله کیکر به جستجو پرداخت: «در آن زمان اینترنت وجود نداشت. به‌طور مثال نمی‌دانستید در تیم براگ چه کسی مربیگری کرده است. در هر صورت، ‌چنینتیم‌هایی از ما پنج برابر بزرگتر بودند. شرایط فرق می‌کرد. تقریبا هیچ مربی خارجی در بوندس‌لیگا فعالیت نمی‌کرد. انتخاب‌ها همواره در دایره‌ی محدودی قرار داشت.»

بعد از مدتی، هایدل تمام کتاب‌ها را بست و به شکست خود اعتراف کرد: «پیش خودم فکر کردم تنها شانس باقی مانده برای ما این است که به همان نحوی بازی کنیم که زیرنظر وولفگانگ فرانک بازی می‌کردیم، اما نتوانستم کسی را پیدا کنم. نمی‌دانستم چه کسی توانایی انجام این کار را دارد!»

شاید هایدل از مردمی الهام گرفت که در روزی که قوانین عادی در شهر اجرا نمی‌شد، به‌شکل دلقک‌واری در خیابان‌های ماینتس قدم می‌زدند. هیچ جواب منطقی برای او وجود نداشت. تنها حرکت عقلانی باقی‌مانده این بود که انتخابی کاملا عجیب و غریب انجام دهد. اگر مربی مناسبی برای انجام این کار وجود نداشت، شاید جواب این بود که... بدون مربی به کار خود ادامه دهند!

فهرست مطالب کتاب صوتی